دریک ردیف قرار گرفتن، بصف کردن، درصف آمدن، ردیف کردن هم تراز کردن
aligned
دریک ردیف قرار گرفتن، بصف کردن، درصف آمدن، ردیف کردن هم تراز کردن
انگلیسی به فارسی
هم راستا، هم تراز کردن، ردیف کردن، بصف کردن، در صف امدن، در یک ردیف قرار گرفتن
انگلیسی به انگلیسی
• arranged, organized, precisely adjusted
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] همراستا، همتراز، ردیف شده، تراز شده
جملات نمونه
1. later on, he aligned himself with socialists
بعدها با سوسیالیست ها کنار آمد.
2. He neatly aligned the flower-pots on the window-sill.
[ترجمه ترگمان]او با دقت گلدان های گل را روی درگاه پنجره قرار داد
[ترجمه گوگل]او گل های گلدان را روی آینه پنجره مرتب کرده است
[ترجمه گوگل]او گل های گلدان را روی آینه پنجره مرتب کرده است
3. The wheel must be aligned with the frame.
[ترجمه ترگمان]گردونه باید با کادر تراز شود
[ترجمه گوگل]چرخ باید با قاب باشد
[ترجمه گوگل]چرخ باید با قاب باشد
4. He argued that important historical sites were aligned along straight lines of mystic energy.
[ترجمه ترگمان]او استدلال کرد که مکان های تاریخی مهم در امتداد خطوط مستقیم انرژی عرفانی قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که سایت های مهم تاریخی در راستای خطوط مستقیم انرژی عرفانی قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که سایت های مهم تاریخی در راستای خطوط مستقیم انرژی عرفانی قرار گرفته اند
5. When you've aligned the notch on the gun with the target, fire!
[ترجمه ترگمان]وقتی که تو شکاف رو با هدف قرار دادی، آتش
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما بر روی تفنگ با هدف هدف قرار دهید، آتش سوزی!
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما بر روی تفنگ با هدف هدف قرار دهید، آتش سوزی!
6. The Communist Party has aligned itself with the Socialists.
[ترجمه ترگمان]حزب کمونیست خودش را با سوسیالیست ها متحد کرده است
[ترجمه گوگل]حزب کمونیست خود را با سوسیالیست ها هماهنگ کرده است
[ترجمه گوگل]حزب کمونیست خود را با سوسیالیست ها هماهنگ کرده است
7. The senator aligned himself with the critics of the proposed reforms.
[ترجمه ترگمان]سناتور خود را با منتقدان اصلاحات پیشنهادی همسو کرد
[ترجمه گوگل]سناتور خود را با منتقدان اصلاحات پیشنهادی هماهنگ کرد
[ترجمه گوگل]سناتور خود را با منتقدان اصلاحات پیشنهادی هماهنگ کرد
8. Domestic prices have been aligned with those in world markets.
[ترجمه ترگمان]قیمت های داخلی در بازارهای جهانی با هم تراز شده اند
[ترجمه گوگل]قیمت های داخلی با کسانی که در بازارهای جهانی هماهنگ شده اند
[ترجمه گوگل]قیمت های داخلی با کسانی که در بازارهای جهانی هماهنگ شده اند
9. The major unions are aligned with the government on this issue.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های بزرگ با دولت در این زمینه متحد هستند
[ترجمه گوگل]اتحادیه عمده با دولت در مورد این موضوع تراز وسط قرار دارد
[ترجمه گوگل]اتحادیه عمده با دولت در مورد این موضوع تراز وسط قرار دارد
10. The desks were neatly aligned in rows.
[ترجمه ترگمان]میزها به خوبی ردیف شده بودند
[ترجمه گوگل]میزها به صورت منظم در ردیف قرار داشتند
[ترجمه گوگل]میزها به صورت منظم در ردیف قرار داشتند
11. This policy is closely aligned with the goals of the organization.
[ترجمه ترگمان]این سیاست به شدت با اهداف سازمان همخوانی دارد
[ترجمه گوگل]این سیاست با اهداف سازمان سازگار است
[ترجمه گوگل]این سیاست با اهداف سازمان سازگار است
12. Make sure the shelf is aligned with the top of the cupboard.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که قفسه بالای قفسه قرار دارد
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که قفسه با بالای کابینت هم تراز شده است
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که قفسه با بالای کابینت هم تراز شده است
13. This pillar is roughly aligned with the others.
[ترجمه ترگمان]این ستون با بقیه همتراز است
[ترجمه گوگل]این ستون تقریبا با دیگران هماهنگ است
[ترجمه گوگل]این ستون تقریبا با دیگران هماهنگ است
14. They aligned themselves with the army.
[ترجمه ترگمان]آن ها خودشان را با ارتش متحد کردند
[ترجمه گوگل]آنها خود را با ارتش همسان کردند
[ترجمه گوگل]آنها خود را با ارتش همسان کردند
15. The amino-acid sequences were aligned on the basis of structural superpositions.
[ترجمه ترگمان]دنباله های آمینو اسید بر پایه of ساختاری تنظیم شدند
[ترجمه گوگل]توالی آمینو اسید براساس ساختارهای سوپرپولیشن ساختاری برازش شد
[ترجمه گوگل]توالی آمینو اسید براساس ساختارهای سوپرپولیشن ساختاری برازش شد
پیشنهاد کاربران
هماهنگ
هم رده
هم رده
به کارگیری
[الیاف] آرایش یافته
تنظیم شدن
همسو
همراستا، همسو
کلمات دیگر: