کلمه جو
صفحه اصلی

theocracy


معنی : حکومت روحانیون، یزدان سالاری، حکومت خدا
معانی دیگر : خدا سالاری، آخوند سالاری

انگلیسی به فارسی

یزدان سالاری، حکومت خدا، حکومت روحانیون


تئوکراسی، حکومت روحانیون، یزدان سالاری، حکومت خدا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: theocracies
مشتقات: theocratic (adj.), theocratically (adv.)
(1) تعریف: a form of government in which a god or gods are acknowledged as the ultimate authority.

- They questioned whether nonbelievers would be accorded all the rights of citizenship under a theocracy.
[ترجمه ترگمان] آن ها سوال کردند که آیا تحت حکومت یک حکومت دینی حق شهروندی به تمام حقوق شهروندی داده خواهد شد یا خیر
[ترجمه گوگل] آنها سؤال کردند که آیا همه افراد حقوق بشر تحت تکوکوئیسم کافر شدند

(2) تعریف: a system of government by priests or others who claim a divine sanction.

• government by priests or religious officials believed to be divinely guided
a theocracy is a society which is ruled by priests who represent a god.

مترادف و متضاد

حکومت روحانیون (اسم)
theocracy

یزدان سالاری (اسم)
theocracy

حکومت خدا (اسم)
theocracy

جملات نمونه

1. It represented an extreme example of a theocracy - of a body politic organised essentially around religious principles.
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه بسیار افراطی از یک حکومت مذهبی بود که اساسا حول اصول مذهبی سازمان دهی شده بود
[ترجمه گوگل]این یک مثال بسیار افراطی از تئوکراسی بود - سیاسی سیاسی که عمدتا بر اساس اصول دینی سازمان یافته بود

2. In a theocracy like ours, the values of one religion are imposed on the entire country.
[ترجمه ترگمان]در یک حکومت مذهبی مثل ما، ارزش های یک دین بر کل کشور تحمیل شده است
[ترجمه گوگل]در یک حکومت دینی مانند ما، ارزشهای یک دین بر کل کشور اعمال می شود

3. The idea of theocracy of 'Power of King from God 'endowed the secular power with sanctitude and simultaneously the bondage which had never been given.
[ترجمه ترگمان]عقیده حکومت theocracy قدرت پادشاه از سوی خداوند قدرت سکولار را با sanctitude و به طور همزمان the که هرگز به آن ها داده نشده بود، عطا کرد
[ترجمه گوگل]ایده تئوکراسی 'قدرت پادشاه از خدا' قدرت سکولار را با به رسمیت شناختن و به طور همزمان اسارت که هرگز به آن داده نشده بود، تأمین نکرد

4. Humanistic artists opposed asceticism with humanism, opposed theocracy with human rights.
[ترجمه ترگمان]هنرمندان Humanistic مخالف ریاضت با انسان گرایی بودند، با حکومت theocracy با حقوق بشر مخالف بودند
[ترجمه گوگل]هنرمندان انسانی مخالفت خودکشی با انسانی داشتند و با حقوق بشر مخالفت می کردند

5. Even now quasi - theocracy dies hard.
[ترجمه ترگمان]حتی اکنون شبه - به سختی می میرد
[ترجمه گوگل]حتی اکنون تقریبا نابسامان - دین داری سخت می کشد

6. Savonarola a kind of theocracy in Florence, a sort of Christian republic of virtue.
[ترجمه ترگمان]Savonarola را در فلورانس، نوعی جمهوری مسیحی فضیلت را Savonarola
[ترجمه گوگل]Savonarola نوعی تئوکراسی در فلورانس، نوعی جمهوری مسیحی فضیلت است

7. Taking a stand as a theologian and spokesman of theocracy, Thomas Aquinas argued on some important socioeconomic issues.
[ترجمه ترگمان]توماس آکویناس در کنار یک متخصص الهیات و سخنگوی حکومت theocracy، در مورد برخی مسائل اجتماعی - اقتصادی مهم بحث کرد
[ترجمه گوگل]توماس آکویناس، به عنوان یک متکلم و سخنگوی دین، در مورد برخی مسائل مهم اجتماعی-اقتصادی بحث کرد

8. Knox tried to create as wide a base as possible for his theocracy.
[ترجمه ترگمان]ناکس سعی کرد تا جای ممکن برای حکومت his پایگاهی بسازد
[ترجمه گوگل]ناکس سعی کرد تا مبنایی برای دین دینی خود بنا کند

9. As part of your writing about the Mayas, include a discussion of theocracy.
[ترجمه ترگمان]به عنوان بخشی از نوشته های خود درباره the، شامل بحث و گفتگو درباره حکومت مذهبی باشید
[ترجمه گوگل]به عنوان بخشی از نوشتۀ شما در مورد مایاها، شامل بحث درباره تئوریسم است

10. It is a crusade to recapture Jerusalem, nothing short of a call for a new theocracy.
[ترجمه ترگمان]این یک جنگ صلیبی برای تسخیر مجدد اورشلیم است، که چیزی جز درخواست یک حکومت مذهبی جدید نیست
[ترجمه گوگل]این یک جنگ صلیبی است تا بیت المقدس را بازپس بگیرد، چیزی کمتر از یک تقاضای دکترای جدید نیست

11. The encroachment of the Eastern political economy into Utah in essence relegated the Mormon theocracy to the status of an internal colony.
[ترجمه ترگمان]تجاوز اقتصاد سیاسی شرقی به یوتا در اصل، حکومت مذهبی مورمون را به وضعیت یک مستعمره داخلی تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]فروپاشی اقتصاد سیاسی شرقی در یوتا عمدتا تئوریسم مورمون را به وضعیت یک کلونی داخلی رها کرد

12. With its inclination toward the secular affairs, Christianity developed an elaborate theory of theocracy.
[ترجمه ترگمان]مسیحیت با تمایل خود به امور دنیوی، نظریه دقیق حکومت دینی را توسعه داد
[ترجمه گوگل]با تمایل خود به سمت امور سکولار، مسیحیت، یک نظریه دقیق از دین داری را توسعه داد

13. Sadly, their release was delayed until the day of President Reagan's inauguration, proof that all leaders play politics, even in a theocracy.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه انتشار آن ها تا روز افتتاح ریاست جمهوری ریگان به تعویق افتاد و اثبات کرد که همه رهبران حتی در یک حکومت مذهبی، سیاست بازی می کنند
[ترجمه گوگل]متأسفانه، آزادی آنها تا روز ریاست جمهوری ریگان، تاکید کرد که همه رهبران در سیاست، حتی در یک دین دینی، نقش دارند

14. Shangzhou was an important period for the formation and development of theocracy.
[ترجمه ترگمان]Shangzhou دوره مهمی برای شکل گیری و توسعه حکومت مذهبی بود
[ترجمه گوگل]شانگهایو دوره مهمی برای تشکیل و توسعه دین بود

پیشنهاد کاربران

حکومت دینی

مردم سالاری دینی

دین سالاری


کلمات دیگر: