کلمه جو
صفحه اصلی

delusional


وهمی

انگلیسی به فارسی

وهمی


فریبکارانه


انگلیسی به انگلیسی

• holding false beliefs, illusional, suffering from a delusion

جملات نمونه

1. He was a homicidal and delusional sociopath, she said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: اون یه قاتل روانی و روانی بود
[ترجمه گوگل]او گفت، او یک زن بی سواد و بدبختی بود

2. She returned to work, but again, she said delusional thoughts were getting in the way.
[ترجمه ترگمان]او دوباره سر کار آمد، اما باز هم گفت که افکارش به راه می افتند
[ترجمه گوگل]او بازگشت به کار را، اما دوباره، او گفت: افکار بدبختانه در راه رفتن است

3. Depressive hypochondria can evolve into a serious delusional type in which the person is convinced of the disorder and has no insight into the irrationality of her fears. She is at risk for suicide.
[ترجمه ترگمان]مالیخولیا depressive می تواند به یک نوع هذیانی شدید تبدیل شود که در آن فرد به این اختلال اعتقاد دارد و هیچ بینشی نسبت به نامعقول بودن ترس های او ندارد او در خطر خودکشی است
[ترجمه گوگل]هیپوخاندری افسردگی می تواند به یک نوع بدخوانی جدی تبدیل شود که در آن فرد از این اختلال متقاعد شده است و هیچ نگرشی به ناامیدی بودن ترسش ندارد او در معرض خطر خودکشی است

4. Every Spring, my wife exhibits bouts of delusional parasitosis.
[ترجمه ترگمان]هر بهار، همسر من کش مکش وهم آلودی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]هر بهار، همسر من بر روی انگل های انگلیس قرار می گیرد

5. He is incoherent, delusional, suffering auditory hallucinations.
[ترجمه ترگمان]آشفته، هذیان آمیز، و دارای توهمات شنیداری است
[ترجمه گوگل]او ناسازگار، فریبکارانه و توهم شنوایی است

6. Method:78 patients with delusional depression were randomly assigned to treatment with either risperidone or sulpiride.
[ترجمه ترگمان]روش: ۷۸ بیمار با افسردگی هذیانی به طور تصادفی برای درمان با either یا sulpiride تعیین شدند
[ترجمه گوگل]روش: 78 بیمار مبتلا به افسردگی تصادفی به طور تصادفی به درمان با ریسپریدون یا سولپیرید اختصاص یافتند

7. You became delusional and attacked several people trying to escape.
[ترجمه ترگمان]تو توهم زدی و به چندین نفر حمله کردی که دارن سعی می کنن فرار کنن
[ترجمه گوگل]شما چندین نفر را که سعی در فرار داشتید مورد حمله قرار دادید

8. Objective: We report a case of internet-related delusional disorder and review the psychiatric literature of 16 reported cases from 1997 to 200
[ترجمه ترگمان]هدف: ما یک مورد از اختلال ذهنی مرتبط با اینترنت را گزارش کرده و نشریات روانی ۱۶ مورد گزارش شده را از ۱۹۹۷ تا ۲۰۰ مورد بررسی قرار می دهیم
[ترجمه گوگل]هدف: ما گزارش مورد اختلال فکری مربوط به اینترنت و بررسی ادبیات روانپزشکی از 16 مورد گزارش شده از 1997 تا 200

9. The same as Morgellens Delusional parasititis is a very real and treatable disease.
[ترجمه ترگمان]همان طور که Morgellens delusional parasititis یک بیماری بسیار واقعی و قابل درمان است
[ترجمه گوگل]همانند Morgellens Delasional parasititis یک بیماری بسیار واقعی و قابل درمان است

10. You might accuse XP practitioners of being delusional, but not of being poor - quality - oriented hackers.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است XP مایکروسافت را متهم به توهمی بودن کنید، اما هکرها ی با کیفیت ضعیف نیستند
[ترجمه گوگل]شما ممکن است تمرینکنندگان XP را متهم به داشتن بدبختی کنید، اما نه از نظر هکرهای ناسازگار با کیفیت

11. Talking about people suffer from delusional disorder, the collection is all about contrast and distortion.
[ترجمه ترگمان]صحبت کردن در مورد افراد از اختلال ذهنی رنج می برد، این مجموعه تماما در مورد کنتراست و اعوجاج است
[ترجمه گوگل]صحبت کردن در مورد افراد مبتلا به اختلال دلخوری، مجموعه ای است که همه چیز در مورد کنتراست و تحریف است

12. A delusional disorder occurring mainly in Hong Kong females, thinking they are superior. They abuse feminism and get benefit using their gender from male friends.
[ترجمه ترگمان]یک اختلال ذهنی که عمدتا در زنان هنگ کنگ اتفاق می افتد، فکر می کند که آن ها برتر هستند آن ها از فمینیسم سو استفاده می کنند و از جنسیت خود با استفاده از جنسیت خود بهره مند می شوند
[ترجمه گوگل]اختلال خلقی که عمدتا در زنان هنگ کنگ اتفاق می افتد، فکر می کنند آنها برتر هستند آنها فمینیسم را سوء استفاده می کنند و از جنسیت خود از دوستان مرد استفاده می کنند

13. Objective To explore the clinical features of delusional depression.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی ویژگی های بالینی افسردگی هذیانی
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ویژگی های بالینی افسردگی دلخواه

14. Any reports of its lack of incandescence are delusional spin from the liberal media.
[ترجمه ترگمان]هر گونه گزارش ها مبنی بر عدم وجود its از رسانه های آزاد منحرف می شوند
[ترجمه گوگل]هر گونه گزارش از فقدان رعد وبرقراری، از رسانه های لیبرال، حیرت انگیز است

پیشنهاد کاربران

متوهمانه، غیرواقعی، فریبا، بیهوده

توهمی - متوهم ( adj )

رویا پرداز

Delusional : متوهم ( adj )
Delusion : ایده و باور غلط / توهم ( ایده یا باور ناشی از بیماری )

We gon buy a new penthouse next year
Stop being delusional

هذیان گونه

خیالاتی


کلمات دیگر: