کلمه جو
صفحه اصلی

cataclysmic


وابسته بتحولات عظیم

انگلیسی به فارسی

وابسته به تحولات عظیم


ترسناک، وابسته بتحولات عظیم


انگلیسی به انگلیسی

• disastrous, catastrophic, dreadful; pertaining to a natural disaster
a cataclysmic event is one that changes a situation or society very much; a formal word.

جملات نمونه

1. These countries are on the brink of cataclysmic famine.
[ترجمه ترگمان]این کشورها در آستانه قحطی فاجعه آمیز هستند
[ترجمه گوگل]این کشورها در آستانۀ قحطی فاجعه هستند

2. Few had expected that change to be as cataclysmic as it turned out to be.
[ترجمه ترگمان]افراد کمی انتظار داشتند که این تغییر تا حدی فاجعه آمیز باشد که باید باشد
[ترجمه گوگل]اندکی انتظار می رود که این تغییر به همان اندازه که به نظر می رسد، به عنوان کشنده باشد

3. It was this cataclysmic political event that shattered the stability of the old order.
[ترجمه ترگمان]این انقلابی عظیم سیاسی بود که ثبات نظام قدیم را درهم شکست
[ترجمه گوگل]این رویداد سیاسی فاجعهبار بود که ثبات نظم قدیمی را مختل کرد

4. It most likely happened after a cataclysmic comet or an asteroid impact 65 million years ago.
[ترجمه ترگمان]این اتفاق احتمالا بعد از یک ستاره دنباله دار عظیم یا اثر شهاب ۶۵ میلیون سال پیش رخ داده است
[ترجمه گوگل]این احتمالا پس از یک دنباله دار حادثه یا یک سیارک 65 میلیون سال پیش رخ داده است

5. It ends up being a big cataclysmic crash at the end of the book, so this is why I call this a spiral of cycles that are going on in the Book of Revelation.
[ترجمه ترگمان]این یک سقوط عظیم عظیم در پایان کتاب به پایان می رسد، بنابراین به همین دلیل است که من این را مارپیچ دوره ای می نامم که در کتاب مکاشفه اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]این در نهایت منجر به انفجار شدید حادثه ای در انتهای کتاب می شود، بنابراین به همین دلیل من این را به عنوان مارپیچی از چرخه هایی که در کتاب مکاشفه می گذارند، می خوانم

6. This paper presents a Cataclysmic Genetic Algorithm for optimal reactive power planning of power systems.
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک الگوریتم ژنتیک برای برنامه ریزی توان راکتیو بهینه سیستم های قدرت ارائه می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله یک الگوریتم ژنتیک کاتاکلیسمی را برای برنامه ریزی توان راکتیو قدرتمند سیستم های قدرت ارائه می کند

7. We found evidence of a cataclysmic climate shift, which occurred 000 years ago.
[ترجمه ترگمان]ما شواهدی از تغییر آب و هوایی انقلابی که در حدود ۱۰۰۰۰ سال پیش رخ داد را پیدا کردیم
[ترجمه گوگل]ما شواهدی از تغییرات آب و هوایی زمین لرزه ای که هزار سال پیش رخ داده بود، یافتیم

8. I thought about carnal pleasure, and looked around and felt certain that something cataclysmic was well on its way.
[ترجمه ترگمان]به لذت جنسی فکر کردم و به اطراف نگاه کردم و مطمئن شدم که چیز عظیمی در راهه
[ترجمه گوگل]من در مورد لذت ذاتی فکر کردم، و به اطراف نگاه کردم و احساس کردم که چیزی که به نوعی ترسناک بود، در مسیرش بود

9. The nation was believed to have fallen into a phase of cataclysmic evil.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این بود که این کشور در مرحله بدی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این بود که ملت به یک فاجعه بد اخلاق تبدیل شده است

10. Was it possible this urchin was really the repository of cataclysmic sexuality as Ewan claimed?
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن بود که این کودک، همان طور که Ewan ادعا می کرد، مخزن جنسی فاجعه آمیز باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا این ممکن بود که این یخ زده واقعا مخفیانه از جنس cataclysmic بود، همانطور که اوان ادعا کرد؟

11. What we can be sure of is that Tangshan rates as no more than third in the cataclysmic league.
[ترجمه ترگمان]چیزی که ما می توانیم از آن مطمئن باشیم این است که نرخ Tangshan به اندازه یک سوم در لیگ انقلابی نیست
[ترجمه گوگل]آنچه که ما می توانیم مطمئن باشیم این است که تانگشان در لیگ کوهپیمایی بیش از یک سوم نباشد

12. Essentially, The Devil's Casino dates Lehman's ultimate demise back to that cataclysmic power struggle.
[ترجمه ترگمان]در اصل، کازینو شیطان سقوط نهایی لمان را به آن مبارزه قدرت عظیم باز می گرداند
[ترجمه گوگل]اساسا، کازینو شیطان، نابودی نهایی لمن را به این مبارزه قدرت فاجعه می کشد

13. Constant volcanic and earthquake action occurs here, sometimes with cataclysmic results.
[ترجمه ترگمان]وقوع فوران های آتش فشانی و زلزله در اینجا اتفاق می افتد و گاهی با نتایج انقلابی اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]در اینجا اقدامات آتشفشانی و زمین لرزه دائمی اتفاق می افتد، گاهی اوقات با نتایج حادثه ای رخ می دهد

14. It all happened with the speed of lightning and with cataclysmic violence.
[ترجمه ترگمان]همه اینها با سرعت صاعقه و خشونت انقلابی اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل]این همه با سرعت رعد و برق و خشونت فاجعه بار اتفاق افتاد

15. If, say, the Western Hemisphere were sterilized, there would soon be a cataclysmic spiritual crisis.
[ترجمه ترگمان]اگر مثلا نیم کره غربی ضدعفونی شد، به زودی یک بحران روحی انقلابی رخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]اگر، بگو، نیمکره غربی عقیم شده بود، به زودی یک بحران معنوی فاجعه بار خواهد بود

پیشنهاد کاربران

فاجعه بار

مصیبت بار

مخرّب، فاجعه آمیز
معمولا به عنوان صفتِ بالایِ طبیعی


کلمات دیگر: