کلمه جو
صفحه اصلی

nosh


(خودمانی) خوراک سبک خوردن

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) خوراک سبک خوردن


اسم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a snack, esp. a forbidden tidbit eaten secretly.
مشابه: bite

- She'd hidden a piece of cake for a late night nosh.
[ترجمه ترگمان] برای خوردن شام یک تکه کیک را پنهان کرده بود
[ترجمه گوگل] او یک تکه کیک را برای شب اواخر شب پنهان کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: noshes, noshing, noshed
مشتقات: nosher (n.)
• : تعریف: (informal) to eat a snack.

- I didn't have lunch; I just noshed a bit.
[ترجمه ترگمان] من ناهار نخوردم، فقط یه کم زیاده روی کردم
[ترجمه گوگل] من ناهار نداشتم من فقط کمی پف کرده ام
- He's always noshing on chips at his desk.
[ترجمه ترگمان] همیشه توی میزش چیپس می خورد
[ترجمه گوگل] او همیشه در چیپهای خود در میز خود غوطهور است

• snack; snacking, eating (slang)
(slang) eat (especially sweets)
nosh is food that is ready to eat; an informal word.

مترادف و متضاد

snack


Synonyms: bite, bite to eat, break, goodies, grub, light meal, midnight snack, pickings, refreshment, tidbit, tiny meal


Synonyms: eat between meals, munch, nibble, pick at, taste


جملات نمونه

1. They serve good nosh in the cafeteria.
[ترجمه ترگمان] اونا برای خوردن شام خوب تو کافه تریا خدمت میکنن
[ترجمه گوگل]آنها در آشپزخانه خوب خدمت می کنند

2. There was lots of nosh at the party.
[ترجمه ترگمان]تو مهمونی شام خوردن خیلی زیاد بود
[ترجمه گوگل]در این حزب بسیار زیاد بود

3. Did you have a good nosh?
[ترجمه ترگمان]شام خوبی خوردی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما یک اسم خوب دارید؟

4. She sprinkled pepper on my grub, watching me nosh.
[ترجمه Shirinbahari] او روی غذای من فلفل پاشیدوخوردن من را تماشا کرد.
[ترجمه ترگمان]She را روی grub ریخت و به من خیره شد
[ترجمه گوگل]او فلفل را بر روی گربه من آبیاری کرد و به من نگاه کرد

5. I'll just have a little nosh at lunchtime, perhaps a hot dog.
[ترجمه ترگمان]من فقط وقت ناهار می خورم، شاید یه سگ داغ
[ترجمه گوگل]من فقط کمی ناهار دارم، شاید یک سگ داغ

6. We'll have a nosh, then start out.
[ترجمه ترگمان]شام می خوریم، بعد شروع می کنیم به خوردن
[ترجمه گوگل]ما یک خانم داریم، سپس شروع کنیم

7. My wife likes to nosh peanuts while watching TV.
[ترجمه ترگمان]زنم دوست داره تو تلویزیون نگاه کنه و تلویزیون ببینه
[ترجمه گوگل]همسر من دوست دارد بادام زمینی را هنگام تماشای تلویزیون بخواند

8. We had a great nosh - up at Bill's wedding.
[ترجمه ترگمان]ما تو عروسی بیل یه شام عالی خوردیم
[ترجمه گوگل]ما در عروسی بیل بزرگ بودیم

9. She smells strange and the nosh is tinned but it was better than nothing.
[ترجمه ترگمان]بوی عجیبی می دهد، اما بهتر از هیچ چیز است
[ترجمه گوگل]او بوی عجیب و غریب می کند اما پوست آن پوست می کند اما بهتر از هیچ چیز نیست

10. She likes her nosh.
[ترجمه ترگمان] اون از خوردن اون خوشش میاد
[ترجمه گوگل]او او را دوست دارد

11. Secondly, she likes her nosh.
[ترجمه ترگمان]دوم، اون از خوردن اون خوشش میاد
[ترجمه گوگل]دوم اینکه او او را دوست دارد

12. There is a kind of traditional nosh in Beijing called Wandouhuang(means Yellow Bean in Chinese pronunciation).
[ترجمه ترگمان]نوعی of سنتی در پکن به نام Wandouhuang وجود دارد (به معنای بین بردن در تلفظ چینی)
[ترجمه گوگل]یک نوع سنتی در پکن به نام Wandouhuang (به معنی زرد باقلا در زبان چینی) وجود دارد

13. So skip the cheese, but be sure to nosh on something; you'll absorb less tyramine if you have food in your stomach.
[ترجمه ترگمان]پس از پنیر صرف نظر کنید، اما مطمئن باشید که چیزی بخورید؛ اگر غذا در شکمت داشته باشید کم تر از آن جذب خواهید شد
[ترجمه گوگل]بنابراین پنیر را از دست ندهید، اما مطمئن باشید که چیزی بر روی پوست قرار دهید اگر غذا در معده دارید، تریامین کمتری را جذب می کند

14. Nina never knew her neighbor Nosh knew her.
[ترجمه ترگمان]نی نا هرگز از همسایه her خبر نداشت که او را می شناسد
[ترجمه گوگل]نینا هرگز نمی دانست که همسایه اش نوش او را می شناخت

پیشنهاد کاربران

خوردن

ریزه خواری کردن

Snack, A light meal - 1
2 - to eat a snack
3 - munch


کلمات دیگر: