1. to earn a living, i had to drudge all day
برای امرار معاش مجبور بودم تمام روز خرکاری کنم.
2. I feel like a real drudge — I've done nothing but clean all day!
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که یک مزدور واقعی هستم - من هیچ کاری جز تمیز کردن تمام روز انجام نداده ام!
[ترجمه گوگل]من احساس خستگی می کنم - من هیچ کاری انجام نداده ام اما تمام روز را تمیز نگه دارم!
3. I wouldn't wish to have my son drudge all his life.
[ترجمه علی جادری] من نمی خوام که پسرم همه عمرش را جان بکند.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم که پسرم در تمام عمرش جان بگیرد
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم که پسرم تمام عمر خود را تحمل کند
4. Surely one of thee needs a drudge?
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است یکی از شما به یک drudge احتیاج داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]مطمئنا یکی از شما نیاز به خستگی دارد؟
5. Some drudge in the post office wouldn't give me any tape for my package.
[ترجمه ترگمان]یک نفر در اداره پست برای بسته من یک نوار به من نمی داد
[ترجمه گوگل]بعضی از کارکنان اداره پست هر نوار برای بسته من را به من نمیدهند
6. How can I let you be a drudge!
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانم به شما اجازه دهم که a شوید!
[ترجمه گوگل]چطوری میتونم به شما اجازه بدم
7. She's the family drudge, poor little soul – a Cinderella without a fairy godmother.
[ترجمه ترگمان]اون خانواده drudge، جان کوچولوی بیچاره، یک سیندرلا بدون مادر تعمیدی
[ترجمه گوگل]او سرگردان خانواده، روح فقیرانه است - سیندرلا بدون مادربزرگ پری
8. Money can only be the useful drudge of things immeasurably higher than itself.
[ترجمه ترگمان]پول فقط می تواند the مفید چیزها باشد که به مراتب بالاتر از خودش است
[ترجمه گوگل]پول فقط می تواند سودمندانه چیزهای غیر قابل اندازه گیری بالاتر از خودش باشد
9. I'm a poor, miserable, forlorn drudge; I shall only drag you down with me.
[ترجمه ترگمان]من بدبخت و درمانده و درمانده هستم و فقط تو را با خودم نابود خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من یک فقیر، بی رحم و بی پروا هستم؛ من فقط با من می کشم
10. I am a disappointed drudge, sir.
[ترجمه ترگمان]من disappointed هستم، قربان
[ترجمه گوگل]من ناامید هستم، آقا
11. One who does menial work ; a drudge.
[ترجمه ترگمان]یکی از کسانی که کار پست و پست انجام می دهد، a است
[ترجمه گوگل]کسی که کاری را انجام می دهد؛ سرگردانی
12. All libraries, like the brains of a drudge at examination time, are grave yards of learning.
[ترجمه ترگمان]همه libraries، مانند مغز یک جان drudge در زمان examination، yards یادگیری است
[ترجمه گوگل]تمام کتابخانه ها، مانند مغز یک کارآموز در زمان معاینه، عمارت یادگیری هستند
13. I would be content to drudge in earth, easing my heart's disgrace.
[ترجمه ترگمان]من راضی خواهم شد که در زمین drudge و از ننگ قلبم جلوگیری کنم
[ترجمه گوگل]من محتاج به سرخوردگی در زمین هستم، تسکین دهنده قلب من است
14. Lexicographers drudge all day long.
[ترجمه ترگمان]Lexicographers در تمام طول روز جان می دهند
[ترجمه گوگل]نشانهشناسان تمام روز را تحمل میکنند