کلمه جو
صفحه اصلی

bud


معنی : جوانه، غنچه، تکمه، شکوفه، شکوفه کردن، جوانه زدن، غنچه کردن
معانی دیگر : (گیاه شناسی) جوانه، بوژنه، گنبده، شروع به رشد کردن، تنیدن، جوان و پر حرارت بودن، نو پا و پر نوید بودن، آدم بی تجربه، در حال رشد، کم رشد، برجستگی یا قلمبه شدگی بر بدن برخی جانداران رده های پایین (مثل اسفنج دریایی) که از طریق غیرجنسی تولید شده و تبدیل به جاندار جدیدی می شود، پیوند زدن، (امریکا- خودمانی - مخفف: buddy) دوست، رفیق، (شیرازی) کاکو

انگلیسی به فارسی

جوانه، غنچه، شکوفه، تکمه، شکوفه کردن، جوانه زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: nip in the bud
(1) تعریف: a swelling on a plant that can develop into new parts, such as leaves or a flower.
مشابه: germ, offshoot, protuberance, rosebud, scion, shoot, sprout

(2) تعریف: in primitive animal organisms, a swelling or projecting growth that can develop into a complete organism.
مشابه: germ, outgrowth

(3) تعریف: any of various small, round parts, such as a taste bud.
مشابه: node, nodule, protuberance, taste bud

(4) تعریف: any person or thing that has not reached its mature state.
مشابه: baby, child, fledgling, kid
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: buds, budding, budded
(1) تعریف: to develop or create buds.
مترادف: burgeon, pullulate
مشابه: bloom, flower, germinate, sprout

(2) تعریف: to grow.
مترادف: grow
مشابه: blossom, burgeon, develop, flourish, luxuriate, sprout, thrive
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: budless (adj.), budlike (adj.)
• : تعریف: to cause to put forth buds.
مشابه: germinate, graft, sprout
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) used to address a male, usu. one whose name is unknown and sometimes in a condescending or hostile tone.
مشابه: buddy, mister

• sprout, shoot; guy, fellow (slang)
sprout, grow buds
a bud is a small pointed lump that appears on a tree or plant and develops into a leaf or flower.
when a tree or plant buds, buds appear on it.
if you nip something in the bud, you put an end to it at an early stage; an informal expression.
see also budding.

مترادف و متضاد

new sprout on plant


جوانه (اسم)
chrysalis, tiller, offshoot, bud, sprout, seedling, gemma, youngling

غنچه (اسم)
mouth, knop, bud, button, gemma

تکمه (اسم)
bud, button, tuber

شکوفه (اسم)
chrysalis, bloom, blossom, flower, bud, flower bud

شکوفه کردن (فعل)
bloom, bud, effloresce

جوانه زدن (فعل)
grain, tiller, branch, nip, leaf, bud, erupt, peep, germinate, sprout, burgeon, shoot

غنچه کردن (فعل)
bud

Synonyms: bloom, blossom, embryo, floret, germ, incipient flower, nucleus, shoot, spark


sprout


Synonyms: burgeon, burst forth, develop, grow, pullulate, shoot


Antonyms: die, shrink, waste, wither


جملات نمونه

Two of the newly planted trees died, but the others have started budding.

دو تا از درختانی که تازه کاشته بودند، خشک شدند؛ ولی بقیه شروع به جوانه زدن کرده‌اند.


The company is still in its budding stages.

شرکت هنوز مراحل اولیه رشد خود را طی می‌کند.


1. arm bud
جوانه ی بازویی

2. a latent bud
شکوفه (یا جوانه)ی خفته

3. in (the) bud
1- در حال جوانه آوری،پر غنچه 2- هنگام جوانه زنی

4. nip in the bud
غنچه را کندن یا سرما زدن،جوانه را کشتن،در نطفه کشتن (خفه کردن)

5. nip in the bud
از آغاز با نا کامی روبرو کردن یا شدن

6. our plans were nipped in the bud
نقشه های ما در همان اوائل با شکست مواجه شد.

7. when he lost his job, his plans for a european trip were nipped in the bud
وقتی شغلش را از دست داد نقشه های سفرش به اروپا نقش بر آب شد.

8. The plants began to bud in early April.
[ترجمه ترگمان]گیاهان در اوایل آوریل شروع به غنچه کردند
[ترجمه گوگل]گیاهان شروع به جوانه زدن در اوایل ماه آوریل کردند

9. Bud has invited us to go sailing this weekend.
[ترجمه ترگمان] باد \"از ما دعوت کرده که این آخر هفته بریم\"
[ترجمه گوگل]Bud از ما دعوت کرده است تا این آخر هفته به قایقرانی برود

10. Six months after Bud died, the house burned down.
[ترجمه ترگمان]شش ماه بعد از اینکه \"باد\" مرد خونه آتیش گرفت
[ترجمه گوگل]شش ماه پس از مرگ بود، خانه را سوزاند

11. Listen, bud, enough of the wisecracks, OK?
[ترجمه ترگمان]گوش کن رفیق، بسه دیگه، باشه؟
[ترجمه گوگل]گوش کن، جوان، به اندازه کافی از wisecracks، خوب؟

12. Hey, would you like a Bud?
[ترجمه ترگمان]هی، از باد \"باد\" خوشت میاد؟
[ترجمه گوگل]سلام، آیا یک Bud را دوست دارید؟

13. When the fruit trees are in bud or blossom, frosts may damage the crops.
[ترجمه ترگمان]زمانی که درختان میوه در نطفه یا غنچه هستند، یخ بندان ممکن است به محصولات آسیب برساند
[ترجمه گوگل]هنگامی که درختان میوه در جوانه یا شکوفه هستند، سرما ممکن است به محصول آسیب برساند

14. The magnolia tree is in bud already.
[ترجمه ترگمان]درخت ماگنولیا از قبل غنچه کرده است
[ترجمه گوگل]درخت ماگنولی در حال حاضر در حال جوانه است

15. A blossom develops from a bud.
[ترجمه ترگمان]شکوفه از غنچه رشد می کند
[ترجمه گوگل]یک شکوفه از جوانه رشد می کند

16. The flowers are bronzy in bud and bright yellow when open.
[ترجمه ترگمان]این گل ها در هنگام باز شدن در نطفه و زرد روشن دیده می شوند
[ترجمه گوگل]گل ها در هنگام جوانه زدن و زرد روشن هنگامی که باز می شوند

The young trees were full of buds.

درختهای جوان پر از جوانه بودند.


a rosebush with many buds on it

بته‌ی گل سرخ با غنچه‌های زیاد


When his father died, Alexander the Great was a budding youth.

هنگامی که پدرش مرد، اسکندر کبیر جوان روزبهی بود.


When he lost his job, his plans for a European trip were nipped in the bud.

وقتی شغلش را از دست داد نقشه‌های سفرش به اروپا نقش بر آب شد.


hi bud! how are you?

کاکو سلام - حالت چطوره؟


اصطلاحات

in (the) bud

1- در حال جوانه آوری، پر غنچه 2- هنگام جوانه زنی


nip in the bud

غنچه را کندن یا سرما زدن، جوانه را کشتن، در نطفه کشتن (خفه کردن)


پیشنهاد کاربران

غده

جوانه

رفیق، دوست، داداش ( محاوره )

داداش، رفیق، دوست ( محاوره )

ماریجوانا ( slang )

جوانه ی گل یا شاخه نویی که بعد از تَرَک زدن و پوست ترکاندن پیداست . اونجایی که گل در مرحله ی غنچه س و تاز دراومده و بسته و در هم پیچیده مانند نوزاد در آمده از رحم است.

تلنبار شدن

⁦✔️⁩جوانه

Soon the buds will open

در محاوره به معنای " پسر " به کار میره هم معنی با guy


کلمات دیگر: