کلمه جو
صفحه اصلی

unconsummated

انگلیسی به فارسی

unconsummated


انگلیسی به انگلیسی

• not consummated, unfulfilled, incomplete

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of consummated.

جملات نمونه

1. At least her unconsummated marriage and her postpartum depression, functioning almost as symbols, suggest her deep uneasiness with sexuality.
[ترجمه ترگمان]حداقل ازدواج unconsummated و پس از زایمان پس از زایمان، که تقریبا به عنوان نماد عمل می کند، تنش عمیق او را با تمایلات جنسی بیان می کند
[ترجمه گوگل]حداقل ازدواجش غیرقانونی و افسردگی بعد از زایمان، که تقریبا به عنوان نمادین عمل می کند، نشان می دهد که نگرانی عمیق او در رابطه با جنسیت وجود دارد

2. Although unconsummated, this relationship was undoubtedly the most satisfactory of his life and resulted in his passionate advocacy of animal rights.
[ترجمه ترگمان]اگرچه unconsummated، این رابطه بدون شک مطلوب ترین satisfactory از زندگی او بود و منجر به حمایت شدید او از حقوق حیوانات شد
[ترجمه گوگل]با وجودی که عدم تعادل، این رابطه بدون شک بیشتر رضایتبخش زندگی او بود و منجر به حمایت پرشور او از حقوق حیوانات شد

3. Cather's story of unconsummated love in the American wilderness is among her best.
[ترجمه ترگمان]داستان عشق unconsummated در بیابان آمریکا در میان بهترین ها قرار دارد
[ترجمه گوگل]داستان Cather از عشق بی معنی در بیابان آمریکا در میان اوست

4. Among the foreign diplomats looking on, optimists refer to the squabbling coalition as an "unconsummated marriage".
[ترجمه ترگمان]در بین دیپلمات های خارجی که به آن ها نگاه می کنند، خوش بینان به ائتلاف squabbling به عنوان \"ازدواج unconsummated\" اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]در میان دیپلمات های خارجی که نگاه می کنند، خوش بینان به ائتلاف مشکوک به عنوان یک 'ازدواج ناجوانمردانه' اشاره می کنند

5. The original reason of their unconsummated military cooperation was the inherent unstability within the socialist alliance.
[ترجمه ترگمان]دلیل اصلی هم کاری نظامی آن ها the ذاتی در اتحاد سوسیالیستی بود
[ترجمه گوگل]دلیل اصلی همکاری نظامی غیرمنتظره خود، ناپایداری ذاتی درون اتحاد سوسیالیستی بود

6. An unconsummated marriage can be annulled.
[ترجمه ترگمان]ازدواج unconsummated را می توان فسخ کرد
[ترجمه گوگل]ازدواج غیرقانونی می تواند لغو شود

7. Do you realize the consequences of an unconsummated royal marriage?
[ترجمه ترگمان]آیا شما نتایج ازدواج سلطنتی unconsummated را درک می کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا متوجه عواقب ناشی از ازدواج سلطنتی غیرقانونی هستید؟

8. But in this case the marriage remained for ever unconsummated .
[ترجمه ترگمان]اما در این مورد ازدواج تا ابد ادامه یافت
[ترجمه گوگل]اما در این مورد، ازدواج برای همیشه ناموفق بود

9. Objective: To determine and analyze the etiologies and modalities of treatment for unconsummated coitus due to vaginal penetration failure.
[ترجمه ترگمان]هدف: تعیین و تجزیه و تحلیل the و چگونگی درمان برای مقاربت unconsummated ناشی از شکست نفوذ واژینال
[ترجمه گوگل]هدف: تعیین و تجزیه و تحلیل علل و روش های درمان درمان مختلط ناشی از نارسایی نفوذ واژن

10. He also disapproved of all sexual activity as unhealthy. His own marriage remained unconsummated, and he considered masturbation especially harmful, calling it "the silent killer of the night".
[ترجمه ترگمان]او همچنین هیچ فعالیت جنسی را ناسالم اعلام نکرد ازدواج او unconsummated باقی ماند و masturbation را به خصوص مضر تلقی کرد و آن را \"قاتل خاموش شب\" نامید
[ترجمه گوگل]او همچنین از تمام فعالیت های جنسی به عنوان ناسالم رد شد ازدواج خود باقی نمی ماند و او استعمار را به خصوص مضر می داند، و آن را 'قاتل خاموش شب' می نامد

11. The defects of the system include: lacking legislative system and specialized authorities, the monotonous operation way, imperfect supervising system and unconsummated related systems.
[ترجمه ترگمان]نقص های سیستم عبارتند از: فقدان سیستم قانونی و مراجع تخصصی، روش عملیات یکنواخت، سیستم نظارت ناقص و سیستم های مربوط به unconsummated
[ترجمه گوگل]نقص سیستم شامل فقدان سیستم قانونی و مقامات تخصصی، روش عملی یکنواخت، سیستم نظارت نامناسب و سیستم های غیر مرتبط با آن است

پیشنهاد کاربران

به پایان نرسیده
نا تمام
بی فرجام
بی سرانجام


کلمات دیگر: