کلمه جو
صفحه اصلی

put to the test


آزمودن، در بوته ی آزمایش قرار دادن

انگلیسی به انگلیسی

• have to prove oneself worthy, be required to withstand a test

جملات نمونه

1. His theories have never really been put to the test.
[ترجمه ترگمان]تئوری های او هرگز به این آزمایش نرسیده اند
[ترجمه گوگل]تئوری های او هرگز به این تست داده نشده است

2. The boat will then by put to the test by operators and their views canvassed.
[ترجمه ترگمان]سپس قایق به وسیله اپراتورها و نظرات آن ها مورد بررسی قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]سپس قایق به وسیله اپراتورها تست می شود و دیدگاه های آنها می تواند مورد توجه قرار گیرد

3. Put to the test, we suspect the anti-bat vote would be a close second to the anti-rat faction.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، ما مشکوک هستیم که رای anti یک دور نزدیک به جناح ضد موش باشد
[ترجمه گوگل]قرار است به آزمون، ما معتقدیم که رأی ضد بت یک دومین نزدیک به جناح ضد رت خواهد بود

4. If our beliefs have never been challenged or put to the test we may doubt their validity now.
[ترجمه ترگمان]اگر اعتقادات ما هرگز به چالش کشیده نشده و یا به آزمایش گذاشته نشده است، ممکن است اکنون به اعتبار آن ها شک داشته باشیم
[ترجمه گوگل]اگر اعتقاداتمان هرگز به چالش کشیده نشده یا به آزمون نرسیده اند، ممکن است اکنون اعتبار آنها را تردید کنیم

5. The craft of the writer is put to the test as each story must conform to the needs of television news.
[ترجمه ترگمان]هنر نویسنده به آزمایش گذاشته می شود، زیرا هر داستان باید مطابق با نیازهای اخبار تلویزیون باشد
[ترجمه گوگل]هنر از نویسندگی به عنوان تست به عنوان هر داستان باید مطابق با نیازهای اخبار تلویزیون است

6. Will a new electoral system eventually be put to the test of a referendum?
[ترجمه ترگمان]آیا در نهایت یک سیستم جدید انتخاباتی برای آزمون یک همه پرسی ارائه خواهد شد؟
[ترجمه گوگل]آیا یک سیستم انتخاباتی جدید در نهایت به تست یک رفراندوم خواهد رسید؟

7. When have your skills in diplomacy put to the test?
[ترجمه ترگمان]چه زمانی مهارت های شما در دیپلماسی به آزمایش گذاشته می شود؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که مهارت های خود را در دیپلماسی قرار داده اید؟

8. This does not mean their hypotheses have never put to the test.
[ترجمه ترگمان]این به آن معنا نیست که فرضیات آن ها هرگز به آزمایش اختصاص نیافته اند
[ترجمه گوگل]این به این معنی نیست که فرضیه های آنها هرگز به آزمون نرسیده اند

9. NOAA's tsunami forecast models were put to the test for this perplexing event.
[ترجمه ترگمان]مدل های پیش بینی سونامی این سازمان برای این رویداد گیج کننده مورد آزمایش قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]مدل پیش بینی های سونامی NOAA برای این رویداد مبهم تست شد

10. Every comrade will be put to the test.
[ترجمه ترگمان]هر رفیق به آزمایش خواهد رسید
[ترجمه گوگل]هر رفیق به آزمون خواهد رسید

11. Theories must be put to the test of practice.
[ترجمه ترگمان]تئوری ها را باید به آزمایش اعمال کرد
[ترجمه گوگل]نظریه ها باید به آزمون عمل اعمال شوند

12. His courage was put to the test.
[ترجمه ترگمان]شجاعت او به آزمایش رسیده بود
[ترجمه گوگل]شجاعت او به آزمایش گذاشته شد

13. This system was quickly put to the test during the Battle of Britain.
[ترجمه ترگمان]این سیستم به سرعت در زمان جنگ بریتانیا به آزمایش گذاشته شد
[ترجمه گوگل]در طول جنگ نبرد بریتانیا این سیستم به سرعت به آزمایش گذاشته شد

14. The dollar's monthlong recovery could be put to the test, first by Hurricane Gustav and at the end of the week by the U. S. jobs report.
[ترجمه ترگمان]بازیابی monthlong دلار می تواند برای تست اول توسط طوفان گوستاو و در پایان هفته توسط U انجام شود اس گزارش کار
[ترجمه گوگل]بازده ماهانه دلار می تواند برای اولین بار توسط طوفان گوستاو و در پایان هفته توسط گزارش شغل U S مورد آزمایش قرار گیرد


کلمات دیگر: