کلمه جو
صفحه اصلی

ascendance


صعود، بالارفتن

انگلیسی به فارسی

صعود


انگلیسی به انگلیسی

• superiority, supremacy; domination, control; ancestry

جملات نمونه

1. Decline, not American ascendance, is the administration’s buzzword.
[ترجمه ترگمان]انحطاط، نه ascendance آمریکایی، the دولت است
[ترجمه گوگل]تضعیف، قدمت آمریکایی، سخنرانی دولت است

2. Few analysts, if any, were surprised by China's ascendance to the top of the heap; the country began dominating the IPO market in the third quarter and ramped up even more in the fourth.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تحلیلگران، در صورتی که هیچ یک از تحلیلگران از برتری چین در راس این توده متعجب بودند؛ این کشور شروع به تسلط بر بازار سهام اولیه در سه ماهه سوم کرد و حتی در چهارم نیز افزایش یافت
[ترجمه گوگل]چندین تحلیلگر، در صورت وجود، از افزایش چین به بالای پشته شگفت زده شدند؛ کشور سه ماهه سوم در بازار سهم بازار IPO را به خود جذب کرد و در چهارم آن نیز بیشتر شد

3. Ascendance and eminence can only be achieved by constant self improvement and optimization.
[ترجمه ترگمان]ascendance و eminence می توانند تنها با بهبود و بهینه سازی خود به دست آیند
[ترجمه گوگل]صعود و برجسته تنها با بهبود خود و بهبود بهینه می شود

4. As a qualitative ascendance, the economic development is as the final goal of Old Age Security.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک ascendance کیفی، توسعه اقتصادی به عنوان هدف نهایی امنیت عصر قدیم در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پیشرفت کیفی، توسعه اقتصادی به عنوان هدف نهایی امنیت پیرسون است

5. China has generally handled its extraordinary global ascendance with finesse, assuring neighbors that it remains a developing country and is embarked on a "peaceful rise. "
[ترجمه ترگمان]چین به طور کلی ascendance جهانی فوق العاده خود را با دقت اداره کرده است و به همسایگان اطمینان می دهد که این کشور یک کشور در حال توسعه است و \"افزایش صلح آمیز\" را آغاز کرده است
[ترجمه گوگل]چین به طور کلی، تحرک فوقالعاده جهانی خود را با ضعف و قوت، به همسایگان خود اطمینان داد که این کشور همچنان یک کشور در حال توسعه است و در حال افزایش 'صلح آمیز' است '

6. China's ascendance to prominence must begin with our generation!
[ترجمه ترگمان]صعود چین به سمت برجستگی باید با تولید ما آغاز شود!
[ترجمه گوگل]گرایش چین به برجسته سازی باید با نسل ما آغاز شود!

7. A ascendance of the market by a azygos company.
[ترجمه ترگمان]A از بازار توسط یک شرکت azygos
[ترجمه گوگل]ظهور بازار توسط شرکت آزیو

8. Former Treasury Secretary Rubin vaguely warned that China's ascendance may backfire in the not-too-distant future.
[ترجمه ترگمان]دبیر سابق خزانه داری، روبین، به طور مبهم به این موضوع هشدار داد که ممکن است ascendance چین در آینده ای نه چندان دور نتیجه معکوس داشته باشد
[ترجمه گوگل]روبین، وزیر خزانه داری پیشین، به طور مبهم هشدار داده بود که صعود چین ممکن است در آینده ای نه چندان دور عقب نشینی کند

9. Just when the bears were in the ascendance came the rather shocking flash that the nation’s third quarter growth just about doubled from the second quarter to 5%.
[ترجمه ترگمان]درست هنگامی که خرس ها در the بودند، فلاش نسبتا تکان دهنده ای آمد که رشد سه ماهه سوم کشور در حدود دو برابر از ربع دوم به ۵ % بود
[ترجمه گوگل]درست زمانی که خرس ها در صعود بودند فلاش تکان دهنده ای بود که رشد سه ماهه سوم کشور در سه ماهه دوم تا 5 درصد دوبرابر شده است

10. For Germany, the ascendance of China has been a double-edged sword.
[ترجمه ترگمان]برای آلمان، ascendance چین یک شمشیر دولبه بوده است
[ترجمه گوگل]برای آلمان، صعود چین به شمشیر دو طرفه تبدیل شده است

11. Several high-ranking Apple executives, including its top marketing officer, have left in the wake of Jobs' ascendance.
[ترجمه ترگمان]چندین مدیر رده بالای اپل، از جمله افسر ارشد بازاریابی آن، به دنبال (جابز ascendance)باقی ماندند
[ترجمه گوگل]چندین مدیر ارشد اپل، از جمله افسر ارشد بازاریابی، پس از صعود جابز به سمت چپ حرکت کرده اند

12. He earns it because of his shiny novelty and flair, and, perhaps especially, because he is an avatar of the Chinese ascendance.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر تازگی و استعداد درخشان اش، آن را به دست می آورد، و شاید به ویژه، به این دلیل که او نماد فرهنگ چینی است
[ترجمه گوگل]او به خاطر ظرافت و ظرافت خیره کننده اش و به خصوص به خاطر آنکه او نماد قیاس چینی است، به دست می آورد

13. Although China is often said to lack "soft power", many of its ideas on economics and governance are coming into ascendance.
[ترجمه ترگمان]اگرچه اغلب گفته می شود که چین فاقد \"قدرت نرم\" است، بسیاری از ایده های خود در زمینه اقتصاد و حاکمیت در حال شکل گیری هستند
[ترجمه گوگل]گرچه چین اغلب گفته می شود که 'قدرت نرم' کم است، بسیاری از ایده هایش در مورد اقتصاد و حکومتداری به صعود می انجامد

14. Television has been blamed for the dumbing down of the American public since the ascendance of the boob tube in the 1950s.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون برای سرکوب عموم مردم آمریکا از زمان the لوله کردن در دهه ۱۹۵۰ مورد سرزنش قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]از زمان ظهور لوله لگن در دهه 1950، تلویزیون به خاطر خفه کردن مردم آمریکا مورد سرزنش قرار گرفته است

15. And indeed, the clubby attitudes that prevailed under British rule are no longer as widespread, a change that reflects the global economic ascendance of developing countries such as China and India.
[ترجمه ترگمان]و در واقع، نگرش clubby که تحت حکومت بریتانیا حاکم است دیگر گسترده نیست، تغییری که منعکس کننده رشد اقتصادی جهانی کشورهای در حال توسعه مانند چین و هند است
[ترجمه گوگل]در واقع، نگرش های باشگاه که تحت حکومت بریتانیا حکمرانی می کنند، دیگر به اندازه گسترده ای نیستند، تغییری که نشان دهنده رشد اقتصادی جهانی کشورهای در حال توسعه مانند چین و هند است

پیشنهاد کاربران

برتری
تعالی


کلمات دیگر: