کلمه جو
صفحه اصلی

drudge


معنی : خرحمالی کردن
معانی دیگر : کار سخت و بدنی کردن، زحمت کش، جان کن، مزدورجان کن، جان کندن، بیمیلانه کارکردن

انگلیسی به فارسی

زحمت‌کش، جان‌کن، مزدورجان‌کن، جان کندن ،با بی‌میلی کارکردن


سرگردان، خرحمالی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• toil, slave, labor, work hard
a drudge is someone who has to do a lot of uninteresting work. it is also used to refer to a task which is uninteresting but necessary.

مترادف و متضاد

خرحمالی کردن (فعل)
slog, moil, fag, plod, drudge

slave, very hard worker


Synonyms: factotum, grind, laborer, menial, nose to grindstone, peon, plodder, servant, toiler, workaholic, worker, workhorse


Antonyms: idler, laze


work very hard


Synonyms: back to the salt mines, dig, grind, hammer, keep nose to grindstone, labor, muck, perform, plod, plow, plug away, pound, schlepp, slave, slog, sweat, toil, travail


Antonyms: avoid, be lazy, dodge, hesitate, idle


جملات نمونه

1. to earn a living, i had to drudge all day
برای امرار معاش مجبور بودم تمام روز خرکاری کنم.

2. I feel like a real drudge — I've done nothing but clean all day!
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که یک مزدور واقعی هستم - من هیچ کاری جز تمیز کردن تمام روز انجام نداده ام!
[ترجمه گوگل]من احساس خستگی می کنم - من هیچ کاری انجام نداده ام اما تمام روز را تمیز نگه دارم!

3. I wouldn't wish to have my son drudge all his life.
[ترجمه علی جادری] من نمی خوام که پسرم همه عمرش را جان بکند.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم که پسرم در تمام عمرش جان بگیرد
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم که پسرم تمام عمر خود را تحمل کند

4. Surely one of thee needs a drudge?
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است یکی از شما به یک drudge احتیاج داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]مطمئنا یکی از شما نیاز به خستگی دارد؟

5. Some drudge in the post office wouldn't give me any tape for my package.
[ترجمه ترگمان]یک نفر در اداره پست برای بسته من یک نوار به من نمی داد
[ترجمه گوگل]بعضی از کارکنان اداره پست هر نوار برای بسته من را به من نمیدهند

6. How can I let you be a drudge!
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانم به شما اجازه دهم که a شوید!
[ترجمه گوگل]چطوری میتونم به شما اجازه بدم

7. She's the family drudge, poor little soul – a Cinderella without a fairy godmother.
[ترجمه ترگمان]اون خانواده drudge، جان کوچولوی بیچاره، یک سیندرلا بدون مادر تعمیدی
[ترجمه گوگل]او سرگردان خانواده، روح فقیرانه است - سیندرلا بدون مادربزرگ پری

8. Money can only be the useful drudge of things immeasurably higher than itself.
[ترجمه ترگمان]پول فقط می تواند the مفید چیزها باشد که به مراتب بالاتر از خودش است
[ترجمه گوگل]پول فقط می تواند سودمندانه چیزهای غیر قابل اندازه گیری بالاتر از خودش باشد

9. I'm a poor, miserable, forlorn drudge; I shall only drag you down with me.
[ترجمه ترگمان]من بدبخت و درمانده و درمانده هستم و فقط تو را با خودم نابود خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من یک فقیر، بی رحم و بی پروا هستم؛ من فقط با من می کشم

10. I am a disappointed drudge, sir.
[ترجمه ترگمان]من disappointed هستم، قربان
[ترجمه گوگل]من ناامید هستم، آقا

11. One who does menial work ; a drudge.
[ترجمه ترگمان]یکی از کسانی که کار پست و پست انجام می دهد، a است
[ترجمه گوگل]کسی که کاری را انجام می دهد؛ سرگردانی

12. All libraries, like the brains of a drudge at examination time, are grave yards of learning.
[ترجمه ترگمان]همه libraries، مانند مغز یک جان drudge در زمان examination، yards یادگیری است
[ترجمه گوگل]تمام کتابخانه ها، مانند مغز یک کارآموز در زمان معاینه، عمارت یادگیری هستند

13. I would be content to drudge in earth, easing my heart's disgrace.
[ترجمه ترگمان]من راضی خواهم شد که در زمین drudge و از ننگ قلبم جلوگیری کنم
[ترجمه گوگل]من محتاج به سرخوردگی در زمین هستم، تسکین دهنده قلب من است

14. Lexicographers drudge all day long.
[ترجمه ترگمان]Lexicographers در تمام طول روز جان می دهند
[ترجمه گوگل]نشانهشناسان تمام روز را تحمل میکنند

To earn a living, I had to drudge all day.

برای امرار معاش مجبور بودم تمام روز خرکاری کنم.


پیشنهاد کاربران

خرکاری کردن، بیش از حد کار کردن

کارگر بی جیره و مواجب، ادم خرکار/خرحمال


کلمات دیگر: