کلمه جو
صفحه اصلی

set back


معنی : پس زدن، عقب کشیدن، تنزل، مانع، شکست
معانی دیگر : 1- (ساعت را) عقب کشیدن 2- پیشرفت را متوقف کردن، عقب انداختن، مانع، شکست، تنزل، معکوس، پس روی، عقب نشینی، وقفه در پیشرفت

انگلیسی به فارسی

عقب افتادگی، پس زدن، عقب کشیدن


عقب انداختن


مانع شدن


خرج برداشتن


انگلیسی به انگلیسی

• prevent, restrain
obstacle, misfortune, something which hinders progress; instance of hindering progress
a setback is an event that delays you or makes your position worse than before.

مترادف و متضاد

پس زدن (فعل)
backlash, recoil, eject, kickback, rebut, draw back, rebound, set back, hang off, push back

عقب کشیدن (فعل)
retract, draw back, withdraw, recede, roll back, set back

تنزل (اسم)
abatement, degradation, decay, depreciation, depression, decadence, setback

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

شکست (اسم)
fracture, deflection, break, washout, failure, reverse, defeat, setback, losing, breakage, defeasance, defeature, refraction, flunk, fizzle, plumper, unsuccess

delay, hinder


Synonyms: bog down, decelerate, defeat, detain, embog, hang up, hold up, impede, mire, retard, reverse, slow, slow down, slow up


Antonyms: advance, forward


Remove from or allow distance


Cost money


جملات نمونه

1. this setback was another illustration of his inefficiency and stupidity
این شکست نمونه ی دیگری از بی عرضگی و نابخردی او بود.

2. She seemed better until her set back.
[ترجمه ترگمان]به نظر بهتر میومد تا اون برگرده
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید بهتر است تا زمانی که او عقب نشینی کند

3. A war would inevitably set back the process of reform.
[ترجمه ترگمان]جنگ ناگزیر فرآیند اصلاحات را به عقب می راند
[ترجمه گوگل]یک جنگ ناگزیر از روند اصلاحات عقب مانده است

4. Our house is set back from the road.
[ترجمه ترگمان]خونه ما از جاده برگشته
[ترجمه گوگل]خانه ما از جاده باز شده است

5. The house is set back from the road.
[ترجمه نیلوفر] این خانه از جاده عقب نشینی دارد. ( دقیقا لب جاده نیست )
[ترجمه ترگمان]خانه از جاده برگشته است
[ترجمه گوگل]خانه از جاده باز شده است

6. Financial problems have set back our building programme.
[ترجمه ترگمان]مشکلات مالی برنامه ساختمانی ما را پشت سر گذاشته اند
[ترجمه گوگل]مشکلات مالی ما برنامه ساختمان ما را رفع کرده است

7. All their efforts at reform have been set back.
[ترجمه ترگمان]تمام تلاش های آن ها در راستای اصلاحات صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]تمام تلاش های آنها در زمینه اصلاحات برگزار شده است

8. The meeting was set back.
[ترجمه هاشم دولتی] جلسه را عقب انداختند
[ترجمه ترگمان]جلسه به راه افتاد
[ترجمه گوگل]جلسه برگزار شد

9. Work on the new theatre has been set back three months.
[ترجمه ترگمان]کار بر روی تئاتر جدید سه ماه پیش تعیین شده است
[ترجمه گوگل]کار در تئاتر جدید سه ماهه آغاز شده است

10. The bad weather set back the building programme by several weeks.
[ترجمه ترگمان]آب و هوای بد، برنامه ساختمان را تا چند هفته ادامه داد
[ترجمه گوگل]آب و هوای بد چند هفته طول می کشد برنامه ساختمان

11. This result has set back their chances of winning the competition.
[ترجمه ترگمان]این نتیجه شانس خود برای برنده شدن رقابت را پشت سر گذاشته است
[ترجمه گوگل]این نتیجه شانس خود را برای برنده شدن در مسابقات تعیین کرده است

12. It could also set back his plans for Middle East peace.
[ترجمه ترگمان]همچنین می تواند برنامه های خود برای صلح خاورمیانه را کنار بگذارد
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند طرح های خود را برای صلح خاورمیانه تنظیم کند

13. It has since set back the timetable for the expressway, proposed for just south of Miramar Road.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، زمان بندی برای بزرگراه که تنها در جنوب جاده Miramar پیشنهاد شده است را پشت سر گذاشته است
[ترجمه گوگل]از آن زمان تا کنون برنامه زمانی برای بزرگراه را که فقط برای جنوب جاده میرامار پیشنهاد شده است، تنظیم می کند

14. Billy's cottage was set back off the road, behind a neat little hedge.
[ترجمه ترگمان]کلبه بیلی در کنار یک پرچین کوتاه تمیز قرار داشت
[ترجمه گوگل]کلبه ی بیلی در پشت جاده ی کوچکی قرار گرفته بود

15. He switched the set back on, changing the channel to a news programme.
[ترجمه ترگمان]او تلویزیون را روشن کرد و کانال را به یک برنامه خبری تغییر داد
[ترجمه گوگل]او تنظیم مجدد را تغییر داد، کانال را به یک برنامه خبری تغییر داد

16. The December elections were a major setback for the party.
[ترجمه ترگمان]انتخابات دسامبر یک ضربه بزرگ برای حزب بود
[ترجمه گوگل]انتخابات ماه دسامبر یک مهار بزرگ برای حزب بود

17. The breakdown in talks represents a temporary setback in the peace process.
[ترجمه ترگمان]شکست مذاکرات نشان دهنده یک شکست موقت در روند صلح است
[ترجمه گوگل]شکست در مذاکرات نشان دهنده یک روند موقت در روند صلح است

18. This latest setback will have done nothing to quell the growing doubts about the future of the club.
[ترجمه ترگمان]این شکست اخیر هیچ کاری برای فرونشاندن تردید رو به رشد در مورد آینده این باشگاه انجام نخواهد داد
[ترجمه گوگل]این آخرین بازنگری هیچ کاری برای تحقق شک و تردید در مورد آینده باشگاه انجام نداده است

19. The move represents a setback for the Middle East peace process.
[ترجمه ترگمان]این حرکت نشان دهنده یک شکست برای روند صلح خاور میانه است
[ترجمه گوگل]این حرکت نشان دهنده یک روند صلح در خاورمیانه است

20. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

21. This temporary setback merely strengthened her resolve.
[ترجمه ترگمان]این کار موقتی فقط تصمیمش را تقویت کرد
[ترجمه گوگل]این تدابیر موقت صرفا تقویت عزم او بود

22. Romania suffered another setback in its efforts to obtain financial support for its reforms.
[ترجمه ترگمان]رومانی در تلاش های خود برای به دست آوردن حمایت مالی از اصلاحات آن متحمل شکست دیگری شد
[ترجمه گوگل]رومانی در تلاش های خود برای به دست آوردن حمایت مالی از اصلاحات خود، از شکست دیگری رنج می برد

23. The government's rejection of the plans is a setback for us.
[ترجمه ترگمان]مخالفت دولت با این برنامه ها شکستی برای ما است
[ترجمه گوگل]رد دولت از برنامه ها برای ما یک عقب ماندگی است

24. His research has suffered a temporary setback.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات او متحمل ضربه موقت شده است
[ترجمه گوگل]تحقیقات او ریشه دشواری موقت را تجربه کرده است

25. The team suffered a major setback when their best player was injured.
[ترجمه ترگمان]این تیم متحمل ضربه بزرگی شد که بهترین بازیکن آن ها مجروح شد
[ترجمه گوگل]این تیم در صورتی که بهترین بازیکن خود را مجروح کرد، یک شکست بزرگ را متحمل شد

26. After their latest setback, the rebel forces no longer hold the initiative.
[ترجمه ترگمان]پس از آخرین شکست آن ها، نیروهای شورشی دیگر این ابتکار را ندارند
[ترجمه گوگل]پس از آخرین شکست خود، نیروهای شورشی دیگر این ابتکار عمل نمی کنند

27. This latest defeat constitutes a major setback for the government.
[ترجمه ترگمان]این شکست اخیر بزرگ ترین شکست دولت را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]این آخرین شکست یک بحران بزرگ برای دولت است

28. She views every minor setback as a disaster.
[ترجمه ترگمان]او هر عقب نشینی جزئی را یک فاجعه می بیند
[ترجمه گوگل]او هر عقب نشینی جزئی را به عنوان یک فاجعه می بیند

29. There has been a slight/temporary setback in our plans.
[ترجمه ترگمان]یک مشکل موقت \/ موقت در برنامه های ما وجود دارد
[ترجمه گوگل]در برنامه های ما یک روند نزولی / موقت وجود داشته است

30. King had been dealt a setback in Albany, Ga., which was not moved to integrate by civil rights demonstrations.
[ترجمه ترگمان]پادشاه در آلبانی، جورجیا، ضربه سختی خورده بود که تحت تاثیر تظاهرات حقوق مدنی قرار نگرفت
[ترجمه گوگل]پادشاه در شهر آلبانی، جیال، در معرض عقب ماندگی قرار گرفته بود که به وسیله تظاهرات حقوق مدنی به آن پیوست

پیشنهاد کاربران

عقب انداختن
به تأخیر انداختن .


معطل کردن کسی یا چیزی

بد بیاری

شکست

هزینه برداشتن، خرج برداشتن ( در محاوره ) .
this journey can set you back from 1000$ to 1500$
این سفر میتونه برای شما از 1000 تا 1500 دلار خرج برداره.

تاخیر در انجام کاری

به تأخیر انداختن، با مشکل مواجه کردن

building setback
عقب نشینی ساختمان

حریم ساخت و ساز

مانع ، مانع بودن

درمهندسی عمران وزلزله به معنی نامنظمی درارتفاع ساختمان، عقب روی وکوچک شدن پلان سازه در ارتفاع می باشد، ساختمان پله کانی که در ارتفاع روبه عقب میرود.

Set back your clock five minutes
ساعتت رو پنج دقیقه عقب بکش

عقب نشینی پس روی

هزینه ای را در بر داشتن
. $The ticket had set him back 500

مشکل , وقفه ( در روند کار )

– The bad weather was a setback in our trip
– There has been a slight setback in our plans
– His research has suffered a temporary setback

عقب گشت


کلمات دیگر: