کلمه جو
صفحه اصلی

slip on


(جامه یا کفشی که آسان پوشیده و در آورده می شود) آسان پوش، راحتی، لباس گشاد

انگلیسی به فارسی

لباس گشاد


لغزش بر، لباس گشاد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: constructed so as to be easily put on and taken off.

- slip-on sandals
[ترجمه ترگمان] روی صندل های نرم
[ترجمه گوگل] صندل های لغزش
اسم ( noun )
حالات: slip-ons
• : تعریف: shoes or a garment made to be put on and off easily.

• get dressed quickly
slip-ons are shoes that have no laces and that can be put on or taken off easily.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] لباس گشاد

جملات نمونه

1. She needed all her powers of concentration to stop herself from slipping on the icy road.
[ترجمه ترگمان]او به تمام قدرت های her نیاز داشت تا در جاده یخ لیز بخورد
[ترجمه گوگل]او نیاز به تمام قدرت خود را از غلظت برای متوقف کردن خود را از لغزش در جاده یخ زده

2. She slipped on the shiny floor and fell.
[ترجمه ترگمان]روی زمین براق لیز خورد و افتاد
[ترجمه گوگل]او روی کف براق افتاد و سقوط کرد

3. He slipped on the street and broke his leg.
[ترجمه ترگمان]به خیابان لیز خورد و پایش شکست
[ترجمه گوگل]او در خیابان افتاد و پا را شکست

4. People rushed to help the old man up when he slipped on the ice.
[ترجمه ترگمان]وقتی روی یخ لیز می خورد مردم به پیرمرد کمک می کردند تا به پیرمرد کمک کنند
[ترجمه گوگل]مردم وقتی که بر روی یخ تکان دادند، عجله کردند تا به پیرمرد کمک کنند

5. I slipped on a banana skin.
[ترجمه ترگمان] من روی یه پوست موز لیز خوردم
[ترجمه گوگل]من روی پوست موز افتادم

6. I slipped on the ice and landed right on my tush!
[ترجمه ترگمان]روی یخ لیز خوردم و درست روی پشتم فرود آمدم!
[ترجمه گوگل]من بر روی یخ افتادم و به سمت راست تیر افتادم!

7. She slipped on a pair of sunglasses.
[ترجمه ترگمان]اون با یه عینک آفتابی لیز خورد
[ترجمه گوگل]او بر روی یک جفت عینک آفتابی افتاد

8. This government has an unhappy knack of slipping on banana skins .
[ترجمه ترگمان]این دولت استعداد خوبی برای لیز خوردن پوست موز داره
[ترجمه گوگل]این حکومت دارای شک و تردید ناخوشایند از لغزش روی پوست موز است

9. I'd better give the floor a quick wipe before someone slips on it.
[ترجمه ترگمان]بهتره قبل از اینکه یه نفر روش کار کنه یه جارو سریع به زمین بزنم
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از اینکه کسی روی آن بپردازد، کف پا را پاک کنید

10. The company has acquired an unhappy knack of slipping on banana skins .
[ترجمه ترگمان]شرکت در اثر لیز خوردن پوست موز، مهارت زیادی به دست آورده است
[ترجمه گوگل]این کمپانی به راحتی از پوسته موز فرار می کند

11. Janet slipped on the stairs and twisted her ankle.
[ترجمه ترگمان]ژانت روی پله ها لیز می خورد و قوزک پایش را پیچ می داد
[ترجمه گوگل]Janet به سمت پله ها حرکت کرد و مچ دستش را پیچید

12. Peter was already at the door slipping on his shoes.
[ترجمه ترگمان]پیتر دم در نشسته بود و کفش هایش را می کرد
[ترجمه گوگل]پیتر در حال حاضر در درب لغزش کفش خود را

13. She slipped on the ice and twisted her knee.
[ترجمه ترگمان]او روی یخ لیز خورد و زانویش را پیچ داد
[ترجمه گوگل]او بر روی یخ تردید کرد و زانویش را پیچید

14. He had slipped on an icy pavement.
[ترجمه ترگمان]روی یک پیاده روی یخ زده لیز خورده بود
[ترجمه گوگل]او روی پیاده رو یخی زد

15. The President has slipped on yet another banana peel .
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور هنوز یه پوست موز دیگه رو از دست داده
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور بر روی پوست موز دیگر قرار گرفته است

پیشنهاد کاربران

سُرخوردن روی. .

پوشیدن
گذاشتن
برتن کردن
مکان
قراردادن
انداختن در
نوازش کردن
فرو کردن
از پیش بردن
حریصانه خوردن
بلعیدن
نشلیدن
دست انداختن
سرزدن
براه انداختن
پر خوردن
اقناع شدن
هشتن
جدید کردن

سریع لباس پوشیدن

در مورد کفش:بدون بند


کلمات دیگر: