کلمه جو
صفحه اصلی

birthmark


معنی : خال مادر زادی، علامت ماه گرفتگی بر بدن
معانی دیگر : لکه یا ماه گرفتگی مادرزادی، خال یالکه مولودی

انگلیسی به فارسی

خال مادرزادی، علامت ماه‌گرفتگی بر بدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a mark or mole on the skin present from birth.

• mark on the skin which is present at birth
a birthmark is a mark on someone's skin that has been there since they were born.

مترادف و متضاد

خال مادرزادی (اسم)
birthmark, naevus, mother's mark

علامت ماه گرفتگی بر بدن (اسم)
birthmark

blemish one is born with


Synonyms: angioma, beauty mark, hemangioma, mole, mother’s mark, nevus, port wine stain


جملات نمونه

1. Joanne had a small dark birthmark near her hairline.
[ترجمه ترگمان]جوان خال سیاه کوچکی نزدیک موی سرش داشت
[ترجمه گوگل]جوآن علامت تاریکی کوچک در نزدیکی خط موی خود داشت

2. He has a purplish birthmark on his cheek.
[ترجمه ترگمان]روی گونه او خال کبودی روی گونه دارد
[ترجمه گوگل]او علامت تولد بر روی گونه اش دارد

3. She has a red birthmark on her face.
[ترجمه ترگمان]روی صورتش خال سرخی دارد
[ترجمه گوگل]او دارای علامت قرمز در چهره اش است

4. Paul had a birthmark on his left cheek.
[ترجمه ترگمان]پل روی گونه چپش خال مادرزادی داشت
[ترجمه گوگل]پل تولستوی در چپ چپش داشت

5. Did he have a birthmark there?
[ترجمه ترگمان]خال خال داشت؟
[ترجمه گوگل]آیا او تولد داشت؟

6. He had a star-shaped birthmark, and so was pronounced lucky.
[ترجمه ترگمان]او یک خال ستاره ای شکل داشت و بنابراین آن را خوش شانس تلفظ کرد
[ترجمه گوگل]او علامت تولد یک ستاره دار بود و به همین ترتیب خوش شانس بود

7. The police identified the girl from a birthmark on her leg.
[ترجمه ترگمان]پلیس دختر را از یک خال روی پای خود شناسایی کرد
[ترجمه گوگل]پلیس دختر را از علامت تولد بر روی پای خود شناسایی کرد

8. You like a beer, sweet thing with a birthmark?
[ترجمه ترگمان]آبجو دوست داری، یه چیز شیرین کوچولو؟
[ترجمه گوگل]شما یک آبجو، یک چیز شیرین با علامت تولد دارید؟

9. Scar tissue all right; a birthmark she'd had removed in early teens in case it turned malignant.
[ترجمه ترگمان]زخم روی جا به جا مانده بود، یک خال مادرزادی بود که در اواخر نوجوانی از او جدا شده بود
[ترجمه گوگل]بافت اسرار درست است علامت زایایی که او در نوجوانی پیش از آن گرفته شده بود در صورتی که بدخیمی تبدیل شود

10. If that were the birthmark of genius, he said, genius would be a drug in the market.
[ترجمه ترگمان]گفت: اگر این نشانه نبوغ است، نبوغ در بازار مواد مخدر خواهد بود
[ترجمه گوگل]او گفت که اگر این عالم تولد نبوغ باشد، نبوغ در بازار خواهد بود

11. What how has red birthmark treated is fast? Can be you treated over?
[ترجمه ترگمان]چه طور خال قرمزی که درمان شده است سریع است؟ آیا شما می توانید درمان کنید؟
[ترجمه گوگل]چه رنگ قرمز علامت قرمز درمان است سریع؟ می تواند به شما درمان شود؟

12. Birthmark: Unusual mark or Blemish on the skin at Birth.
[ترجمه ترگمان]birthmark: علامت غیر معمول و یا blemish روی پوست در هنگام تولد
[ترجمه گوگل]تولد علامت عجیب و غریب یا حشره کش در پوست در تولد

13. How birthmark of purify chunk cyan?
[ترجمه ترگمان]این چه لکه نور برای purify است؟
[ترجمه گوگل]چگونه قطره قطره ای از شفاف سفید رنگ تصفیه شده است؟

14. Is the formation of darling birthmark caught with the marcel when be pregnant hair concern?
[ترجمه ترگمان]آیا تشکیل خال زاده عزیزم با the زمانی که موهای باردار دارند، به دام می افتد؟
[ترجمه گوگل]آیا تشکیل تولد عزیزم با مارسل در هنگام مواجه شدن با حاملگی مواجه می شود؟

15. There is a birthmark on his left leg.
[ترجمه ترگمان]یه خال مادرزادی روی پای چپش هست
[ترجمه گوگل]علامت تولد در پای چپ شما وجود دارد

پیشنهاد کاربران

ماه گرفتگی - لکه یا خال مادرزادی

خال مادرزادی


کلمات دیگر: