کلمه جو
صفحه اصلی

get off


معنی : برو
معانی دیگر : 1- پیاده شدن، خارج شدن از، برون شدن، 2- رفتن، عازم شدن، (هواپیما) به پرواز درآمدن 3- گریختن 4- از مجازات نجات دادن، رهایی دادن، (جرم را) تخفیف دادن 5- (مسابقه و غیره) آغاز کردن 6- گفتن، اداکردن 7- تعطیلی یا مرخصی داشتن، (خودمانی) نشئه شدن، سرمست شدن، انزال کردن

انگلیسی به فارسی

پایین آمدن


نشئه شدن


دست کشیدن از انجام کاری


استفاده نکردن از یک سری تجهیزات مانند تلفن، کامپیوتر و...


کامل کردن شیفت یا روز کاری


دست از سر کسی برداشتن


تحریک کردن


انزال کردن


بوسیدن


گریختن


به خواب رفتن


رفتار گستاخانه و بی‌ادبانه


بلند شو، برو


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to leave a public vehicle after riding.

- Could you tell me where to get off the bus?
[ترجمه A.A] میشه بگید کجا از اتوبوس پیاده میشین؟
[ترجمه Master] میتونی به من بگی کجا از اتوبوس پیاده شم؟
[ترجمه babak rahimi] میتونید به من بگویید کجا باید از اتوبوس پیاده شوم
[ترجمه Nazi] میتوانید به من بگویید که کجا از اتوبوس پیاده شوم ؟
[ترجمه مهسا] میتونید به من بگید که کجا باید از اتوبوس پیاده شد؟
[ترجمه ترگمان] میتونی بهم بگی از کجا باید از اتوبوس پیاده شم؟
[ترجمه گوگل] می توانید به من بگویید که کجا برای اتوبوس بروید؟

• come down or off of, disembark from (i.e. a train, a bus, etc.); (slang) stop bothering (e.g.: "stop annoying me, get off!")

مترادف و متضاد

Move from being on top of (something) to not being on top of it


to get high on a drug


Disembark (especially from mass transportation)


Stop (doing something), to desist from (doing something)


Stop using a piece of equipment (such as a telephone or computer)


Complete a shift or a day's work


Stop touching or interfering with something or someone


Excite or arouse (especially in a sexual manner)


Experience an orgasm or other sexual pleasure


Kiss; to smooch


Escape (with usually only mild consequences)


Fall asleep


Behave in an presumptuous, rude or intrusive manner


جملات نمونه

1. We get off at the next station.
[ترجمه Yahya] ما در ایستگاه بعدی پیاده می شویم.
[ترجمه ترگمان]ما از ایستگاه بعدی پیاده میشیم
[ترجمه گوگل]ما در ایستگاه بعدی ایستاده ایم

2. He is likely to get off with a small fine.
[ترجمه ترگمان]او به احتمال زیاد با مشکلی کوچک روبرو خواهد شد
[ترجمه گوگل]او احتمالا با یک جریمه کوچک کنار می آید

3. It was so hot that I didn't get off till three o'clock.
[ترجمه ترگمان]آنقدر داغ بود که تا ساعت سه بلند نشدم
[ترجمه گوگل]خیلی داغ بود که تا ساعت سه صعود نکردم

4. Would you please get off the phone?
[ترجمه A.A] میشه لطفا تلفن را قطع کنی؟
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا تلفن رو قطع کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید گوشی را بیرون بیاورید؟

5. That roof is dangerous, do get off.
[ترجمه ترگمان]این سقف خطرناک است، راه بیفتید
[ترجمه گوگل]این سقف خطرناک است، بیرون بیایید

6. Could you tell me when to get off?
[ترجمه ترگمان]میتونی بهم بگی کی فرار کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به من بگویید که چه موقع باید بروی؟

7. Didn't I see you get off with a girl?
[ترجمه ترگمان]مگه ندیدم که با یه دختر بلند بشی؟
[ترجمه گوگل]آیا نمی بینم که شما با یک دختر بیرون می روید؟

8. Tell him to get off his arse and do some work for once.
[ترجمه Shirinbahari] بهش بگو برای یک بارم شده تنبلی را بگذاره کنار و کار کنه.
[ترجمه ترگمان]بهش بگو از کونش درش بیاره و برای یه بار کار کنه
[ترجمه گوگل]به او بگویید که الاغ خود را بیرون بیاورد و یک بار کار کند

9. I'd better get off the phone.
[ترجمه ترگمان]بهتره تلفن رو قطع کنم
[ترجمه گوگل]من بهترم گوشی رو پیدا کنم

10. Where am I supposed to get off for Ogi?
[ترجمه ترگمان]من کجا میتونم از \"Ogi\" فرار کنم؟
[ترجمه گوگل]کجا باید برای Ogi بروم؟

11. I want to get off at the next station.
[ترجمه ترگمان]میخوام از ایستگاه بعدی پیاده بشم
[ترجمه گوگل]من می خواهم در ایستگاه بعدی بیرون بروم

12. If we can get off by seven o'clock, the roads will be clearer.
[ترجمه ترگمان]اگر تا ساعت هفت پیاده شویم، جاده ها واضح تر خواهند بود
[ترجمه گوگل]اگر می توانیم ساعت هفت صعود کنیم، جاده ها واضح تر خواهند شد

13. Get off your butts and do some work!
[ترجمه ترگمان]کونت رو ول کن و یه کار بکن
[ترجمه گوگل]دست و پا زدن خود را انجام دهید و برخی کارها را انجام دهید!

