معنی : کامل، باوج رسیده، در مرتفع ترین موضع
معانی دیگر : در اوج، در بالاترین حد، فرازین
culminant
معنی : کامل، باوج رسیده، در مرتفع ترین موضع
معانی دیگر : در اوج، در بالاترین حد، فرازین
انگلیسی به فارسی
(نجوم) در مرتفع‌ترین موضع، کامل، به اوج رسیده
نقطه قوت، در مرتفع ترین موضع، کامل، باوج رسیده
مترادف و متضاد
کامل (صفت)
main, large, absolute, total, full, perfect, complete, thorough, exact, mature, whole, plenary, stark, orbicular, culminant, unabridged, intact, exhaustive, full-blown, full-fledged, unqualified, integral, unmitigated
باوج رسیده (صفت)
climactic, culminant
در مرتفع ترین موضع (صفت)
culminant
پیشنهاد کاربران
Hours ( great opportunity ) Double privacy for recognizing the culminant of love, intimacy, pleasant memories remembered before marriage
ساعاتی ( فرصت فوقالعاده )
خلوت دو نفره برای شناخت اوج عشق ، صمیمیت، خاطره ی دلنشین به یاد ماندی قبل از ازدواج♥️🤩
ساعاتی ( فرصت فوقالعاده )
خلوت دو نفره برای شناخت اوج عشق ، صمیمیت، خاطره ی دلنشین به یاد ماندی قبل از ازدواج♥️🤩
کلمات دیگر: