1. could i open the window?
اجازه می دهید (آیا می توانم) پنجره را باز کنم ؟
2. could not escape his grasp
نتوانستم از گیر او فرار کنم.
3. could you go?
توانستی بروی ؟ توانستید بروید؟ می توانستی بروی ؟ می توانستید بروید؟
4. could you wait a little longer?
لطفا کمی بیشتر صبر کنید،آیا می توانید کمی بیشتر صبر کنید؟
5. could care less
(در اصل بوده است: couldn't care less) اصلا اهمیت ندارد
6. akbar could not explain his attraction for zary
اکبر نمی توانست شیفتگی خود را نسبت به زری توصیف کند.
7. david could remember everybody's name
دیوید اسم همه را یادش بود!
8. he could even tack big ships in heavy weather
او می توانست حتی کشتی های بزرگ را هم در هوای بد مخالف جهت باد بچرخاند.
9. he could mimic his boss well
او می توانست خوب ادای رئیسش را درآورد.
10. he could no longer fight down his tears
او دیگر نمی توانست جلو اشک های خود را بگیرد.
11. he could nominate all of those islands
او می توانست نام همه ی آن جزایر را بگوید.
12. he could not conceive of such an accident happening to him
او تصور نمی کرد که چنین حادثه ای برایش روی دهد.
13. he could not curb his passions
او نمی توانست شهوات خود را مهار کند.
14. he could not distinguish musical notes into anything other than high or low
او نمی توانست نت های موسیقی را به چیزی جز زیر و بم طبقه بندی کند.
15. he could not endure the dailiness of marriage
او تاب یکنواختی زناشویی را نداشت.
16. he could not forbear from protesting
او نمی توانست از اعتراض کردن خودداری کند.
17. he could not hide his disappointment
او نمی توانست پکری خود را پنهان کند.
18. he could not hide his envy of me
او نمی توانست رشک خود را نسبت به من پنهان کند.
19. he could not partake of some of the activities
او نمی توانست در برخی از فعالیت ها شرکت کند.
20. he could not stand their ridicule concerning his large nose
تاب تحمل تمسخر آنها درباره ی دماغ بزرگش را نداشت.
21. he could not tolerate the smell of garlic without a feeling of disgust
بدون احساس بیزاری نمی توانست بوی سیر را تحمل کند.
22. he could not walk without assistance
بدون کمک قادر به راه رفتن نبود.
23. he could not withstand psychological pressure
او تاب تحمل فشار روانی را نداشت.
24. he could remember across the years
او سالیان درازی را به خاطر داشت.
25. he could strip and reassemble a machine gun in the dark
او می توانست در تاریکی یک مسلسل را پیاده و سوار کند.
26. how could she say such a thing?
چرا چنین چیزی را گفت ؟
27. i could feel it in my veins
در عروق بدنم آنرا احساس می کردم.
28. i could find no record of her death
مدرکی دال بر مرگ او پیدا نکردم.
29. i could hear his steps in the hallway
صدای پای او در راهرو به گوشم می رسید.
30. i could hear the burr of the fan in the next room
صدای ور ور پنکه را در اتاق مجاور می شنیدم.
31. i could hear the distant babble of women's voices
از دور صدای همهمه ی زن ها را می شنیدم.
32. i could hear the soldiers' heavy tread
می توانستم صدای گام های سنگین سربازان را بشنوم.
33. i could hear their cry of "god is great"
بانگ الله اکبر آنها را می شنیدم.
34. i could hear their laugh from the garden
صدای خنده ی آنها را در باغ می شنیدم.
35. i could neither laugh nor cry
نه می توانستم بخندم نه گریه کنم.
36. i could no longer tolerate his chatter
بیش از آن تاب تحمل وراجی او را نداشتم.
37. i could nohow make out the writing
اصلا از آن نوشته سر در نمی آوردم.
38. i could not
نمی توانستم،نتوانستم
39. i could not abide her any more
دیگر نمی توانستم او را تحمل کنم.
40. i could not act otherwise
نمی توانستم جور دیگری عمل کنم.
41. i could not attend the meeting
نتوانستم در جلسه حضور یابم.
42. i could not believe his far-fetched claims
نمی توانستم ادعاهای غیر منطقی او را باور کنم.
43. i could not decipher his real intention
نتوانستم منظور واقعی او را دریابم.
44. i could not hear an inkling of her breathing
نمی توانستم کوچکترین صدایی از نفس کشیدن او را بشنوم.
45. i could not loosen his grasp
نتوانستم از چنگش فرار کنم.
46. i could not obtain a copy of her book
نتوانستم نسخه ای از کتاب او را گیر بیاورم.
47. i could not resist laughing
نمی توانستم از خنده خودداری کنم.
48. i could not restrain my laughter
نتوانستم از خنده خودداری کنم.
49. i could not swallow this injustice
این بی عدالتی را نمی توانستم تحمل کنم.
50. i could read his thoughts from the look on his face
از حالت قیافه اش می توانستم به افکارش پی ببرم.
51. i could read sorrow in their lineaments
می توانستم غم را در چهره ی آنان بخوانم.
52. i could see my face in the well-rubbed wood
می توانستم چهره ی خود را در چوب جلاخورده ببینم.
53. i could see my face on the well-varnished hallway floor
می توانستم چهره ی خود را روی کف راهرو که خوب جلا داده شده بود ببینم.
54. i could see the shade of her face on the silver tray
توانستم انعکاس صورت او را بر سینی نقره ببینم.
55. i could smell that something fishy was going on
شستم خبر دار شد که کلکی در کار است.
56. i could smell that you have been smoking
با بو کردن فهمیدم که سیگار کشیده ای.
57. i could smell the whisky on his breath
از دهانش بوی ویسکی می آمد،بوی ویسکی را از نفسش احساس می کردم.
58. it could be so
ممکن است چنین باشد
59. javad could no longer tolerate his wife's constant criticisms
جواد دیگر تاب (تحمل) خرده گیری دائم زنش را نداشت.
60. nobody could assess the real value of the old book
هیچکس نتوانست ارزش واقعی کتاب قدیمی را برآورد کند.
61. nobody could discover his identity
هیچ کس نتوانست به هویت او پی ببرد.
62. nothing could abate his fury
هیچ چیز عصبانیت او را فرو نمی نشاند.
63. nothing could assuage the pain of being separated from her
هیچ چیز درد فراق او را تسکین نمی داد.
64. nothing could attenuate the intensity of the enemy's attack
هیچ چیز نمی توانست شدت حمله ی دشمن را کاهش دهد.
65. nothing could be heard but the chirps of insects
صدایی جز جیر جیر حشرات به گوش نمی رسید.
66. nothing could damp his enthusiasm
هیچ چیز نمی توانست شوق و ذوق او را فرو نشاند.
67. nothing could quench his desire for learning
هیچ چیزی نمی توانست میل او به دانش را اقناع کند.
68. nothing could shake their resolution
هیچ چیز اراده ی آنها را متزلزل نمی کرد.
69. one could see the effects of starvation and disease in her face
پیامدهای گرسنگی و بیماری در چهره ی او نمایان بود.
70. she could die any minute
احتمال دارد هر آن بمیرد.