1. delayed gratification
ارضا با تاخیر
2. our gratification is beyond expression
امتنان ما بیان ناپذیر است.
3. To my immense gratification, he fell into the trap.
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی فراوان به دام افتاد
[ترجمه گوگل]به رضایت عظیم من، او به دام افتاد
4. His son's success was a great gratification to him.
[ترجمه ترگمان]موفقیت پسرش خوشایند او بود
[ترجمه گوگل]موفقیت فرزندش برای او بسیار عالی بود
5. Much to my gratification, my work got a special mention in her speech.
[ترجمه ترگمان]خیلی به خاطر رضایت من، کار من اشاره ای خاص به گفتار او شد
[ترجمه گوگل]من به خاطر لذت بردن از من، کار من در سخنرانی خود اشاره خاصی داشت
6. "Gratification" and "gratitude" have the same etymological root.
[ترجمه ترگمان]\"سپاسگزاری\" و \"سپاسگزاری\" همان ریشه etymological را دارند
[ترجمه گوگل]'رضایت' و 'قدردانی' همان ریشه یونانی را دارند
7. A feed will usually provide instant gratification to a crying baby.
[ترجمه ترگمان]غذا معمولا خشنودی آنی برای یک کودک گریان را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]خوراک معمولا سبکی فوری برای یک کودک گریه می کند
8. Everyone knows there is, ahem, gratification galore to be had upon its arrival.
[ترجمه ترگمان]همه می دانند که در رسیدن آن به فراوانی فراوانی فراوانی وجود دارد
[ترجمه گوگل]همه می دانند که وجود دارد، آه، تسلیم که تا به حال پس از ورود آن بود
9. Many ticket buyers want instant gratification.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از خریداران بلیط خواستار خشنودی فوری هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از خریداران بلیط مایل به لذت بردن از فوری هستند
10. It is our need for possession and instant gratification which we pursue with such intensity, whatever the costs.
[ترجمه ترگمان]این نیاز ما به داشتن خشنودی آنی و آنی است که با این شدت، هر چه که هزینه باشد، دنبال می کنیم
[ترجمه گوگل]این نیاز ما به داشتن و لذت بردن از فوری است که ما با چنین شدت، هر چه هزینه ای را دنبال می کنیم
11. They were masters at delayed gratification.
[ترجمه ترگمان]آن ها استاد بودند که به تاخیر افتاده بودند
[ترجمه گوگل]آنها سرپرست با رضایت تاخیری بودند
12. Forbes is purchasing the same instant gratification at the advice of Carter Wrenn, a media warrior from Sen.
[ترجمه ترگمان]فوربس همان خشنودی فوری را از توصیه های کارتر Wrenn، یک جنگجوی رسانه ای از سوی سناتور، خریداری می کند
[ترجمه گوگل]فوربز با توجه به توصیه کارتر وارنن، یک جنگجو رسانه ای از جانب Sen
13. Gratification opened to him like a regained paradise.
[ترجمه ترگمان]Gratification مانند یک بهشت باز به سوی او باز می گشت
[ترجمه گوگل]لذت بردن به او به مانند یک بهشت به دست آمد
14. Kitchen travail was for reward; now you get gratification without labour.
[ترجمه ترگمان]کار و کوشش Kitchen برای پاداش بود، حالا از کار کردن لذت می بری
[ترجمه گوگل]تعطیلات آشپزخانه برای پاداش بود؛ در حال حاضر شما بدون رضایت لذت می برید
15. He felt an enormous sense of gratification mixed with affection for his two foster parents.
[ترجمه ترگمان]احساس عجیبی از خشنودی آمیخته با محبت به پدر و مادر خوانده اش احساس کرد
[ترجمه گوگل]او حس فوق العاده ای از رضایت را احساس می کرد و با توجه به والدین خود، دو فرزندش را دوست داشت