1. he is a boastful man
او آدم خودستایی است.
2. He labeled the boastful man a liar.
[ترجمه ترگمان]مرد مغروری را دروغ گو خطاب کرد
[ترجمه گوگل]او مرد دروغگو را دروغگو نامید
3. Without wanting to sound too boastful, I think we have the best television programmes in the world.
[ترجمه ترگمان]بدون اینکه بخواهم بیش از حد ازخودراضی صدا کنم، فکر می کنم ما بهترین برنامه های تلویزیونی در دنیا را داریم
[ترجمه گوگل]بدون اینکه بخواهم صدای زیاد را بشنوم، فکر می کنم بهترین برنامه های تلویزیونی در جهان را داریم
4. He could not bring himself to like the boastful, vain Arabella.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست خود را به این لاف و گزاف، آرا و آرا بی هوده بکشاند
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست خودش را مانند آربلوا شجاع و آرام کند
5. I'm not being boastful.
[ترجمه ترگمان]من لاف نمی زنم
[ترجمه گوگل]من افتخار نمی کنم
6. The tower is a statement of arrival, as boastful and triumphant as the Tughluk buildings around me were understated and austere.
[ترجمه ترگمان]این برج یک بیانیه ورود است، همان طور که ساختمان های اطرافمان در اطراف من، ساده و خشن بودند
[ترجمه گوگل]برج، بیانیه ای از ورود، به عنوان boastful و پیروزی به عنوان ساختمان های Tughluk در اطراف من بودند understated و ریاضت
7. He is so boastful, so ready to justify himself.
[ترجمه ترگمان]خیلی لاف زن است، خیلی هم آماده است که خودش را تبرئه کند
[ترجمه گوگل]او بسیار افتخار است، بنابراین آماده است تا خود را توجیه کند
8. Love is never boastful, or conceited, or rude; never selfish, not quick to take offense.
[ترجمه ترگمان]عشق هرگز لاف نمی زند، یا مغرور، یا مغرور؛ هرگز خودخواه نیست که جسارت آن را به خود بگیرد
[ترجمه گوگل]عشق هرگز غرورآمیز نیست، یا تسلیم یا بی ادب؛ هرگز خودخواهانه نیست، سریع به جرم
9. We'd always been boastful, conspicuous, triumphalist in our love; now we had to tell the World.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه در عشق خود لاف می زدیم، اما حالا مجبور بودیم به دنیا بگوییم
[ترجمه گوگل]ما همیشه با افتخار، آشکار، پیروزمندانه در عشق ما بودیم حالا ما باید جهان را بگویم
10. He also seemed to be rather boastful and above himself.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او بیش از حد مغرور است و بالاتر از خودش
[ترجمه گوگل]او همچنین به نظر می رسید که به اندازه کافی شگفت انگیز و بالاتر از خود است
11. After a few drinks, he always became boastful about his wartime activities.
[ترجمه ترگمان]پس از چند نوشیدنی، او همیشه در مورد فعالیت های زمان جنگ خود لاف می زد
[ترجمه گوگل]پس از چند نوشیدنی، او همیشه در مورد فعالیت های جنگی او افتخار می کرد
12. He is boastful of [ about ] his house.
[ترجمه ترگمان]اون لاف زن در مورد خونه ش هست
[ترجمه گوگل]او از [خانه اش] خانه اش استقبال می کند
13. He is boastful of his learning.
[ترجمه ترگمان]او از دانش و دانش خود مباهات می ورزد
[ترجمه گوگل]او از یادگیری او استقبال می کند
14. His action is a satire on his boastful pretension.
[ترجمه ترگمان]این عمل a بر ادعای boastful است
[ترجمه گوگل]اقدام او یک طنز است در تظاهرات شنیع او