کلمه جو
صفحه اصلی

blow hot and cold


دودلی کردن، مردد بودن، (نسبت به شخص یا چیزی) سرد و گرم بودن، مرتبا تغییر کردن، سرد و گرم شدن، علاقمند و بی علاقه شدن

جملات نمونه

1. He's been blowing hot and cold about the trip to Holland ever since I first suggested it.
[ترجمه ترگمان]از اولین باری که این پیشنهاد را مطرح کردم، در مورد سفر به هلند خیلی گرم و سرد بود
[ترجمه گوگل]او از زمانی که من برای اولین بار آن را پیشنهاد داد، هوای گرم و سردی در مورد سفر به هلند داشت

2. The media, meanwhile, has blown hot and cold on the affair.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، رسانه ها در مورد این موضوع داغ و سرد شده اند
[ترجمه گوگل]در عین حال رسانه ها در مورد این موضوع داغ و سرد شده اند

3. She keeps blowing hot and cold about the wedding.
[ترجمه ترگمان]مدام در مورد عروسی هوا گرم و سرد می شه
[ترجمه گوگل]او در مورد عروسی داغ و سرد می شود

4. The boys will get tired of Ann's blowing hot and cold.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از آن باد سرد و سرد آن خسته خواهند شد
[ترجمه گوگل]پسران خسته از دمیدن داغ و سرد Ann می شوند

5. He blows hot and cold about getting married.
[ترجمه ترگمان]داغ و سرد می شه و می خواد ازدواج کنه
[ترجمه گوگل]او در مورد ازدواج بسیار گرم و سرما می خورد

6. I can't tell what he wants - he keeps blowing hot and cold.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم به اون چیزی که می خواد بگم - اون داره گرم و سرد می شه
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم آنچه را که میخواهم بگویم - او هوای گرم و سرد را نگه می دارد

7. Some of these young officers blow hot and cold.
[ترجمه ترگمان]بعضی از این افسران جوان داغ و سرد می شوند
[ترجمه گوگل]برخی از این افسران جوان داغ و سرد می شوند

8. Helen blow hot and cold about her job; every day she changed her mind.
[ترجمه ترگمان]هلن گرم و گرم کارش بود و هر روز نظرش را عوض می کرد
[ترجمه گوگل]هلن در مورد کار او داغ و سرما می خورد؛ هر روز او ذهنش را تغییر داد

9. You shouldn't blow hot and cold with your friends.
[ترجمه ترگمان]نباید با دوستات گرم و سرد برخورد کنی
[ترجمه گوگل]شما نباید داغ و سرد با دوستان خود ضربه بزنید

10. He tends to blow hot and cold.
[ترجمه ترگمان] اون میخواد گرم و سرد بشه
[ترجمه گوگل]او تمایل به ضربه داغ و سرد است

11. Mary blow hot and cold about her job; every day she changed her mind.
[ترجمه ترگمان]مری سرش گرم و سرد بود و هر روز نظرش عوض می شد
[ترجمه گوگل]مریم در مورد کارش گرم و سرد است؛ هر روز او ذهنش را تغییر داد

12. These men can blow hot and cold out of the same mouth to serve several purposes.
[ترجمه ترگمان]این مردان می توانند گرم و سرد از یک دهان برای خدمت به چندین هدف باشند
[ترجمه گوگل]این مردان می توانند گرم و سرد را از دهان مشابه برای خدمت به اهداف مختلف استفاده کنند

13. But now you disbelieve me. So you men often blow hot and cold.
[ترجمه ترگمان]اما حالا حرفم را باور نمی کنید بنابراین شما مردان اغلب اوقات داغ و سرد را به باد می دهند
[ترجمه گوگل]اما حالا من را باور ندارید بنابراین مردان اغلب داغ و سرد را می بلعند

14. Some people can make up their minds right away, but others blow hot and cold.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم می توانند minds را درست کنند، اما دیگران گرم و سرد می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم می توانند ذهن خود را درست بسازند، اما دیگران داغ و سرد می کنند

پیشنهاد کاربران

شل کن سفت کن در اوردن - اصطلاح

دمدمی مزاج بودن
تکلیفش با خودش روشن نیست

بعضی وقتا به نظرمیاد چیزی یا کسی رو دوست دارن و بعضی وقتا دوست ندارند و به خاطر همین بقیه رو گیج می شن درمورد اینکه اونها واقعا چه احساسی دارند

متعادل و ولرم


کلمات دیگر: