کلمه جو
صفحه اصلی

blow over


معنی : گذشتن، رد شدن
معانی دیگر : 1- (شمع و غیره را) با فوت خاموش کردن، پف کردن 2- فروکش (توفان و غیره)، 1- (در مورد ابر و باران و غیره) برطرف شدن 2- فراموش کردن نوبت کسی، (بدون توجه) رد شدن، طی شدن

انگلیسی به فارسی

خودبه‌خود گذشتن، برطرف شدن، گذشتن، طی شدن، رد شدن


چیزی را با فوت خاموش کردن


به‌وسیله‌ی باد به زمین افتادن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to subside; let up.
مترادف: abate, let up, subside
مشابه: cease, end, settle down

- Let's wait for the storm to blow over.
[ترجمه ترگمان] صبر می کنیم تا طوفان به پایان برسد
[ترجمه گوگل] بیایید صبر کنیم تا طوفان به آن برسد

• be forgotten, end

مترادف و متضاد

Be knocked down by wind


گذشتن (فعل)
pass, cross, go, elapse, blow over, bypass, go over

رد شدن (فعل)
pass, blow over, fail, percolate

disappear slowly, pass naturally, to go away


Synonyms: cease, die down, dissipate, end, finish, fizzle out, pass, peter out, subside, vanish


Blow on something causing it to topple


جملات نمونه

1. The clouds will soon blow over.
[ترجمه ترگمان]طولی نخواهد کشید که ابرها به زودی منفجر خواهند شد
[ترجمه گوگل]ابرها به زودی ضربه خواهند زد

2. Wait, and it'll all blow over.
[ترجمه ترگمان]صبر کن، همه چی تموم می شه
[ترجمه گوگل]صبر کنید، و همه چیز به آن ضربه می زند

3. The scandal will soon blow over.
[ترجمه ترگمان]این رسوایی به زودی تمام خواهد شد
[ترجمه گوگل]رسوایی به زودی ضربه خواهد زد

4. They hoped that the disturbances would soon blow over.
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوار بودند که به زودی آشوب به پایان برسد
[ترجمه گوگل]آنها امیدوار بودند که این آشفتگی ها به زودی به پایان برسد

5. Dust from the tailings pond began to blow over the countryside again in 198 starting on 10 February, a Sunday.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۸ فوریه، یکشنبه، دوباره شروع به وزیدن گرفت و در ۱۹۸ فوریه شروع به وزیدن گرفت
[ترجمه گوگل]گرد و غبار از حوضچه سیلاب در سال 1983 شروع به ضربه زدن به حومه شهر کرد که از یکشنبه یکشنبه 10 فوریه آغاز می شود

6. If the snowstorm does not blow over, the cattle will die off.
[ترجمه ترگمان]اگر برف ببارد، گاوها خاموش خواهند شد
[ترجمه گوگل]اگر رعد و برق نابود نگردد، گاو می میرد

7. The natural process is just like the freeze blow over the water surface.
[ترجمه ترگمان]فرآیند طبیعی درست مانند ضربه منجمد کننده روی سطح آب است
[ترجمه گوگل]فرایند طبیعی درست مثل ضربه یخی بر سطح آب است

8. Bear up, out troubles will blow over in no time.
[ترجمه ترگمان]تحمل کن، هر وقت دی گه دردسر تم وم می شه
[ترجمه گوگل]بیرون بردن، مشکلاتی که در هیچ وقت اتفاق نخواهد افتاد

9. I hope your troubles will soon blow over.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم مشکلات شما به زودی به پایان برسد
[ترجمه گوگل]امیدوارم مشکلات شما به زودی به پایان برسد

10. They have frequent quarrels, but they soon blow over.
[ترجمه ترگمان]آن ها زیاد مشاجره می کنند، اما به زودی همه چیز به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]آنها نزاع های مکرر دارند، اما آنها به زودی از بین می روند

11. The westerly winds blow over Britain all the year.
[ترجمه ترگمان]باده ای غربی سراسر سال در سراسر بریتانیا منفجر می شوند
[ترجمه گوگل]باد سالم در سراسر بریتانیا در طول سال به طول می کشد

12. Rain clouds are banking up. Hope they'll blow over.
[ترجمه ترگمان]ابره ای باران دارند بانک می زنند امیدوارم منفجر بشن
[ترجمه گوگل]ابرها باران بانکی هستند امیدوارم که آنها از بین بروند

13. If the snow storm does not blow over, the cows will die off.
[ترجمه ترگمان]اگر توفان برف ببارد، گاوها خاموش خواهند شد
[ترجمه گوگل]اگر طوفان برف نفوذ نکند، گاوها از بین می روند

14. Stand your ground. This whole thing will blow over.
[ترجمه ترگمان] زمین - ت رو نگه دار کل ماجرا تموم میشه
[ترجمه گوگل]زمین خود را بپوش این همه چیز برتری خواهد داشت

15. The dark clouds ( storm ) will soon blow over.
[ترجمه ترگمان]ابره ای سیاه (طوفان)به زودی منفجر خواهند شد
[ترجمه گوگل]ابرهای تاریک (طوفان) به زودی ضربه خواهند زد

پیشنهاد کاربران

آب از آسیاب افتادن

فراموش شدن

بی اهمیت. فراموش شده. بحث. موافق نبودن. رسوایی

تمام شدن

✔️افتادن یا پرت شدن طرفی ( توسط وزش باد ) ، برده شدن ( توسط باد و غیره )

1 ) 1I was almost blown over by the wind
وزش باد تقریبا انداختم/پرتم کرد/بردم/از زمین کندم یا بلندم کرد
2 ) Several trees were blown over in high winds

مثلا باد برگ را از این رو به آن رو کرد.
آب ها از آسیاب افتادن.

آب ها از آسیاب افتادن.


کلمات دیگر: