کلمه جو
صفحه اصلی

screaming


معنی : بی نهایت
معانی دیگر : جیغ زننده، جارزن، جیغ جیغو، اهل جیغ و داد، تکان دهنده، چشمگیر، شگفت آور، فریاد زننده، بفریاد اورنده، روده برکننده، جالب، جلوه گر، عالی

انگلیسی به فارسی

جیغ زننده، جارزن، جیغ جیغو، اهل جیغ و داد


تکان دهنده، چشمگیر، شگفت آور


خنده آور، خندهآورنده، روده بر کننده، قهقهه انگیز


جیغ زدن، بی نهایت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: producing or uttering screams.

(2) تعریف: boldly attracting attention.

- a screaming newspaper headline
[ترجمه ترگمان] یک تی تر روزنامه،
[ترجمه گوگل] یک روزنامه جنجالی روزنامه

(3) تعریف: (informal) provoking screams, esp. of laughter.
اسم ( noun )
مشتقات: screamingly (adv.)
• : تعریف: the act or noise of one that screams.

• shrieking, screeching; shouting, yelling; striking, noticeable; hilarious, extremely funny (slang)

مترادف و متضاد

بی نهایت (صفت)
extreme, intolerable, screaming

جملات نمونه

1. our growing cities are screaming for water
شهرهای در حال رشد ما برای آب فریاد می زنند.

2. The kids were screaming with delight.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از خوشحالی جیغ می زدند
[ترجمه گوگل]بچه ها با لذت جیغ کشیدند

3. The women were screaming and in a frenzy to get home.
[ترجمه ترگمان]زن ها جیغ می کشیدند و دیوانه وار به خانه برمی گشتند
[ترجمه گوگل]زنان فریاد می کشیدند و به دیوانگی می آمدند تا به خانه بروند

4. Will found himself immediately surrounded by screaming fans.
[ترجمه ترگمان]ویل خود را در محاصره طرفداران جیغ و فریاد یافت
[ترجمه گوگل]خود را بلافاصله توسط طرفداران فریاد محاصره خواهد کرد

5. He covered her mouth to stop her from screaming.
[ترجمه ترگمان]دهانش را پوشیده بود تا از جیغ و فریاد جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]او دهان خود را برای جلوگیری از فریاد کشید

6. She lay there screaming in agony.
[ترجمه ترگمان]در حالی که از درد جیغ می کشید، دراز کشید
[ترجمه گوگل]او در حال ایستادن در فریاد می کشد

7. A tumult of shouting and screaming came from within the house.
[ترجمه ترگمان]صدای فریاد و فریاد از درون خانه به گوش رسید
[ترجمه گوگل]فریاد فریاد و فریاد از داخل خانه آمد

8. The kids were screaming with excitement.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از فرط هیجان جیغ می زدند
[ترجمه گوگل]بچه ها با هیجان جیغ کشیدند

9. Women were screaming; some of the houses nearest the bridge were on fire.
[ترجمه ترگمان]زنان فریاد می زدند، بعضی از خانه ها به پل نزدیک بودند
[ترجمه گوگل]زنان فریاد می کشیدند؛ برخی از خانه های نزدیک ترین پل در آتش بودند

10. People ran for the exits, screaming out in terror.
[ترجمه ترگمان]مردم به طرف خروجی ها فرار می کردند و با وحشت جیغ می کشیدند
[ترجمه گوگل]مردم برای خروج فرار کردند و از ترور خارج شدند

11. The baby was screaming itself hoarse.
[ترجمه ترگمان]بچه داشت جیغ می کشید
[ترجمه گوگل]کودک خود را در حال جیغ کشیدن بود

12. Inside most of us is a small child screaming for attention.
[ترجمه ترگمان]درون اکثر ما کودک کوچکی است که برای جلب توجه جیغ می کشد
[ترجمه گوگل]در داخل بیشتر ما یک کودک کوچک برای جلب توجه است

13. Janet became hysterical and began screaming.
[ترجمه ترگمان]ژانت عصبی شد و شروع به جیغ زدن کرد
[ترجمه گوگل]Janet hysterical شد و شروع به جیغ کرد

14. Those cats have been screaming for hours.
[ترجمه ترگمان] اون گربه ها چند ساعته که دارن جیغ میزنن
[ترجمه گوگل]این گربه ها ساعت ها گریه می کنند

15. The baby was kicking and screaming.
[ترجمه ترگمان]بچه لگد می زد و جیغ می کشید
[ترجمه گوگل]کودک لگد زد و فریاد زد

پیشنهاد کاربران

جیغ زدن
جیغ کشیدن
جیغ جیغو

جار و جنجال راه انداختن

جیغ جیغو

نق نقو

Scream و screaming هر دو به معنای جیغ زدن هستند.

بی نهایت, بیش از حد


کلمات دیگر: