میهن دوست، وطن دوست، میهن پرستانه، وطن پرستانه
patriotic
میهن دوست، وطن دوست، میهن پرستانه، وطن پرستانه
انگلیسی به فارسی
میهندوست، وطندوست، میهنپرستانه، وطنپرستانه
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: patriotically (adv.)
مشتقات: patriotically (adv.)
• : تعریف: feeling, showing, or caused by one's love for and loyalty to one's nation.
- The patriotic citizens proudly sang their nation's anthem.
[ترجمه ترگمان] شهروندان وطن پرست با غرور سرود ملی خود را خواندند
[ترجمه گوگل] شهروندان میهن پرستانه با افتخار سرود ملت خود را می خوانند
[ترجمه گوگل] شهروندان میهن پرستانه با افتخار سرود ملت خود را می خوانند
- Buying government bonds was considered a patriotic act during the war.
[ترجمه ترگمان] خرید اوراق قرضه دولتی یک اقدام میهن پرستانه در طول جنگ تلقی می شد
[ترجمه گوگل] خرید اوراق قرضه دولتی در طول جنگ در نظر گرفته می شد
[ترجمه گوگل] خرید اوراق قرضه دولتی در طول جنگ در نظر گرفته می شد
• loyal to one's country of birth, devoted to one's country
a patriotic person or patriotic behaviour shows love for a country and loyalty towards it.
a patriotic person or patriotic behaviour shows love for a country and loyalty towards it.
جملات نمونه
1. It is patriotic to accept your responsibilities to your country.
وطن دوستی آن است که مسئولیت خود را در قبال کشورمان بپذیریم
2. The patriotic attitude of the captive led him to refuse to cooperate with the enemy.
حسِ وطن دوستی اسیر باعث شد که او همکاری با دشمن را قبول نکند
3. Nathan Hate's patriotic statement has often been quoted: "I regret that I have but one life to give for my country. "
گفته های وطن پرستانه "ناتان هیل" اغلب اینطور نقل شده اند: "افسوس که فقط یک جان دارم که فدای کشورم کنم
4. patriotic duty
وظیفه میهنی
5. patriotic passion
شور میهن دوستی
6. a patriotic statesman
دولتمرد وطن دوست
7. the great patriotic war
جنگ بزرگ میهنی
8. italian-americans, like other hyphenated americans, were thought to be less patriotic
باور بر این بود که امریکایی های ایتالیایی تبار (مثل سایر امریکایی های بیگانه تبار) دارای حس میهن دوستی کمتری هستند.
9. The old man is a patriotic overseas Chinese.
[ترجمه zyn] مرد پیر , میهن پرست چینی خارج از کشور است!
[ترجمه ترگمان]این پیرمرد یک چینی وطن پرستی در خارج از کشور است[ترجمه گوگل]مرد پیرمونی چینی میهن پرستی در خارج از کشور است
10. Patriotic songs have long been a feature of Kuwaiti life.
[ترجمه ترگمان]آهنگ های میهن پرستانه از مدت ها پیش ویژگی زندگی کویت بوده اند
[ترجمه گوگل]آهنگ های میهنی تا به حال یکی از ویژگی های زندگی کویت است
[ترجمه گوگل]آهنگ های میهنی تا به حال یکی از ویژگی های زندگی کویت است
11. Many Americans felt it was their patriotic duty to buy bonds to support the war effort.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آمریکایی ها احساس می کردند که این وظیفه patriotic برای خرید اوراق قرضه برای حمایت از جنگ است
[ترجمه گوگل]بسیاری از آمریکایی ها احساس کردند که وظیفه وطن پرستانه آنها برای خرید اوراق قرضه برای حمایت از تلاش های جنگی است
[ترجمه گوگل]بسیاری از آمریکایی ها احساس کردند که وظیفه وطن پرستانه آنها برای خرید اوراق قرضه برای حمایت از تلاش های جنگی است
12. Many of his patriotic songs have a stirring lilt.
[ترجمه zyn_plk] بسیاری از ترانه های وطن پرستانه او تکان دهنده بود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آهنگ های میهن پرستانه او وزن stirring دارند[ترجمه گوگل]بسیاری از ترانه های وطن پرستانه خود را تکان داد
13. Woosnam is fiercely patriotic.
[ترجمه ترگمان]Woosnam واقعا میهن پرست است
[ترجمه گوگل]Woosnam به شدت میهن پرستانه است
[ترجمه گوگل]Woosnam به شدت میهن پرستانه است
14. The Patriotic Front has been a political irrelevance.
[ترجمه ترگمان]جبهه میهن پرستان a سیاسی شده است
[ترجمه گوگل]جبهه میهن پرستان بی ربط سیاسی بوده است
[ترجمه گوگل]جبهه میهن پرستان بی ربط سیاسی بوده است
15. The party framed its message in unashamedly patriotic language.
[ترجمه ترگمان]این حزب پیام خود را با زبان میهن پرستانه unashamedly چارچوب بندی کرد
[ترجمه گوگل]حزب پیام خود را به زبان وطن پرستانه تسلیم کرد
[ترجمه گوگل]حزب پیام خود را به زبان وطن پرستانه تسلیم کرد
16. The Patriotic Front took power after a three-month civil war.
[ترجمه ترگمان]جبهه میهن پرستان پس از یک جنگ داخلی سه ماهه قدرت را به دست گرفت
[ترجمه گوگل]جبهه میهنی پس از جنگ داخلی سه ماهه قدرت را در دست گرفت
[ترجمه گوگل]جبهه میهنی پس از جنگ داخلی سه ماهه قدرت را در دست گرفت
17. The politician played on the patriotic sentiments of the people from ulterior motives.
[ترجمه ترگمان]این سیاست مدار طرفدار احساسات وطن پرستی مردم از انگیزه های انحرافی بود
[ترجمه گوگل]این سیاستمدار از احساسات میهن پرستانه مردم از انگیزه های ناخودآگاه بازی می کند
[ترجمه گوگل]این سیاستمدار از احساسات میهن پرستانه مردم از انگیزه های ناخودآگاه بازی می کند
18. His speech was full of patriotic sentiments.
[ترجمه ترگمان]سخنانش پر از احساسات میهن پرستانه بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او پر از احساسات میهن پرستانه بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او پر از احساسات میهن پرستانه بود
19. He is penetrated with patriotic feeling.
[ترجمه ترگمان]اون با احساس میهن پرستانه وارد شده
[ترجمه گوگل]او با احساسات میهن پرستانه نفوذ کرده است
[ترجمه گوگل]او با احساسات میهن پرستانه نفوذ کرده است
20. I'm not very patriotic.
[ترجمه ترگمان]من خیلی میهن پرست نیستم
[ترجمه گوگل]من خیلی وطن پرست نیستم
[ترجمه گوگل]من خیلی وطن پرست نیستم
پیشنهاد کاربران
هموطن
وطن پرست
میهن پرستانه
وطن پرستانه
وطن پرستانه
هم وطن ، وطن پرستانه 💑
Bulbula va turkan valizada _Nazh Duzlu ♥️🎼♾♥️ Yarim
Bulbula va turkan valizada _Nazh Duzlu ♥️🎼♾♥️ Yarim
patriotic spirit = روحیه میهن پرستانه
ملّی گرا
ملّی گرایانه
ملّی گرایانه
وطن دوست ،
patriotic ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: میهنپرستانه
تعریف: مربوط به میهنپرستی
واژه مصوب: میهنپرستانه
تعریف: مربوط به میهنپرستی
کلمات دیگر: