1. The police made a thorough search of the house after the crime had been reported.
بعد از اینکه جنایت گزارش شد، پلیس خانه را کاملاً بازرسی کرد
2. My science teacher praised Sandy for doing a thorough job of cleaning up the lab.
معلم علوم سندی را بخاطر تمیز کردن کامل ازمایشگاه، تحسین کرد
3. Mom decided to spend the day in giving the basement a thorough cleaning.
مادر تصمیم گرفت تمام روز را صرف تمیز کردن کامل زیرزمین کند
4. a thorough acquaintance with the works of ferdowsi
آشنایی کامل با آثار فردوسی
5. a thorough checkuph
یک معاینه ی کامل
6. a thorough rascal!
یک رذل به تمام معنی !
7. a thorough researcher
پژوهشگر دقیق
8. a thorough search
جستجوی موشکافانه
9. a man of thorough exactitude
مردی با دقت موشکافانه
10. the police conducted a thorough search, quartering and re-quartering the area
ماموران پلیس جستجوی دقیقی را آغاز کردند و آن ناحیه را مورد تجسس مکرر قرار دادند.
11. the media gave him a thorough exposure
رسانه ها او را کاملا معرفی کردند.
12. The doctor gave him a thorough check-up.
[ترجمه ترگمان]دکتر یه چک کامل بهش داده
[ترجمه گوگل]دکتر به او یک بررسی کامل داد
13. The thorough revenge is to forgive and forget.
[ترجمه ترگمان]انتقام کامل از بخشیدن و فراموش کردن است
[ترجمه گوگل]انتقام کامل این است که ببخشید و فراموش کنید
14. Detectives carried out a thorough search of the building.
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان یه جستجوی کامل از ساختمون انجام دادن
[ترجمه گوگل]کارآگاهان یک جستجوی کامل از ساختمان انجام دادند
15. The subject got a thorough airing in the British press.
[ترجمه ترگمان]این موضوع به طور کامل در مطبوعات بریتانیا پخش شد
[ترجمه گوگل]این موضوع در مطبوعات بریتانیا پخش شد
16. The police carried out a thorough investigation.
[ترجمه ترگمان]پلیس تحقیقات کاملی انجام داد
[ترجمه گوگل]پلیس یک تحقیق کامل انجام داد
17. He uncoiled the hose and gave them a thorough drenching.
[ترجمه ترگمان]بند جوراب را قطع کرد و به آن ها a داد
[ترجمه گوگل]او شلنگ را از هم جدا کرد و به طور کامل از بین برد
18. A thorough massage feels good when you are tired.
[ترجمه Sh] یک ماساژ کامل حس خوبی دارد وقتی که شما خسته هستید
[ترجمه ترگمان]ماساژ کامل وقتی احساس خوبی دارد که خسته هستید
[ترجمه گوگل]ماساژ کامل احساس خستگی می کند
19. We are making a thorough investigation.
[ترجمه ترگمان]ما داریم یه تحقیقات کامل انجام میدیم
[ترجمه گوگل]ما یک تحقیق کامل انجام می دهیم
20. The shopkeeper gave his store a thorough checkup.
[ترجمه ترگمان]صاحب مغازه معاینه کلی خود را چک کرد
[ترجمه گوگل]مغازه دار بازرسی کامل خود را انجام داد
21. Give the room a thorough clean.
[ترجمه ترگمان]اتاق رو کاملا تمیز کنید
[ترجمه گوگل]اتاق را کاملا تمیز کنید
22. A thorough check is made before the luggage is put on the plane.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه چمدان ها بر روی هواپیما قرار بگیرند یک چک کامل انجام می شود
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه چمدان به هواپیما برسد، بررسی کامل انجام می شود