14. The aircraft hadn't enough power to get off the ground.
[ترجمه ترگمان]هواپیما به اندازه کافی قدرت نداشت که از زمین خارج شود
[ترجمه گوگل]این هواپیما قدرت کافی برای فرود زمین نداشت

پیشنهاد کاربران

ترک کردن محل کار

به معنی پیاده شدن

I just got off the phone with John

:. You can tell someone to get off when they are touching something and you do not want them to
{I kept telling him to get off]
{'Get off me!' I screamed. }
یعنی ولم کن
If you get off, or get off to sleep, you succeed in falling asleep
( British )
یعنی به خواب رفتن


ول کردن
دست از سر کسی بر داشتن

از من دور شو

یعنیدور شد از من /ولم کن

معنی درست این واژه به عقیده ی من ، پیاده شدن است

به نظر من رهایی یافتن است

پیاده شو

پیاده شدن

رفتن ( به منظور سفر به مکانی دیگر )


Eg: It appears you're an anxious to get off this island as I am.
به نظر میرسه تو هم مثل من خیلی مایلی از این جزیره بری.

کنار رفتن

برو گمشو
Fuck off , piss off

خارج شدن

در زبان عامیانه:
تحریک شدن، نشئه شدن و یا هر نوع انگیزشی در راستای لذت بردن، بخصوص لذت جنسی


He got off his daughters
او دخترهایش را شوهر داد

To finish work and leave the place you work at the end of the day

Leave work

میتونه به معنی ترک کردن کاری یا چیزی باشه مثلا ترک کردن محل کار که میشه get off work😊

خلاص شدن


پیاده شدن

تغییر دادن - خارج شدن از
~change, remove

We've rather got off the subject.

پیاده شدن ، پایین آمدن
get off the train at the next station
توی ایستگاه بعدی از قطار پیاده شو 🍡

علاوه بر معانی که گفته شد یه معنای دیگه داره که یه استاد آمریکایی تو یوتیوب تدریس میکرد و من دیدم و اون معنا خوش حال و هیجانی شدنه

مجازات نشدن. یا مجازات کم
You don't get off thay easy

قطع کردن

getting off to something
لذت بردن از چیزی

فرار کردن از محاکمه/مجازات، قسر در رفتن

مرخصی گرفتن

this is where I get off. . .
. . . از اینجا به بعدش من دیگه نیستم

از نظر جنسی باشه میشه "رسیدن به لذت جنسی، رسیدن به ارگاسم"

کاری که داری انجام می دی یا می خواهی انجام بدهی رو تموم کن و محل رو ترک کن، دست از سرم بردار و برو، ولم کن، بزن به چاک با لحنی که معنای دور شو داره

یکیش میشه قسر در رفتن
https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/get - off

تمام شدن

I was supposed to get off work earlier but I didnt
Get off in this sentence means leave

از بحث دور شدن یا پرت شدن

🔴 get off
1. To orgasm.
2. To enjoy tremendously. ( Typically ~ on. )
1. Excuse me, but I have to go get off.
2. louis really gets off on adding definitions to the Urban Dictionary.

🔴 Get off
1. Slang term that is most likely to have originated from Britain meaning to make out, pull or have casual sex.

2. To masturbate or have an orgasm.
If someone is able to 'get off' to something, they find it sexually arousing.

3. To enjoy something, most often used to express the 'high' attained by the use of drugs or else sexual relief.
1. "Jason got off with Jackie at that party last night - did you hear?"
"Wow really?! I am shocked! Shocked, I say!"

2. a ) "Gee, I could really get off to some gay porn right now. "

b ) "I get off fourteen times a day!"

3. "I'm not really into drugs, but sometimes I get off to weed. "

🔴 1. ) Meaning for a guy to ejaculate/cum.
2. ) To tell a person to get off the top off you.
1. ) Dan totally got off after Elizabeth gave him a mind - blowing blowjob.
2. ) *Person A jumps onto Person B*
Person A: RAWR!!!!
Person B: DUDE! GET OFF!!!

🔴 To be extremely pleasured by the different sexual actions conceived over a some wild crazy erotic sex. Pleasured so much that reach a point of climax and orgasm. Some girls fake this, but if it trully happens for a girl or guy then it boosts the opposites ego. GETTING OFF IS A SENSATIONAL THING!
BOB: So baby you got off. . . yeah that's right, how'd you like it, did you get off?

KATE: That was the most phenomenol thing I've ever experienced. . yah I did get off 4 of 5 times. . how'd you know where to hit it?

🔴 - To ejaculate
- to have an orgasm
- to have sex
- to get off of something
Lizzi - "Dan get off of me!"

Lizzi - "I sucked Dan's cock to let him get - off"

Lizzi - "Danny get off on my face!"

Lizzi - "OOOOOOHHHH YEAH, Right There!! *Squeals*"


Just using your dumb slut gf to get off

Get off my car : از بغل ماشینم گمشو اونور - از ماشینم فاصله بگیر
Hands off : دست نزن

به معنای بیرون کشیدن هم هست

در آوردن لباس

معنی پاک کردن یا حذف کردن هم میده
I got off the Internet
از اینترنت پاکش کردم

با پایینی اشتباه نشه!
I got of the Internet
از اینترنت سفارش دادم

We have to get off this island

get off of me یعنی دست از سرم بردار، ولم کن
تقریبا با let me go هم معنیه

ترک کردن


کلمات دیگر: