کلمه جو
صفحه اصلی

irreparable


معنی : جبران ناپذیر، مرمت ناپذیر، خوب نشدنی
معانی دیگر : چاره ناپذیر، ترمیم ناپذیر، تاوان ندادنی

انگلیسی به فارسی

جبران ناپذیر، مرمت ناپذیر، خوب نشدنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: irreparably (adv.), irreparability (n.)
• : تعریف: impossible to repair, restore, or rectify.
متضاد: repairable, reparable

- He had hoped for a reconciliation with his son, but the damage that he'd caused was irreparable.
[ترجمه ترگمان] امیدوار بود که با پسرش آشتی کند، اما آسیبی که به او زده بود غیرقابل درمانه
[ترجمه گوگل] او امیدوار بود آشتی با پسرش داشته باشد، اما آسیب هایی که او به دست آورد، غیر قابل جبران بود

• beyond repair, irreversible, irremediable, uncorrectable
irreparable damage is so severe that it cannot be repaired or put right; a formal word.

مترادف و متضاد

جبران ناپذیر (صفت)
irrecoverable, irreparable

مرمت ناپذیر (صفت)
irreparable

خوب نشدنی (صفت)
irreparable

unable to be fixed


Synonyms: beyond repair, broken, cureless, destroyed, hopeless, impossible, incorrigible, incurable, irrecoverable, irredeemable, irremediable, irremedial, irreplaceable, irretrievable, irreversible, ruined, uncorrectable, unrecoverable


Antonyms: fixable, mendable, repairable, reparable


جملات نمونه

1. irreparable damage
آسیب جبران ناپذیر

2. The move would cause irreparable harm to the organization.
[ترجمه ترگمان]این حرکت باعث آسیب جبران ناپذیری به سازمان خواهد شد
[ترجمه گوگل]این حرکت باعث آسیب جبران ناپذیر به سازمان می شود

3. Unless the oil spill is contained, irreparable damage will be done to the coastline.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که نشت نفت موجود نباشد، خسارات جبران ناپذیری به خط ساحلی وارد خواهد شد
[ترجمه گوگل]به جز خط نشت نفت، آسیب جبران ناپذیری به خط ساحلی خواهد انجامید

4. The flood did irreparable damage to the building.
[ترجمه ترگمان]سیل خسارات جبران ناپذیری به ساختمان وارد آورد
[ترجمه گوگل]این سیل باعث خسارت جبران ناپذیر ساختمان شد

5. Her death is an irreparable loss.
[ترجمه ترگمان] مرگ اون از دست دادن غیرقابل درمانه
[ترجمه گوگل]مرگ او از دست دادن جبران ناپذیر است

6. Her death is an irreparable loss to the firm.
[ترجمه ترگمان] مرگ اون از دست میره
[ترجمه گوگل]مرگ او یک ضرر قابل جبران برای شرکت است

7. Incidents of this type cause irreparable damage to relations with the community.
[ترجمه ترگمان]وقوع این نوع منجر به آسیب جبران ناپذیری به روابط با جامعه می شود
[ترجمه گوگل]حوادث این نوع خسارات جبران ناپذیری را برای روابط با جامعه ایجاد می کنند

8. His eyesight may have suffered irreparable damage .
[ترجمه ترگمان]بینایی او ممکن است آسیب جبران ناپذیری به بار بیاورد
[ترجمه گوگل]بینایی او ممکن است آسیب جبران ناپذیر داشته باشد

9. Extensive mining will cause irreparable damage to the area.
[ترجمه ترگمان]استخراج گسترده منجر به خسارات جبران ناپذیری به این منطقه خواهد شد
[ترجمه گوگل]معادن بزرگ باعث آسیب جبران ناپذیری به منطقه می شود

10. The forest suffered irreparable damage as a result of last year's fire.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آتش سوزی سال گذشته، جنگل خسارت های جبران ناپذیری صدمه دیده بود
[ترجمه گوگل]جنگل دچار آسیب جبران ناپذیر در نتیجه آتش سوزی سال گذشته بود

11. But the damage to his eyes was irreparable.
[ترجمه ترگمان]اما آسیب به چشمانش irreparable بود
[ترجمه گوگل]اما آسیب به چشم او جبران ناپذیر بود

12. In truth, the society's decision will cause irreparable damage to the cause of music.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت تصمیم جامعه باعث آسیب جبران ناپذیری به علت موسیقی خواهد شد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، تصمیم جامعه سبب آسیب جبران ناپذیر به علت موسیقی خواهد شد

13. Why should his death, however tragic, threaten irreparable damage to an institutional structure of such proven strength?
[ترجمه ترگمان]چرا مرگ او، با این حال، خسارت جبران ناپذیر به یک ساختار سازمانی از این قدرت اثبات شده را تهدید می کند؟
[ترجمه گوگل]چرا باید مرگ او، هر چند غم انگیز، آسیب جبران ناپذیری را به ساختار نهادی چنین قدرتی اثبات شده، تهدید کند؟

14. The Stalinist phase did all but irreparable damage to the international reputation of Soviet historiography.
[ترجمه ترگمان]در دوران حکومت استالین خسارت جبران ناپذیری به شهرت بین المللی تاریخ نگاری شوروی وارد آمد
[ترجمه گوگل]فاز استالینیستی آسیب ناپذیری به شهرت بین المللی تاریخنگاری شوروی داشت

15. We are only one generation away from causing irreparable damage to the Earth's biosphere.
[ترجمه ترگمان]ما تنها یک نسل از ایجاد خسارت جبران ناپذیر به زیست کره زمین فاصله داریم
[ترجمه گوگل]ما تنها یک نسل از آسیب های جبران ناپذیر به بیوسفر زمین است

irreparable damage

آسیب جبران‌ناپذیر


پیشنهاد کاربران

مرهم ناپذیر

جبران ناپذیر

– The damage that he'd caused was irreparable
– The flood did irreparable damage to the building
– The move would cause irreparable harm to the organization


کلمات دیگر: