کلمه جو
صفحه اصلی

chuff


معنی : دهاتی، روستامنش
معانی دیگر : (انگلیس - محلی) آدم زمخت و بی ادب، رجوع شود به: chug، بی تربیت

انگلیسی به فارسی

دهاتی، بی‌تربیت، روستامنش


چاوف، دهاتی، روستامنش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a chugging or puffing sound, as of a steam engine.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: chuffs, chuffing, chuffed
• : تعریف: to make a chugging or puffing sound.

• a rustic; rude and insensitive person, boor; cheap or stingy person

مترادف و متضاد

دهاتی (اسم)
peasant, backwoodsman, villager, chuff, carl, clodhopper, boor, yokel, churl, hobnail, kern, villein

روستامنش (اسم)
chuff

جملات نمونه

1. She was chuffed at / about getting a pay rise.
[ترجمه ترگمان]در \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/
[ترجمه گوگل]او در مورد افزایش حقوق افزایش یافت

2. The good news chuffed him up and he went back to do the experiment again.
[ترجمه ترگمان]خبر خوش او را به باد داد و دوباره برای انجام آزمایش برگشت
[ترجمه گوگل]خبر خوبی بود و او دوباره برای انجام آزمایش دوباره رفت

3. He was really chuffed with his present.
[ترجمه ترگمان]او واقعا با هدیه ای که داشت خیلی بد رفتار می کرد
[ترجمه گوگل]او واقعا با حضور او چیره شد

4. He was chuffed to bits to learn that he had won.
[ترجمه ترگمان]باید چیزهایی یاد بگیرد که یاد بگیرد که پیروز شده است
[ترجمه گوگل]او به بیت ها تعلق داشت تا یاد بگیرد که او برنده شده بود

5. He's really chuffed about passing the exam.
[ترجمه ترگمان]او واقعا در حال عبور از امتحان است
[ترجمه گوگل]او واقعا در مورد گذراندن امتحان چاق شده است

6. The singer was chuffed when her album title track Proud was chosen as Labour's election theme song.
[ترجمه ترگمان]خواننده \"chuffed\" (chuffed was)بود که نام آلبوم \"Proud\" به عنوان آهنگ حزب کارگر انتخاب شد
[ترجمه گوگل]وقتی خواننده آلبوم خود را 'Proud' نامگذاری کرد، آهنگساز انتخابی کارگردان انتخاب شد

7. I came home pretty chuffed and in love.
[ترجمه ترگمان]من با chuffed و عاشق به خانه آمدم
[ترجمه گوگل]من به خانه بسیار خوش شانس و عاشق شدم

8. And still chuffed to bits to have been asked.
[ترجمه ترگمان]و هنوز chuffed به bits بود که پرسیده شد
[ترجمه گوگل]و هنوز هم به بیت هایی که ازش پرسیدی

9. I bet Tony's really chuffed - makes him out as some sort of last resort.
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که تونی هم به خاطر این که آخرین راه را انتخاب کرده است، او را از خانه بیرون می کند
[ترجمه گوگل]من شرط می بندم که تونی واقعا چاق شده است - او را به عنوان نوعی از آخرین راه حل می گیرد

10. Deano was obviously chuffed to break his duck.
[ترجمه ترگمان]معلوم بود که باید duck را از هم جدا کند
[ترجمه گوگل]دینو آشکارا به خاطر اردنش شکست خورد

11. They were chuffed when one of the majors offered her the lucrative contract.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یکی از the قرارداد پر سود را به او پیشنهاد کرد، آن ها chuffed بودند
[ترجمه گوگل]آنها زمانی که یکی از رؤسای جمهور او قرارداد سودآور را به او پیشنهاد داد، تعطیل شد

12. When I was in trouble, he would chuff me up and help me.
[ترجمه ترگمان]وقتی تو دردسر افتادم، اون منو می chuff و به من کمک می کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که من در معرض دشواری بودم، او مرا خفه کرد و به من کمک کرد

13. I tried to chuff her up in vain.
[ترجمه ترگمان]من سعی کردم او را بی هوده نگه دارم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم او را بیهوده از بین ببرم

14. She had just moved into a new house and was pretty chuffed about that.
[ترجمه ترگمان]تازه به یک خانه تازه نقل مکان کرده بود و از این بابت خیلی خوشحال بود
[ترجمه گوگل]او فقط به یک خانه جدید منتقل شده بود و در مورد آن بسیار خجالت زده بود

15. An opening in a small pipe near the end of the funnel chuffed steam in bursts.
[ترجمه ترگمان]روزنه ای در یک لوله کوچک در نزدیک انتهای قیف شروع به بخار می کند
[ترجمه گوگل]باز کردن در یک لوله کوچک در نزدیکی پایان قوطی بخار بخار در انفجار

پیشنهاد کاربران

آدم خوشحال


کلمات دیگر: