وقت تلف کردن، ور رفتن به چیزی
muck about
وقت تلف کردن، ور رفتن به چیزی
انگلیسی به فارسی
در مورد
انگلیسی به انگلیسی
• wander aimlessly, loiter
جملات نمونه
1. Stop mucking about with those ornaments, you'll break something!
[ترجمه ترگمان]در مورد اون ornaments که حرف نزنی یه چیزی رو می شکنی
[ترجمه گوگل]توقف در مورد با آن زیور آلات، شما چیزی را شکستن!
[ترجمه گوگل]توقف در مورد با آن زیور آلات، شما چیزی را شکستن!
2. He is mucking about every day.
[ترجمه ترگمان]اون همش در مورد هر روز جواب میده
[ترجمه گوگل]او هر روز در حال خواندن است
[ترجمه گوگل]او هر روز در حال خواندن است
3. Stop mucking about and take my friendly advice.
[ترجمه ترگمان]به نصیحت دوستانه من گوش بدهید و نصیحت دوستانه من را قبول کنید
[ترجمه گوگل]متوقف کردن در مورد و مشاوره دوستانه من
[ترجمه گوگل]متوقف کردن در مورد و مشاوره دوستانه من
4. They often mucked about with some girls.
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب در مورد بعضی از دخترها حرف می زنند
[ترجمه گوگل]آنها اغلب در مورد بعضی از دختران گریه می کنند
[ترجمه گوگل]آنها اغلب در مورد بعضی از دختران گریه می کنند
5. Stop mucking about and finish your work!
[ترجمه ترگمان]کار تو رو تموم کن و کارت رو تموم کن
[ترجمه گوگل]متوقف کردن در مورد کار و پایان کار خود را!
[ترجمه گوگل]متوقف کردن در مورد کار و پایان کار خود را!
6. He'd spent his boyhood summers mucking about in boats.
[ترجمه ترگمان]He دوران کودکی خود را در قایق ها به کار انداخته بود
[ترجمه گوگل]او تابستان های دوران کودکی اش را در قایق ها سپری کرد
[ترجمه گوگل]او تابستان های دوران کودکی اش را در قایق ها سپری کرد
7. Don't muck about with my violin, I've just got it fixed.
[ترجمه ترگمان]با ویولن من کثافت نکن، همین الان درستش کردم
[ترجمه گوگل]در مورد ویولون با من صحبت نکن، من فقط آن را ثابت کرده ام
[ترجمه گوگل]در مورد ویولون با من صحبت نکن، من فقط آن را ثابت کرده ام
8. To McDonough, a stubby 280-pounder, the charm of elective office was not mucking about with papers and figures.
[ترجمه ترگمان]برای مک McDonough، همبرگر stubby ۲۸۰، جذابیت اداره انتخاباتی در مورد مقالات و ارقام منتشر نشده است
[ترجمه گوگل]به McDonough، یک قاتل 280 پوندر، جذابیت دفتر انتخاباتی در مورد مقالات و ارقام مربوط نیست
[ترجمه گوگل]به McDonough، یک قاتل 280 پوندر، جذابیت دفتر انتخاباتی در مورد مقالات و ارقام مربوط نیست
9. Stop mucking about and listen!
[ترجمه ترگمان]حرفش رو تموم کن و گوش کن
[ترجمه گوگل]متوقف کردن در مورد گوش دادن و گوش دادن!
[ترجمه گوگل]متوقف کردن در مورد گوش دادن و گوش دادن!
10. I know he mucks about a bit, but he's a good lad really.
[ترجمه ترگمان]من می دانم که او یک خرده با هم ارتباط دارد، اما واقعا پسر خوبی است
[ترجمه گوگل]من می دانم او کمی در مورد mucks، اما او واقعا خوب است
[ترجمه گوگل]من می دانم او کمی در مورد mucks، اما او واقعا خوب است
11. They're mostly Northerners, and they don't want to muck about.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیشتر از شمالی ها حرف می زنند، و دلشان نمی خواهد کثیف کاری بکنند
[ترجمه گوگل]آنها عمدتا ساکنان شمالی هستند و نمیخواهند درباره آن صحبت کنند
[ترجمه گوگل]آنها عمدتا ساکنان شمالی هستند و نمیخواهند درباره آن صحبت کنند
12. Not now the poor old feller's dead. - Ben, stop mucking about.
[ترجمه ترگمان]حالا نه، آن پیرمرد بیچاره مرده بن، حرفش رو بس کن
[ترجمه گوگل]در حال حاضر فقیر قدیمی دروازه بان مرده است - بن، متوقف mucking در مورد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر فقیر قدیمی دروازه بان مرده است - بن، متوقف mucking در مورد
13. Blondel then requested the messenger to stop mucking about.
[ترجمه ترگمان]سپس Blondel تقاضا کرد که messenger را متوقف کند
[ترجمه گوگل]سپس بلوندل پیام رسان را برای متوقف ساختن در مورد آن درخواست کرد
[ترجمه گوگل]سپس بلوندل پیام رسان را برای متوقف ساختن در مورد آن درخواست کرد
14. And, as any football-mad kid knows, there is nothing as embarrassing as mucking about in last season's kit.
[ترجمه ترگمان]و به عنوان هر پسر دیوانه فوتبال که می داند، هیچ چیز به اندازه کیف فصل گذشته دست پاچه نیست
[ترجمه گوگل]و، همانطور که هر بچه دیوانه فوتبال می داند، هیچ چیز به عنوان خجالت آور در مورد کیت فصل گذشته وجود ندارد
[ترجمه گوگل]و، همانطور که هر بچه دیوانه فوتبال می داند، هیچ چیز به عنوان خجالت آور در مورد کیت فصل گذشته وجود ندارد
15. You don't go mucking about with things like that.
[ترجمه ترگمان]تو که با این جور چیزها خو نه نیستی
[ترجمه گوگل]شما با چیزهایی مثل این کار را انجام نمی دهید
[ترجمه گوگل]شما با چیزهایی مثل این کار را انجام نمی دهید
پیشنهاد کاربران
مسخره بازی درآوردن
– He was mucking about with his mates
– Stop mucking about and finish your work
- Stop mucking about with those ornaments, you'll break something
– He was mucking about with his mates
– Stop mucking about and finish your work
- Stop mucking about with those ornaments, you'll break something
کلمات دیگر: