کلمه جو
صفحه اصلی

precocious


معنی : نا بهنگام، با هوش، زود رس، فلفلی، پیش رس
معانی دیگر : (به ویژه کودک) پیشرفته تر از سن خود، استثنایی، زود شکوف

انگلیسی به فارسی

زود رس، پیش رس، نابه هنگام، باهوش


پیشقدم، زود رس، با هوش، پیش رس، فلفلی، نا بهنگام


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: precociously (adv.), precociousness (n.)
(1) تعریف: having the skills or mental capacity of a much older person.
متضاد: backward, retarded

- a precocious girl
[ترجمه ترگمان] یه دختر زودرس
[ترجمه گوگل] یک دختر پیش دبستانی

(2) تعریف: demonstrating such skills or capacity.
متضاد: retarded

- precocious musical ability
[ترجمه ترگمان] توانایی موسیقی زودرس
[ترجمه گوگل] توانایی موسیقی پیش پا افتاده

• mature for one's age, unusually well-developed
precocious children do or say things that seem very advanced for their age.

مترادف و متضاد

نا بهنگام (صفت)
malapropos, unseasonable, inopportune, untimely, anachronistic, anachronous, premature, immature, precocious, ill-timed

با هوش (صفت)
apprehensive, bright, clever, understanding, smart, keen, shrewd, spry, intelligent, ingenious, spiffy, knowing, sagacious, knowledgeable, precocious, swish

زود رس (صفت)
unripe, hasty, precocious, rath, rathe

فلفلی (صفت)
peppery, precocious

پیش رس (صفت)
premature, precocious, rathe, rathe-ripe

exceptionally smart, ahead of age in understanding


Synonyms: advanced, aggressive, ahead of time, beforehand, bold, brassy, bright, cheeky, cocky, developed, early, flip, flippant, forward, fresh, intelligent, mature, nervy, premature, presumptuous, pushy, quick, sassy, smart-alecky


Antonyms: stupid


جملات نمونه

1. mozart was a precocious child who gave concerts at the age of five
موتسارت کودک استثنایی بود که در پنج سالگی کنسرت می داد.

2. He shows a precocious interest in the opposite sex.
[ترجمه ترگمان]نسبت به جنس مخالف نسبت به بلوغ زودرس نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او نشان می دهد علاقه دیرینه به جنس مخالف

3. Margaret was always a precocious child.
[ترجمه ترگمان]مارگارت همیشه یک بچه زودرس بود
[ترجمه گوگل]مارگارت همیشه یک فرزند زودگذر بود

4. A precocious child, she went to university at the age of
[ترجمه ترگمان]او کودکی زودرس بود که در سن ۱۸ سالگی به دانشگاه رفت
[ترجمه گوگل]او فرزند زودرس است، او در سن سال تحصیلی به دانشگاه رفت

5. What a precocious child — reading Jane Austen at the age of ten!
[ترجمه ترگمان]چه کودکی زودرس - خواندن جین آستین در سن ۱۰ سالگی!
[ترجمه گوگل]چه کودک دیر رسیدن - خواندن جین آستن در سن ده سالگی!

6. That child is far too precocious!
[ترجمه ترگمان]این بچه خیلی زود رشد کرده!
[ترجمه گوگل]این کودک خیلی زود است!

7. She recorded her first CD at the precocious age of
[ترجمه ترگمان]او اولین سی دی او را در سن precocious ثبت کرد
[ترجمه گوگل]او نخستین سی دی خود را در سن پائین سالیانه ثبت کرد

8. Werbach was a precocious environmentalist and a leadership prodigy.
[ترجمه ترگمان]Werbach یک متخصص محیط زیست زودرس و یک نابغه رهبری بود
[ترجمه گوگل]وارباخ یک محیط زیست زودگذر و یک جنبش رهبری بود

9. There are even two precocious child skaters, who make you realise how long the process of togetherness takes to gell.
[ترجمه ترگمان]حتی دو اسکیت باز زودرس نیز وجود دارند که باعث می شوند شما درک کنید که فرآیند با هم بودن چقدر طول می کشد
[ترجمه گوگل]حتی دو اسکیت بازان از کودکان پیش دبستانی وجود دارند که شما را درک می کنند که چقدر طول می کشد تا فرآیند همبستگی به دست آید

10. Scott Konrad had always been a precocious child, Deborah recalled.
[ترجمه ترگمان](دبرا)به خاطر می آورد که (اسکات کنراد)یک کودک زودرس بوده است
[ترجمه گوگل]دبورا به یاد می آورد اسکات کنراد همیشه فرزند زودرس بوده است

11. Harriet is played by Michelle Trachtenberg, a precocious child actress portraying a precocious child.
[ترجمه ترگمان]هریت در حال بازی کردن با میشل Trachtenberg، یک هنرپیشه بزرگ زودرس که یک بچه زودرس داشت، نقش بازی می کرد
[ترجمه گوگل]هریت توسط میشل تراچنبرگ بازی می کند، یک بازیگر کودک نابهنگام که یک کودک پیش دبستانی را نشان می دهد

12. But it's the undertow of precocious sexuality, the child-woman come-on, that's more worrying.
[ترجمه ترگمان]اما جریان مربوط به بلوغ زودرس، بچه - زن - زود باش، این بیشتر نگران کننده است
[ترجمه گوگل]اما این زیر سؤال از جنسیت زودگذر است، که کودک به خانه می آید، که بیشتر نگران کننده است

13. It was around these two precocious strikers that Torino intended to reclaim their rightful crown as the city's top club.
[ترجمه ترگمان]در اطراف این دو اعتصاب بزرگ بود که تورینو قصد داشت تاج بر حق خود را به عنوان باشگاه برتر شهر دوباره به دست آورد
[ترجمه گوگل]این در اطراف این دو مهاجم پیشین بود که تورینو قصد داشت تا تاج قانونی خود را به عنوان باشگاه برتر این شهر بازی کند

14. I've often been moved to tears by precocious talent served up in the simplest of presentations.
[ترجمه ترگمان]من اغلب به خاطر استعداد زودرس به گریه افتاده ام
[ترجمه گوگل]من اغلب به استعدادهای زودگذر به اشک خود منتقل شدم و در ساده ترین سخنرانی ها قرار گرفتم

Mozart was a precocious child who gave concerts at the age of five.

موتسارت کودک استثنایی بود که در پنج سالگی کنسرت می‌داد.


پیشنهاد کاربران

صفت:
( of a child ) having developed certain abilities or inclinations at an earlier age than is usual or expected. ( در کودک ) با داشتن توانایی ها یا تمایلات خاصی در سن زودتر از معمول یا انتظار رفته.
"a precocious, solitary boy""یک پسر منزوی "

( of behaviour or ability ) having developed at an earlier age than is usual or expected. ( رفتار و توانایی ) در سن زودتر از حد معمول یا مورد انتظار پیشرفت کرده است.
"a precocious talent for computing""یک استعداد زود شکوفت برای محاسبات"
( of a plant ) flowering or fruiting earlier than usual. ( یک گیاه ) گلدهی یا بارور زودتر از معمول است.

پیش رس، زودرس، استثنایی

زودهنگام، پیشتاز، پیشرو

اولیه
early - being or occurring at an early stage of development

زودتر از موعد

باهوش در سن کم


کلمات دیگر: