کلمه جو
صفحه اصلی

divvy


(با: up) بخش کردن، تقسیم کردن، حصه کردن، بخش، (خودمانی)، حصه a four way divvy of the profits تقسیم چهارجانبهی منافع

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) بخش، تقسیم، حصه


(عامیانه) (با: up) بخش کردن، تقسیم کردن، حصه کردن


تقدیر


انگلیسی به انگلیسی

• part, portion; profit, dividend
divide profits; portion out earnings

جملات نمونه

1. a four-way divvy of the profits
تقسیم چهارجانبه ی منافع

2. Divvy up the money between us.
[ترجمه ترگمان]پول را بین ما تقسیم کن
[ترجمه گوگل]پول را بین ما تقسیم کن

3. They decided to divvy the money they'd stolen.
[ترجمه خشایار نوروزی] آنها بر آن شدند که پولی را که دزدیده بودند را بخش کنند
[ترجمه ترگمان]اونا تصمیم گرفتن پولی که دزدیده شدن رو تقسیم کنن
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند پولی را که دزدیده بودند، جاسوسی کنند

4. We can divvy up the profits between us.
[ترجمه ترگمان]میتونیم سود خودمون رو تقسیم کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم سود را بین ما تقسیم کنیم

5. They haven't yet decided how to divvy up the proceeds from the sale.
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز تصمیم نگرفته اند که چگونه درآمد حاصل از فروش را افزایش دهند
[ترجمه گوگل]آنها هنوز تصمیم نگرفته اند که درآمد حاصل از فروش را تقبل کنند

6. Don't be such a divvy!
[ترجمه ترگمان]این قدر a نباش!
[ترجمه گوگل]چنین تقصیری نکنید

7. In what way did the complex mind divvy up its chores?
[ترجمه ترگمان]ذهن پیچیده به چه شکل کاره ای خود را انجام می دهد؟
[ترجمه گوگل]به چه نحوی، ذهن پیچیده، کارهایش را تقلید می کند؟

8. Let's divvy it up between us.
[ترجمه ترگمان]بیا تقسیم کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید آن را بین ما تقسیم کنیم

9. The thieves agreed to divvy up the profit when the jewels were sold.
[ترجمه ترگمان]دزدها با فروش این جواهرات موافقت کردند که سود ببرند
[ترجمه گوگل]دزدان موافقت کردند سود را هنگامی که جواهرات به فروش می رسید، تقسیم کنند

10. I divvy up my shopping, so I buy a little at a time.
[ترجمه ترگمان] من میرم خرید هام رو تقسیم می کنم واسه همین یه کم وقت می خرم
[ترجمه گوگل]من تقریبا خریدم، بنابراین کمی در یک زمان خرید می کنم

11. Have they considered how they'll divvy up the domestic work in this new arrangement?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها فکر می کنند که چگونه آن ها در این قرارداد جدید به دو گروه تقسیم می شوند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها در نظر داشتند که چگونه این کار را در این طرح جدید انجام می دهند؟

12. The thieves agreed to divvy up with the spoils.
[ترجمه ترگمان]دزدها موافقت کردند که آن ها را با غنیمت بگیرند
[ترجمه گوگل]دزدان موافقت کردند که با خرابکاری ها سر و کار داشته باشند

13. Give me my divvy.
[ترجمه ترگمان] divvy رو بده به من
[ترجمه گوگل]تقدیر من را به من بده

14. The process started with a precooked government plan to divvy up the company between Fiat, a trust fund run by the United Automobile Workers union and the American and Canadian governments.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند با یک برنامه دولتی precooked برای راه اندازی شرکت بین فیات، یک صندوق امانی که توسط اتحادیه کارگران ایالات متحده و دولت های آمریکا و کانادا اداره می شود آغاز شد
[ترجمه گوگل]این فرایند با طرح دولت پیش تهیه شده آغاز شد تا شرکت فیات، صندوق اعتماد اداره اتحادیه خودروهای کارگری و دولتهای آمریکایی و کانادایی را تقبل کند

They divvied up the loot and fled.

آنها اموال دزدیده‌شده را (بین خود) تقسیم و فرار کردند.


a four-way divvy of the profits

تقسیم چهارجانبه‌ی منافع



کلمات دیگر: