(مهمانی که مهمان ها یک یا چند شب در خانه ی میزبان می خوابند) مهمانی شبانه روزی، مهمانی شبخواب، مهمانی ماندگار، دوره خانگی، مجالس خانگی
house party
(مهمانی که مهمان ها یک یا چند شب در خانه ی میزبان می خوابند) مهمانی شبانه روزی، مهمانی شبخواب، مهمانی ماندگار، دوره خانگی، مجالس خانگی
انگلیسی به فارسی
دوره خانگی، مجالس خانگی
مهمانی خانگی، دوره خانگی، مجالس خانگی، پذیرایی از مهمان
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the entertainment of guests overnight or for several days in a home, vacation residence, fraternity house, or the like.
• party which is held in a home (usually lasting several days); group of guests at such a party
a house-party is a party held at a big house in the country, usually at a weekend, where the guests stay for a few days.
a house-party is a party held at a big house in the country, usually at a weekend, where the guests stay for a few days.
جملات نمونه
1. An acid house party attended by children as young as 12 was broken up by police yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز یک مهمانی خانه اسید با حضور کودکان در سن ۱۲ سالگی توسط پلیس شکست خورد
[ترجمه گوگل]حزب خانه اسیدی با حضور کودکان زیر 12 سال دیروز توسط پلیس شکسته شد
[ترجمه گوگل]حزب خانه اسیدی با حضور کودکان زیر 12 سال دیروز توسط پلیس شکسته شد
2. House party holidays are very popular venues for single people at Christmas.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات حزب مجلس مکان های بسیار محبوبی برای افراد مجرد در کریسمس است
[ترجمه گوگل]تعطیلات حزب مهمانی سالن های بسیار محبوب برای افراد مجرد در کریسمس است
[ترجمه گوگل]تعطیلات حزب مهمانی سالن های بسیار محبوب برای افراد مجرد در کریسمس است
3. Organised on house party lines, they have proved most popular.
[ترجمه ترگمان]آن ها که بر روی خطوط حزبی سیاسی سازمان دهی شده اند، بیشتر مردم را به اثبات رسانده اند
[ترجمه گوگل]آنها بر اساس خطوط حزبی خانه، آنها محبوب ترین را ثابت کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها بر اساس خطوط حزبی خانه، آنها محبوب ترین را ثابت کرده اند
4. Not much, just a house party with some friends.
[ترجمه ترگمان]نه زیاد، فقط یه مهمونی خونگی با چند تا از دوستاش
[ترجمه گوگل]نه خیلی، فقط یک مهمانی خانه با بعضی دوستان
[ترجمه گوگل]نه خیلی، فقط یک مهمانی خانه با بعضی دوستان
5. Audrey has gone with Cynthia to Von Sloneker's house party in Southampton.
[ترجمه ترگمان]\"آدری\" با \"سینتیا\" به مهمونی خونه \"وان Sloneker\" تو \"Southampton\" رفته
[ترجمه گوگل]آدری با سینتیا به حزب خانه فون اسلونکر در ساوتهمپتون رفته است
[ترجمه گوگل]آدری با سینتیا به حزب خانه فون اسلونکر در ساوتهمپتون رفته است
6. I trashed my own house party cause nobody came.
[ترجمه ترگمان]من مهمونی خونه خودم رو خراب کردم چون کسی نیومد
[ترجمه گوگل]من شخصا میزبان خانه ام هستم، زیرا هیچ کس نمی آمد
[ترجمه گوگل]من شخصا میزبان خانه ام هستم، زیرا هیچ کس نمی آمد
7. Eliza accepted Charles' invitation to a house party.
[ترجمه ترگمان]الی زا دعوت چارلز را به یک مهمانی خانه پذیرفت
[ترجمه گوگل]الیزا دعوت چارلز را به یک حزب خانه پذیرفت
[ترجمه گوگل]الیزا دعوت چارلز را به یک حزب خانه پذیرفت
8. This is a sociable house party held by his father.
[ترجمه ترگمان] این یه مهمونی خانوادگی sociable که توسط پدرش گرفته شده بو
[ترجمه گوگل]این یک حزب خانه متعارف است که توسط پدرش برگزار می شود
[ترجمه گوگل]این یک حزب خانه متعارف است که توسط پدرش برگزار می شود
9. Police arrested 11 men with sound equipment on their way to a Saturday night acid house party in the New Forest.
[ترجمه ترگمان]پلیس ۱۱ مرد را با تجهیزات صوتی در مسیر خود به یک گروه خانگی شنبه شب اسید در جنگل جدید دستگیر کرد
[ترجمه گوگل]پلیس 11 مرد با تجهیزات صوتی را در راه خود به سوی مهمانی اسید شب شنبه در جنگل جدید دستگیر کرد
[ترجمه گوگل]پلیس 11 مرد با تجهیزات صوتی را در راه خود به سوی مهمانی اسید شب شنبه در جنگل جدید دستگیر کرد
10. Everyone knew that she would find an excuse to leave when this delightful house party broke up.
[ترجمه ترگمان]همه می دانستند که او بهانه ای پیدا خواهد کرد که از خانه خارج شود
[ترجمه گوگل]همه می دانستند که وقتی که این حزب خانه لذت بخش شکست بخورد، بهانه ای برای ترک آن پیدا می کند
[ترجمه گوگل]همه می دانستند که وقتی که این حزب خانه لذت بخش شکست بخورد، بهانه ای برای ترک آن پیدا می کند
11. S., discotheques became popular as places you danced to recorded music, just like at a house party.
[ترجمه ترگمان]در جنوب، discotheques به عنوان مکان هایی که برای ضبط موسیقی، درست مانند مهمانی خانه می رقصیدند محبوبیت پیدا کرد
[ترجمه گوگل]S, دیسکوها به عنوان مکان هایی که به موسیقی ضبط شده تبدیل شده اند، درست مثل یک مهمانی خانه
[ترجمه گوگل]S, دیسکوها به عنوان مکان هایی که به موسیقی ضبط شده تبدیل شده اند، درست مثل یک مهمانی خانه
12. His first wife, Tammy, was his escort at the White House party.
[ترجمه ترگمان]\"همسر اولش،\" تامی \"گروهش رو تو مهمونی\" وایت هاوس \"بوده\"
[ترجمه گوگل]اولین همسرش تامی، همراه او در حزب کاخ سفید بود
[ترجمه گوگل]اولین همسرش تامی، همراه او در حزب کاخ سفید بود
13. But their efforts at conversation became increasingly difficult as the surrounding house party grew more and more riotous.
[ترجمه ترگمان]اما تلاش های آن ها در هنگام گفتگو به طرز فزاینده ای دشوار می شد، زیرا حزب اطراف بیش از پیش طغیان کرده بود
[ترجمه گوگل]اما تلاش های آنها در مکالمه به طور فزاینده ای دشوار شد، زیرا حزب خانه اطراف بیشتر و بیشتر آشفته تر شد
[ترجمه گوگل]اما تلاش های آنها در مکالمه به طور فزاینده ای دشوار شد، زیرا حزب خانه اطراف بیشتر و بیشتر آشفته تر شد
14. They still spent Christmas quietly and had a big house party for the New Year. Sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز کریسمس را به آرامی سپری کرده و یک جشن خانگی بزرگ برای سال نو داشتند فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]آنها کریسمس را بی سر و صدا گذاشتند و برای سال نو یک مهمانی خانه بزرگ داشتند فرهنگ لغت جمله
[ترجمه گوگل]آنها کریسمس را بی سر و صدا گذاشتند و برای سال نو یک مهمانی خانه بزرگ داشتند فرهنگ لغت جمله
15. I have heard of various instances of a butler being displayed as a kind of performing monkey at a house party.
[ترجمه ترگمان]من از چندین مورد از یک پیشخدمت شنیدم که به عنوان یک میمون در مهمانی خانه نمایش داده می شد
[ترجمه گوگل]من از موارد مختلفی از یک بویلر که به عنوان یک نوع میمون انجام شده در یک مهمانی خانه نمایش داده می شود، شنیده ام
[ترجمه گوگل]من از موارد مختلفی از یک بویلر که به عنوان یک نوع میمون انجام شده در یک مهمانی خانه نمایش داده می شود، شنیده ام
پیشنهاد کاربران
پارتی خونگی
کلمات دیگر: