1. His daughter is a saucy tomboy.
[ترجمه ترگمان]دختر او یک دختر saucy است
[ترجمه گوگل]دخترش یک توت فرنگی است
2. Mary has always been a tomboy. She likes hiking and horseback riding.
[ترجمه ترگمان]مری همیشه یک دختر tomboy بود پیاده روی سواری و اسب سواری را دوست دارد
[ترجمه گوگل]مریم همواره یک همکار بوده است او دوست دارد پیاده روی و اسب سواری
3. I remembered a cheeky but affectionate tomboy child, dressed mostly in dungarees.
[ترجمه ترگمان]من یک بچه گستاخ ولی مهربان را به یاد آوردم که در آن لباس های گران قیمت پوشیده بود
[ترجمه گوگل]من کودک باهوش اما مهربان را به یاد می آورم، که بیشتر در لباس های گاه به گاه پوشانده شده است
4. This week's-tiresomely entitled Tomboy Or Sissy?-was about gender and the toddler.
[ترجمه ترگمان]این هفته با خسته کننده ای به نام tomboy یا سیسی؟ در مورد جنسیت و کودک نوپا بود
[ترجمه گوگل]در این هفته، 'Tomboy Or Sissy' تحت عنوان 'کتک زدن' - درباره جنسیت و کودک نوپا بود
5. Anton remembered a girl, a terrible tomboy.
[ترجمه ترگمان]آنتون، یک دختر را به یاد می آورد، یک دختر tomboy بود
[ترجمه گوگل]آنتون یک دختر را به یاد می آورد، یک توت فرنگی وحشتناک
6. How can I persuade my tomboy daughter to wear feminine clothes?
[ترجمه ترگمان]چطور میتونم دخترم رو قانع کنم که لباس زنونه بپوشه؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم دخترم را برای پوشیدن لباس های زنانه متقاعد کنم؟
7. I was just coming out of my tomboy stage.
[ترجمه ترگمان]من فقط داشتم از صحنه tomboy خارج می شدم
[ترجمه گوگل]من فقط از مرحله تامبوی من بیرون آمدم
8. She was a joking, teasing tomboy.
[ترجمه ترگمان]او شوخی می کرد، رفتار tomboy داشت
[ترجمه گوگل]او یک شوخی بود، شوخ طبع بود
9. Jenny, the tomboy, still felt awkward wearing a dress, and so she wore jodhpurs most of the time.
[ترجمه ترگمان]جنی که هنوز احساس ناراحتی می کرد لباسی به تن داشت که بیشتر وقتش را می پوشید
[ترجمه گوگل]جنی، مادربزرگ، هنوز هم احساس راحتی پوشیدن لباس کرد، و به همین دلیل او اغلب جودوپور را پوشید
10. Their second daughter is a dreamer and a tomboy.
[ترجمه ترگمان]دختر دومش یک دختر خیالاتی و یک دختر tomboy است
[ترجمه گوگل]دختر دومش یک رویاپرداز و یک مادربزرگ است
11. In fact, as a tomboy, I had every intention of following in her footsteps.
[ترجمه ترگمان]در واقع، به عنوان یک دختر tomboy، من قصد داشتم که پا به پای او بگذارم
[ترجمه گوگل]در واقع، به عنوان یک قاتل، من هر قصد داشتم در مسیر پیروزی او قرار بگیرم
12. Thus began my transformation from tomboy to stereotypically feminine woman.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب تبدیل من از tomboy به یک زن زنانه تبدیل شد
[ترجمه گوگل]بنابراین تغییرات من از زنبور عسل به زن زنانه زنانه تبدیل شد
13. She's a real tomboy!
[ترجمه ترگمان]او یک tomboy واقعی است!
[ترجمه گوگل]او یک مادربزرگ واقعی است!
14. She was not exactly a tomboy.
[ترجمه ترگمان]او فقط یک دختر tomboy نبود
[ترجمه گوگل]او دقیقا یک همکار نبود
15. I was a tomboy the majority of my life back in Barbados . I'm still a little tomboyish.
[ترجمه ترگمان]من بیشتر عمرم در \"باربادوس\" بودم من هنوز یه کم tomboyish
[ترجمه گوگل]من اکثریت زندگی خود را در باربادوس زندگی می کردم من هنوز هم یک توت فرنگی هستم