کلمه جو
صفحه اصلی

pay for


تقاص پس دادن، عواقب عمل بد را چشیدن

انگلیسی به فارسی

هزینه‌ی چیزی را پرداخت کردن


تقاص پس دادن، تاوان دادن


انگلیسی به انگلیسی

• give what is due for

مترادف و متضاد

Exchange for (especially money for goods or services)


Be punished or held accountable for


جملات نمونه

1. How much did you pay for the tickets?
[ترجمه کاویان] چه مقدار پول برای خرید بلیط ها پرداختی؟
[ترجمه ایلیا] چه مقدار برای بلیط پول دادی
[ترجمه ترگمان]چقدر برای بلیط ها پول دادی؟
[ترجمه گوگل]چقدر بلیط برای بلیط پرداختی؟

2. You will have to pay for the excess.
[ترجمه ترجمه] شما باید هزینه اضافی پرداخت کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید هزینه اضافی را بپردازید
[ترجمه گوگل]شما باید بیش از حد پرداخت کنید

3. How much did you pay for the book?
[ترجمه ترگمان]چقدر پولش رو دادی؟
[ترجمه گوگل]چقدر برای این کتاب پرداختی؟

4. Our taxes help pay for the upkeep of the city's parks.
[ترجمه ترگمان]مالیات ما برای نگهداری پارک های شهر نیز به پرداخت هزینه های ما کمک می کند
[ترجمه گوگل]مالیات ما برای نگهداری پارک های شهر کمک می کند

5. How much rent do you pay for this place?
[ترجمه ترگمان]چقدر هزینه این مکان رو میدی؟
[ترجمه گوگل]چقدر اجاره ای برای این محل پرداخت می کنید؟

6. We all pay for our mistakes in some way at some time.
[ترجمه Fatemeh] همه ما یه روزی یه جوری تاوان اشتباهاتمان را پس می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما هر چند وقت یک بار به خاطر اشتباه ات خودمان پول می دهیم
[ترجمه گوگل]همه ما در برخی مواقع به اشتباهاتمان پرداخت می کنیم

7. You must pay for the ticket in advance.
[ترجمه ترگمان]شما باید پول بلیط را در پیش بگیرید
[ترجمه گوگل]شما باید برای بلیط پیش پرداخت کنید

8. People without insurance had to pay for their own repairs.
[ترجمه ترگمان]مردم بدون بیمه باید تاوان تعمیرات خود را بپردازند
[ترجمه گوگل]افراد بدون بیمه مجبور بودند برای تعمیرات خود پرداخت کنند

9. It seems unfair on him to make him pay for everything.
[ترجمه ترگمان]به نظر منصفانه میاد که مجبورش کنه تاوان همه چیز رو بده
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ناعادلانه او را به او را برای همه چیز پرداخت

10. Please pay for goods on delivery .
[ترجمه ترگمان]لطفا برای تحویل کالا هزینه کنید
[ترجمه گوگل]لطفا برای کالاهای تحویل کالا پرداخت کنید

11. We will pay for any damage which results within a year.
[ترجمه ترگمان]ما هر گونه آسیبی که در عرض یک سال به دست می آید را پرداخت خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما برای هر آسیبی که در طی یک سال اتفاق می افتد پرداخت خواهیم کرد

12. It was generous of him to offer to pay for us both.
[ترجمه ترگمان]خیلی سخاوتمند بود که پیشنهاد می داد هر دو را به ما بدهد
[ترجمه گوگل]از او بسیار سپاسگزار بودیم تا هر دو را برای ما بپردازیم

13. You pay for the car by banker's draft in the local currency.
[ترجمه ترگمان]شما بابت این خودرو با استفاده از پول رایج در پول محلی پول پرداخت می کنید
[ترجمه گوگل]شما برای خودروی پیش نویس بانک در پول محلی هزینه می کنید

14. When is the last day I can pay for this?
[ترجمه ترگمان]آخرین روز کی میتونم پولش رو بدم؟
[ترجمه گوگل]چه وقت آخرین روز را می توانم برای این پرداخت کنم؟

پیشنهاد کاربران

پول دادن

when you do a wrong or bad behavior or work and after that you have to pay for it

پرداخت کردن

when you do something wrong you have to pay for it.

( پول ) پرداخت کردن برای

هزینه چیزی را پرداختن/تقبل کردن، بهای چیزی را پرداختن

پول چیزی را پرداخت کردن.

هزینه ای را پرداخت کردن

هزینه کردن/کردن برای، پرداخت کردن برای

تاوان دادن، به سزای عمل رسیدن

پرداخت کردن در ازای
. . . paid for applying
پرداخت کردن در ازای اجرای . . .

He looted speaker Pelosi' office, but says he paid for his trophy
این مرد غارت کرد/استفاده نامشروع کرد از دفتر کار رئیس کنگره خانم Pelosi، ولی میگه که تقاص پیروزی اش رو پس داده

خدمات دادن به، مثالThe rest room is for paying customers only


کلمات دیگر: