کلمه جو
صفحه اصلی

cant help

پیشنهاد کاربران

خود را کنترل نکردن

Cant help :نتوانستن کنترل خود

تحمل نکردن

can't help=can't avoid

مثال:
I can't help crying whenever I see that movie
من نمیتونم جلوی گریه خودم رو بگیرم، هر وقت آن فیلم را میبینم

کنترل نکردن

کنترل نکردن خود

نمی تونه جلوی خودشو بگیره

کنترل نکردن ، نوانستن خود را کنترل کردن

به دردم خورد

Can't help =can't stop ; can't control one self
نتوان خود را کنترل کرد .
. I can't help laughing at him , when l saw him*
من نمی توانم خنده ام را کنترل کنم زمانی که او را می بینم . *She can't help herself when she goes to a park as a child .
اون نمی تونه خودش رو کنترل کنه وقتی به پارک میره مانند یک بچه .

نمیتوانم جلوی خودمو بگیرم
نمیتوانم خودمو کنترل کنم

بی اختیار

تحمل نکردن، تاب نیاوردن، خویش را کنترل نکردن

can't help =can't control

تحمل نکردن
کنترل نکردن

I can't help
کاری از دستم برنمیاد

تحمل نداشتن .
I can't help jumping when i listen BTS songs

I can’t help. . .
نمیتونم جلوی خودمو بگیرم. . .
نمیتونم خودمو کنترل کنم. . .
بعضی دوستان ترجمه کردن به نمیتونم تحمل کنم، که اشتباهه. این جمله به انگلیسی میشه I can’t stand

چاره ندارم

چاره ندام


کلمات دیگر: