• change what was done in the past; go back in time
put the clock back
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Any efforts to try to put the clock back will come to no good end.
[ترجمه ترگمان]هر تلاشی که سعی کند ساعت را به پایان برساند، پایان خوبی نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]هر تلاش برای تلاش برای قرار دادن ساعت به عقب پایان نخواهد یافت
[ترجمه گوگل]هر تلاش برای تلاش برای قرار دادن ساعت به عقب پایان نخواهد یافت
2. I wish I could put the clock back and relive my schooldays; I regret not having tried harder and passed more exams.
[ترجمه ترگمان]آرزو می کنم که ای کاش می توانستم ساعت را به عقب برگردانم و از مدرسه آموخته باشم؛ افسوس می خورم که از امتحان کردن بیشتر تلاش نکردم
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم ساعت را به عقب برگردانم و مدرسه هایم را بخاطر بسپارم متاسفم که سعی نکردم سخت تر و امتحانات بیشتری بگیرم
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم ساعت را به عقب برگردانم و مدرسه هایم را بخاطر بسپارم متاسفم که سعی نکردم سخت تر و امتحانات بیشتری بگیرم
3. The new censorship law will put the clock back 50 years.
[ترجمه ترگمان]قانون سانسور جدید، حدود ۵۰ سال را به عقب می اندازد
[ترجمه گوگل]قانون جدید سانسور ساعت را به 50 سال برساند
[ترجمه گوگل]قانون جدید سانسور ساعت را به 50 سال برساند
4. The new employment bill will put the clock back fifty years.
[ترجمه ترگمان]لایحه استخدام جدید، ساعت را پنجاه سال عقب خواهد گذاشت
[ترجمه گوگل]لایحه استخدامی جدید پنجاه سال به ساعت اضافه می شود
[ترجمه گوگل]لایحه استخدامی جدید پنجاه سال به ساعت اضافه می شود
5. It would be nice to put the clock back to the years when Mum and Dad were still alive.
[ترجمه ترگمان]اگر مامان و بابا هنوز زنده بودند، خیلی خوب می شد
[ترجمه گوگل]خوشحال بودم که ساعت را به سال هایی که مادر و پدر هنوز زنده بودند بازگردانم
[ترجمه گوگل]خوشحال بودم که ساعت را به سال هایی که مادر و پدر هنوز زنده بودند بازگردانم
6. I can't put the clock back.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم زمان را برگردانم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم ساعت را عقب بگذارم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم ساعت را عقب بگذارم
7. Events have moved forward, let us not put the clock back!
[ترجمه ترگمان]رویدادها به جلو حرکت کرده اند، اجازه بدهید ساعت را پشت سر بگذاریم!
[ترجمه گوگل]رویدادها به جلو حرکت کرده اند، اجازه دهید ساعت را به عقب برگردانیم!
[ترجمه گوگل]رویدادها به جلو حرکت کرده اند، اجازه دهید ساعت را به عقب برگردانیم!
8. In Italy they put the clock back two hours every October.
[ترجمه ترگمان]در ایتالیا هر ماه دو ساعت به عقب برمی گشتند
[ترجمه گوگل]در ایتالیا هر ماه اواخر ساعت دو ساعت عقب بود
[ترجمه گوگل]در ایتالیا هر ماه اواخر ساعت دو ساعت عقب بود
9. He put the clock back an hour.
[ترجمه ترگمان]ساعت را ساعتی پس گذاشت
[ترجمه گوگل]او ساعت را ساعت گذاشت
[ترجمه گوگل]او ساعت را ساعت گذاشت
10. The new censorship law will put the clock back ( by ) 50 years.
[ترجمه ترگمان]قانون سانسور جدید، ساعت را ۵۰ سال عقب می اندازد
[ترجمه گوگل]قانون جدید سانسور ساعت را به 50 سال بر میگرداند
[ترجمه گوگل]قانون جدید سانسور ساعت را به 50 سال بر میگرداند
11. It's no good wishing that everyone traveled on horse back. You can't put the clock back.
[ترجمه ترگمان]فایده ای نداره که همه به پشت اسب سفر کنن نمی توانی ساعت را عقب بگذاری
[ترجمه گوگل]این هیچ آرزویی نیست که همه از روی اسب برگشتند شما نمیتوانید ساعت را عقب بگذارید
[ترجمه گوگل]این هیچ آرزویی نیست که همه از روی اسب برگشتند شما نمیتوانید ساعت را عقب بگذارید
پیشنهاد کاربران
ساعت رو به عقب کشیدن
کلمات دیگر: