1. swallow one's pride
بر غرور خود چیره شدن،رو را سفت کردن
2. swallow the bait
گول خوردن،باور کردن،ملعبه شدن
3. to swallow a smile
لبخندی را سرکوب کردن
4. one swallow does not make a summer
با یک گل بهار نمی شود
5. he decided to swallow his pride and ask his sister for help
تصمیم گرفت غرور را کنار بگذارد و از خواهرش کمک بخواهد.
6. he took a swallow of the bitter drug
یک قلپ از داروی تلخ را نوشید.
7. i could not swallow this injustice
این بی عدالتی را نمی توانستم تحمل کنم.
8. they could not swallow the idea of being ruled by a young woman
آنان نمی توانستند این فکر را بپذیرند که زن جوانی بر آنها حکومت کند.
9. you must either swallow your words or die
یا باید حرف های خود را انکار کنی یا بمیری.
10. her head could not swallow that problem
مغز او قادر به درک آن مسئله نبود.
11. the coming of the swallow is a true presage of spring
آمدن چلچله ها پیشنمای راستین بهار است.
12. they forced gallileo to swallow his claims
گالیله را مجبور کردند که ادعاهای خود را پس بگیرد.
13. a bitter pill to swallow
داروی تلخی که باید فرو داده شود،کار ناخوشایند ولی لازم،جام زهر
14. chew the food well and then swallow
خوراک را خوب بجو و سپس فرو بده.
15. he ate the figs in one swallow
در یک حرکت انجیرها را بلعید.
16. she wished the earth would open and swallow her enemies
آرزو می کرد که زمین دهان باز کند و دشمنان او را فروبکشد.
17. the rejection of his marriage offer was a bitter pill to swallow
رد شدن درخواست ازدواج او برایش ناگوار بود.
18. Chew your food well before you swallow it.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه قورتش بدی غذات رو بخور
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آن را فرو برد، غذای خود را خوب بخورید
19. A swallow flew west skimming the lake.
[ترجمه ترگمان]یک پرستو به طرف غرب پرواز می کرد و به سوی دریاچه پرواز می کرد
[ترجمه گوگل]بلع فرو ریختن غرب به دریاچه
20. Most snakes swallow their prey whole.
[ترجمه ترگمان]بیشتر مارها طعمه خود را قورت می دهند
[ترجمه گوگل]اکثر مارها کل طعمه خود را فرو بردند
21. I was forced to swallow my pride and ask for a loan.
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم غرورم رو قورت بدم و درخواست وام بدم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم غرورم را فرو برد و خواستار وام بودم
22. I found his story a bit hard to swallow .
[ترجمه ترگمان] داستانش رو یه کم سخته که قورت بدم
[ترجمه گوگل]داستان او کمی فرو افتاده بود
23. I found it hard to swallow his insults.
[ترجمه ترگمان]خیلی سخت بود که insults را قورت بدهم
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که توهین های او را سخت فرو می برد
24. You're going to have to swallow your pride and ask for your job back.
[ترجمه ترگمان]باید غرورت رو قورت بدی و از شغلت انتقام بگیری
[ترجمه گوگل]شما قصد دارید غرور خود را فرو برد و از کار خود عقب بپرسید
25. One swallow doesn't make a summer.
[ترجمه ترگمان]یک چلچله یک تابستان هم دوام نخواهد آورد
[ترجمه گوگل]یک بلع یک تابستان را ایجاد نمی کند
26. A champagne reception was held at the Swallow Hotel.
[ترجمه ترگمان]پذیرایی شامپاین در هتل Swallow برگزار شد
[ترجمه گوگل]پذیرش شامپاین در هتل Swallow برگزار شد