کلمه جو
صفحه اصلی

eternity


معنی : ابدیت، ابد، بقاء، سرمد، ازلیت، جاودانی، بی زمانی
معانی دیگر : جاودانگی، جاویدی، تمام نشدنی، آخرت، حیات اخروی، زندگی جاودانه، جهان آخرت، (مجازی) یک قرن، یک عصر، مدت طولانی، مرگ، مکرر، بدون سرانجام و سراغاز، بی پایان

انگلیسی به فارسی

ابدیت، ابد، ازلیت، جاودانی، بقاء، بی زمانی، سرمد


ابدیت، مکرر، بدون سرانجام و سر‌آغاز، بی پایان، ازلیت، جاودانی، بی‌زمانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: eternities
(1) تعریف: time without beginning or end; infinite past and future.
مشابه: everlasting, perpetuity

(2) تعریف: the endless time following death.
مشابه: everlasting

(3) تعریف: a seemingly endless or extremely long time.
متضاد: instant, moment
مشابه: age, everlasting

- After an eternity, the boring visitor left.
[ترجمه ترگمان] پس از یک ابدیت، مهمان خسته کننده از آنجا رفت
[ترجمه گوگل] پس از یک عمر، بازدیدکننده خسته کننده ترک کرد

• timelessness, infinity; time after death
eternity is time without an end, or a state of existence that is outside time, especially the state which some people believe they will pass into after they have died.
you can refer to a period of time as an eternity when it seems very long; an informal use.

مترادف و متضاد

forever


ابدیت (اسم)
aeon, eternity, immortality, infinity, sempiternity, infinitude

ابد (اسم)
eternity, lifetime, perpetuity

بقاء (اسم)
durability, permanence, eternity, duration, perpetuity, survival, survivorship, survivance

سرمد (اسم)
eternity

ازلیت (اسم)
eternity, pre-existence

جاودانی (اسم)
perennial, eternity, perpetuity

بی زمانی (اسم)
eternity

Synonyms: aeon, afterlife, age, ages, blue moon, dog’s age, endlessness, endless time, everlastingness, forever and a day, future, immortality, imperishability, infiniteness, infinitude, infinity, kingdom come, other world, perpetuity, timelessness, time without end, wild blue yonder, world without end


جملات نمونه

1. an eternity of waiting
انتظار ابدی

2. the preacher promised us eternity
واعظ به ما نوید داد که جاودانه خواهیم شد.

3. religious rites that seal a marriage for eternity
مراسم مذهبی که ازدواج را تا ابد معتبر می کند

4. all that lives must die, passing through nature to eternity
(شکسپیر) هر چه زیست می کند خواهد مرد و از طبیعت به زندگانی جاویدان خواهد پیوست.

5. Eternity is in love with the productions of time.
[ترجمه ترگمان]ابدیت در عشق به تولیدات زمان است
[ترجمه گوگل]ابدیت با تولید زمان ها عاشق است

6. A day is a miniature of eternity.
[ترجمه ترگمان]یک روز، یک روز کوچک از ابدیت است
[ترجمه گوگل]یک روز مینیاتوری از ابدیت است

7. A teacher affects eternity; he can never tell where his influence stops.
[ترجمه سی سی] تاثیر یک معلم ابدی ست؛ او هرگز نمی تواند بگوید اثری که میگذارد تا کجا نتیجه میدهد
[ترجمه ترگمان]یک معلم بر ابدیت اثر می گذارد؛ او هرگز نمی تواند بگوید که نفوذ او متوقف می شود
[ترجمه گوگل]یک معلم بر ابدیت تاثیر می گذارد؛ او هرگز نمیتواند به کجا نفوذ خود را متوقف کند

8. They haven't been given these rights for eternity - they should justify having them just like most other people have to.
[ترجمه سی سی] این حق و حقوق برای ابد در اختیار آنها گذاشته نشده ست_ آنها باید استحقاق خود را برای داشتنشان نشان بدهند همانطور که اکثریت مردم دیگر باید.
[ترجمه ترگمان]آن ها این حقوق را برای ابدیت دریافت نکرده اند - آن ها باید آن ها را مانند بسیاری از افراد دیگر توجیه کنند
[ترجمه گوگل]آنها این حق را برای ابد به دست نیاورده اند - آنها باید آنها را همان گونه که اکثریت دیگر باید آن را داشته باشند توجیه کنند

9. Eternity is not a distance but a decision.
[ترجمه ترگمان]ابدیت یک فاصله نیست بلکه یک تصمیم است
[ترجمه گوگل]ابدیت فاصله ای نیست، بلکه یک تصمیم است

10. A teacher affects eternity; he can never tell where his influence stops.
[ترجمه ترگمان]یک معلم بر ابدیت اثر می گذارد؛ او هرگز نمی تواند بگوید که نفوذ او متوقف می شود
[ترجمه گوگل]یک معلم بر ابدیت تاثیر می گذارد؛ او هرگز نمیتواند به کجا نفوذ خود را متوقف کند

11. They vowed to love each other through all eternity.
[ترجمه ترگمان]آن ها قول دادند که از طریق ابدیت یکدیگر را دوست داشته باشند
[ترجمه گوگل]آنها قول دادند که از طریق تمام ابدیت یکدیگر را دوست بدارند

12. The idea of eternity is beyond our full understanding.
[ترجمه ترگمان]فکر ابدیت فراتر از فهم و فهم ما است
[ترجمه گوگل]ایده ابدی فراتر از درک کامل ما است

13. Eternity is not a distance.
[ترجمه ترگمان]ابدیت دور نیست
[ترجمه گوگل]ابدیت فاصله نیست

14. He gave her an eternity ring when their son was born.
[ترجمه ترگمان]وقتی که پسرشون به دنیا اومد بهش حلقه جاودانگی داده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که پسر خود متولد شد، او را حلقه ابدی به او داد

The preacher promised us eternity.

واعظ به ما نوید داد که جاودانه خواهیم شد.


All that lives must die, passing through nature to eternity.

(شکسپیر) هر چه زیست می‌کند خواهد مرد و از طبیعت به زندگانی جاویدان خواهد پیوست.


an eternity of waiting

انتظار ابدی


پیشنهاد کاربران

جاودانگی ( نه جاودانی که در ترجمه اصلی آمده )

انگار یه عمر

تا اَبَد

from eternity = از ازل

to infinity = تا ابد


کلمات دیگر: