کلمه جو
صفحه اصلی

rogue


معنی : اسب چموش، سیاه بند، رند، بذله گو، قاپ، قلاش، قاپنده، ادم دغل، حیوان عظیم الجثه سرکش، ناقلا، گول زدن، از علف هرزه پاک کردن، رذالت و پستی نشان دادن، هرس کردن
معانی دیگر : عیاش، شوخ، خوشگذران، (فیل و غیره) تکرو و سبع، چموش، سرکش، (قدیمی) گدای سیار، ولگرد، خانه به دوش، رذل، بی شرف، ناکس، فرومایه، پست فطرت، بد ذات، فرومایگی کردن، بد ذاتی کردن، (زیست شناسی) گیاه نابهنجار، نابروال، نااستانده، (گیاهان نابهنجار را) ریشه کن کردن، متجاسر، رذالت و پستی نشان دادن
rogue(elephant)
پسل سرکش که ازدسته پیلان جدا شده باشد

انگلیسی به فارسی

سرکش، قلاش، رند، ناقلا، قاپ، قاپنده، ادم دغل، بذله گو، حیوان عظیم الجثه سرکش، اسب چموش، سیاه بند، هرس کردن، گول زدن، از علف هرزه پاک کردن، رذالت و پستی نشان دادن


آدم دغل، رند، ناقلا، بذله گو، هرس کردن، از علف هرزه پاک کردن، حیوان عظیم الجثه سرکش، اسب چموش، گول زدن، رذالت و پستی نشان دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who is dishonest or malicious; scoundrel.
مترادف: blackguard, cheat, cur, fraud, knave, miscreant, rascal, scapegrace, scoundrel, swindler, villain
مشابه: wretch

- That rogue would cheat even his best friend.
[ترجمه ترگمان] این روگ حتی بهترین دوستش رو فریب می ده
[ترجمه گوگل] این سرکش هم حتی بهترین دوستش را تقلب می کند
- Her fianc� turned out to be a rogue who cared only for her money.
[ترجمه ترگمان] نامزدش به یک یاغی تبدیل شد که فقط به پول او اهمیت می داد
[ترجمه گوگل] ناخودآگاه او معلوم شد که یک سرکش است که فقط برای پولش مراقبت می کند

(2) تعریف: one who is mischievous or naughty; scamp or prankster.
مترادف: prankster, rascal, scamp, trickster
مشابه: devil

- He loved being a rogue, always playing tricks on people.
[ترجمه ترگمان] اون دوست داشت یه روگ باشه، همیشه با مردم بازی می کرد
[ترجمه گوگل] او دوست داشت که یک سرکش باشد، همیشه ترفندها را در مورد مردم بازی کند

(3) تعریف: a vicious animal that has been isolated from the herd, esp. a solitary elephant of that disposition.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rogues, roguing, rogued
• : تعریف: to live or behave like a rogue.
مشابه: cheat, lie, steal, swindle
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cheat or defraud.
مترادف: cheat, dupe, fool, hoax, swindle, trick
مشابه: con, defraud, fleece, gull, gyp, rook

(2) تعریف: to uproot or destroy (undesirable plant specimens).
مشابه: clear, uproot

• rascal, scoundrel, dishonest person, villain
a rogue is a man who behaves in a dishonest way.

مترادف و متضاد

اسب چموش (اسم)
bolter, rogue

سیاه بند (اسم)
sharp, cheat, swindler, rogue, faker, lurcher, rapscallion, ratbag

رند (اسم)
rogue, city slicker, knave

بذله گو (اسم)
rogue, farceur, gagger, joker, humorist, gagman, gangster, humourist

قاپ (اسم)
knucklebone, rogue

قلاش (اسم)
rogue

قاپنده (اسم)
rogue, snatcher

ادم دغل (اسم)
rogue

حیوان عظیم الجثه سرکش (اسم)
rogue

ناقلا (اسم)
rogue, limmer

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

از علف هرزه پاک کردن (فعل)
rogue

رذالت و پستی نشان دادن (فعل)
rogue

هرس کردن (فعل)
lop, rogue, pollard, prune

person who deceives, swindles


Synonyms: bad egg, bad news, blackguard, black sheep, charlatan, cheat, cheater, con artist, criminal, crook, defrauder, devil, fraud, heel, hooligan, lowlife, mischief, miscreant, monstrosity, ne’er-do-well, outlaw, problem, rapscallion, rascal, reprobate, scalawag, scamp, scoundrel, swindler, trickster, villain


جملات نمونه

1. a rogue elephant
فیل سرکش

2. a rogue state
کشور یا دولتی که قوانین و عرف بین الملل را زیر پا می گذارد،کشور خطاکار

3. a cutthroat rogue
رذل گلوبر

4. his father is a good-natured rogue
پدرش آدم شوخ و خوش قلبی است.

5. "Come here, you little rogue!" chuckled my uncle.
[ترجمه ترگمان]بیا اینجا یاغی کوچولو عمویم با دهان بسته خندید
[ترجمه گوگل]'بیا اینجا، شما کوچک سرکش!' عمه من زد

6. Mr Ward wasn't a rogue at all.
[ترجمه ترگمان]اقای وورد اصلا یاغی نبود
[ترجمه گوگل]آقای Ward در همه چیز سرکش نبود

7. The rogue blew upon the scheme and so betrayed his partner to the police.
[ترجمه ترگمان]روگ نقشه را فوت کرد و به همین دلیل هم کار خود را به پلیس لو داد
[ترجمه گوگل]سرکش بر روی طرح منفجر شد و همسرش را به پلیس خیانت کرد

8. The little rogue had his grandpa's glasses on.
[ترجمه ترگمان]یاغی کوچک عینک پدربزرگش را روی آن گذاشته بود
[ترجمه گوگل]سرکش کوچولو عینک پدربزرگش بود

9. What's the old rogue done now, I wonder?
[ترجمه ترگمان]می پرسم: این یاغی پیر دیگر چه کار کرده؟
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سرقت قدیمی چه اتفاقی می افتد، من تعجب می کنم؟

10. Don't get too matey with him he's a rogue.
[ترجمه ترگمان]با او رفیق نشو، او یک یاغی است
[ترجمه گوگل]با او همکاری نکنید او سرکش است

11. The rogue swore against the young man, saying he was a thief.
[ترجمه ترگمان]روج در مقابل مرد جوان سوگند خورد که او دزد است
[ترجمه گوگل]سرکش در برابر مرد جوان سوگند خورد و گفت که او یک دزد بود

12. They defined him as a rogue.
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یک یاغی شناخته بودند
[ترجمه گوگل]آنها او را به عنوان سرکش تعریف کردند

13. The women all think he's a loveable old rogue.
[ترجمه ترگمان]همه زن ها فکر می کنن اون یه یاغی پیر loveable
[ترجمه گوگل]زنان همه فکر می کنند او یک سرکش دوست داشتنی است

14. He's a charming rogue.
[ترجمه ترگمان]این یک یاغی فریبنده است
[ترجمه گوگل]او یک سرکش جذاب است

15. Officials are concerned about rogue regimes that may have nuclear weapons.
[ترجمه ترگمان]مقامات نگران رژیم های سرکش هستند که ممکن است سلاح های هسته ای داشته باشند
[ترجمه گوگل]مقامات نگران رژیم های سرکش هستند که ممکن است سلاح های هسته ای داشته باشند

His father is a good-natured rogue.

پدرش آدم شوخ و خوش‌قلبی است.


a rogue elephant

فیل سرکش


اصطلاحات

a rogue state

کشور یا دولتی که قوانین و عرف بین‌الملل را زیر پا می‌گذارد، کشور خطاکار


پیشنهاد کاربران

پریشان - ژولیده

بذله گو. ناقلا

rogue processor
پردازشگر ولگرد

خودسر

to go rouge
خودرای شدن، سرکش شدن


قلدرانه

هرز آب، آبی که موقع تخلیه یا پر کردن از تانکر های آب روی زمین می ریزد

سرکش

rogue trading دادوستد غیرمجاز

معنای دوستمون:

⁦✔️ to go rogue
خودرای شدن، سرکش شدن،
سرپیچی از قوانین، خر خود را راندن

Woodward/Costa book: Worried Trump could '💥go rogue💥, ' Milley took secret action to protect nuclear weapons
CNN. com@

مزدور


کلمات دیگر: