کلمه جو
صفحه اصلی

finishing touch


حسن ختام

انگلیسی به فارسی

اتمام لمس


انگلیسی به انگلیسی

• last addition needed to make something complete

جملات نمونه

1. The flowers on the table provided the finishing touch.
[ترجمه مهسا] گل های رو میز برای متاثر کردن و زیبایی تدارک دیدند
[ترجمه Shirinbahari] گل های روی میز حسن ختام را فراهم کردند.
[ترجمه ترگمان]گل هایی که روی میز قرار داشت، به پایان رسیده بود
[ترجمه گوگل]گل روی میز، لمس نهایی را ارائه داد

2. Give your gifts a special finishing touch by making this sparkly gift wrap.
[ترجمه مهسا] هدیه خو را بااین کاغذ کادو ، براق، خاص و تاثیر گذار کن
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این پوشش هدیه درخشان، یک تماس نهایی ویژه را به آن ها بدهید
[ترجمه گوگل]هدایای خود را با تکمیل این هدایا به شما معرفی می کنیم

3. The floral display at Newcastle provided a delightful finishing touch.
[ترجمه ترگمان]نمایش گل ها در شهر نیوکاسل با شور و شوق تمام به پایان رسید
[ترجمه گوگل]نمایشگر گل در نیوکاسل یک جلوه زیبا و لذت بخش را به نمایش گذاشت

4. The soft shade of coral was the perfect finishing touch.
[ترجمه ترگمان]سایه نرم مرجان بهترین تماس را داشت
[ترجمه گوگل]سایه نرم مرجان کامل ترین لمس بود

5. He then supplied the finishing touch to a 32-pass move to seal victory.
[ترجمه مهسا] او در ان لحظه ضربه ای آخر و حرکت32 پاسه برای مهر پیورزی را عرضه کرد
[ترجمه ترگمان]سپس او تماس نهایی را با یک حرکت ۳۲ ثانیه ای برای مهر زدن تامین کرد
[ترجمه گوگل]پس از آن، او به دنبال یک حرکت 32 پاسه برای پیوستن به پیروزی بود

6. An individual finishing touch can come from your choice of shaped hemline, which could be angular, castellated or scalloped.
[ترجمه ترگمان]یک تماس نهایی می تواند از گزینه of شکل بگیرد، که می تواند زاویه ای، castellated یا scalloped باشد
[ترجمه گوگل]تکمیل لمس فردی می تواند از انتخاب شما از خط کش شکل شکل گرفته باشد، که می تواند زاویه ای، باریک یا زرد باشد

7. Finishing touch Changing the smallest details can give a piece of furniture a completely different look.
[ترجمه ترگمان]در حال پایان دادن به تغییر دادن کوچک ترین جزئیات می تواند یک نگاه کاملا متفاوت به یک تکه مبل بدهد
[ترجمه گوگل]لمس پایان دادن به تغییر کوچکترین جزئیات می تواند یک تکه مبلمان را یک نگاه کاملا متفاوت به شما بدهد

8. Scarlett felt that it gave her the final finishing touch of elegance.
[ترجمه ترگمان]اسکارلت احساس کرد که این حرف آخر را به پایان می رساند
[ترجمه گوگل]اسکارلت احساس کرد که او به پایان نهایت لمس ظرافت پرداخت

9. The only finishing touch most of these puddings need is a custard sauce.
[ترجمه ترگمان]تنها دسترسی کامل به این puddings، یک custard است
[ترجمه گوگل]تنها تکمیل این لکه ها بیشتر از این نیازهای پودینگ یک سس خردل است

10. Often through will add the finishing touch the pen to mold owner's lofty personal status.
[ترجمه ترگمان]اغلب این کار به پایان بخشیدن به پایان قلم به وضعیت عالی شخصی صاحب قالب می افزاید
[ترجمه گوگل]اغلب با استفاده از قلم نهایی، قلم را به منظور ایجاد وضعیت شخصی عالی مالک، اضافه می کند

11. It had put the finishing touch of reality.
[ترجمه ترگمان]این کار پایان کار را به پایان رسانده بود
[ترجمه گوگل]این واقعیت را به پایان رساند

12. She gave the festive table a finishing touch.
[ترجمه ترگمان]میز شاد را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]او به جدول جشنواره یک لمس به پایان رسید

13. Decorative rope-top edgings in terracotta contain the borders and ball-topped corner posts add an extra finishing touch.
[ترجمه ترگمان]طناب تزیینی - edgings های تزیینی در سفالینه، شامل مرزها و ایست های بازرسی که در راس آن ها قرار دارند، یک تماس نهایی اضافی را اضافه می کنند
[ترجمه گوگل]لبه های طناب های تزئینی در قرمز مایل به قهوهای حاوی مرزها و پست های گوشه ای با توپ اضافه شده است

14. River Island provides our version with a red chiffon scarf for the finishing touch.
[ترجمه ترگمان]جزیره \"ریور\" نسخه ای از ما را با یک شال گردن سرخ از جنس شیفون به منظور لمس کردن فراهم می کند
[ترجمه گوگل]رودخانه جزیره نسخه ما را با یک روسری تیفوسی قرمز برای تکمیل لمس ارائه می دهد

15. Boro threatened to run riot but could not provide the finishing touch.
[ترجمه ترگمان]boro تهدید به شورش کرد، اما نتوانست تماس نهایی را تامین کند
[ترجمه گوگل]بورو تهدید کرد که شورش را انجام دهد اما نمیتواند جلوی پایان را فراهم کند

پیشنهاد کاربران

افزودن جزئیات یا تغییرات برای تمام کردن کار

فوت کوزه گری . کاری که در آخرین مرحله انجام میشه ولی در عین حال تکمیل کننده کار است.


کلمات دیگر: