1. He sank into deep melancholia.
[ترجمه ترگمان]به اعماق دریا فرو رفت
[ترجمه گوگل]او به melancholia عمیق فرو ریخت
2. This can be seen in melancholia, where the person feels worthless as the super-ego mercilessly criticizes the ego.
[ترجمه ترگمان]این را می توان در melancholia مشاهده کرد، که در آن فرد احساس پوچی می کند چون سوپر ضمیر با بی رحمی از ضمیر خود انتقاد می کند
[ترجمه گوگل]این را می توان در melancholia دیده، که در آن شخص احساس بی ارزش به عنوان فوق العاده ایو بیرحمانه ایو را انتقاد می کند
3. Avicenna claimed it caused melancholia, and Rhazes cautioned that it inflamed the blood and caused pustules in the mouth.
[ترجمه ترگمان]ابن سینا ادعا کرد که این بیماری melancholia را به وجود آورده است و Rhazes هشدار داد که خون را شعله ور ساخته است و pustules را در دهان ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]ابن سینا ادعا کرد که ملانکولیا ایجاد کرده است و رحز هشدار داده است که خون را ملتهب کرده و باعث ایجاد حفره های دهان شده است
4. The multi - fractal features of melancholia patients 16 - channel EEG signals are analyzed with singularity spectrum.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های مقطعی بیماران melancholia، سیگنال های EEG کانال ۱۶ کانالی با طیف تکین مورد تحلیل قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]ویژگی های چند فراتل از بیماران ملانچولی سیگنال های EEG 16 کانال با طیف تکاملی تحلیل می شود
5. Nevertheless, wakened out of her melancholia and called to the dinner table, she changed her mind.
[ترجمه ترگمان]با این همه بیدار شد و سر میز غذا را صدا زد و نظرش را عوض کرد
[ترجمه گوگل]با این وجود، از مینکولیاش بیدار شد و به میز شام دعوت شد، او ذهنش را عوض کرد
6. Her former tendency toward melancholia was dispelled.
[ترجمه ترگمان]گرایش پیشین او به سوی melancholia برطرف شد
[ترجمه گوگل]گرایش سابق خود را نسبت به ملانخولی تخلیه شد
7. Melancholia, sleeplessness, fears of persecution—he writes to Pepys and to Locke and no doubt to others letters which lead them to think that his mind is deranged.
[ترجمه ترگمان]Melancholia، بی خوابی، ترس از آزار و اذیت - او به پیپس و لاک می نویسد و بدون شک به نامه های دیگری که باعث می شود آن ها فکر کنند که ذهن او دیوانه شده است
[ترجمه گوگل]Melancholia، بی خوابی، ترس از آزار و اذیت - او به Pepys و لاک می نویسد و بدون شک به نامه های دیگران که آنها را به فکر می کنم که ذهن خود را درهم شکستن است
8. Objective : To probe into relationship between female melancholia and sex hormones levels.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی رابطه بین melancholia زن و هورمون های جنسی
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی رابطه بین ملانچولی زن و سطوح هورمونهای جنسی
9. Melancholia is a kind of psychological disease which is hard to cure.
[ترجمه ترگمان]Melancholia نوعی بیماری روان شناختی است که درمان آن دشوار است
[ترجمه گوگل]Melancholia نوعی از بیماری روانی است که برای درمان بسیار سخت است
10. She inclines towards melancholia.
[ترجمه ترگمان]او به towards علاقه دارد
[ترجمه گوگل]او به سمت ملانخولی حرکت میکند
11. She relapsed into melancholia.
[ترجمه ترگمان]دوباره به اتاق melancholia رفت
[ترجمه گوگل]او به ملانخولی مبتلا شد
12. She relapsed into melancholia [ silence ].
[ترجمه ترگمان]باز در سکوت فرو رفت
[ترجمه گوگل]او به melancholia [سکوت] بازگشت
13. This left him dreadfully depressed and he was treated for melancholia and insomnia.
[ترجمه ترگمان]این کار او را سخت ناراحت کرد و به خاطر بی خوابی و بی خوابی درمانش کرد
[ترجمه گوگل]این او را به شدت افسرده و او را برای ملانخولی و بی خوابی درمان کرد
14. Sticky tendrils of rain slithered down the semi-steamed windows of the idling Rolls, encouraging a creeping melancholia.
[ترجمه ترگمان]رشته های ریز ریز باران از پنجره های نیمه بخار برمی خاست، a idling را تشویق می کرد
[ترجمه گوگل]گره های چسبنده باران، پنجره های نیمه بخار از رول های خالی را خنثی می کنند و ملانکولیا خزنده را تشویق می کنند
15. Now, back in school, Chesarynth hoped that jacking in would drive this dreadful melancholia away.
[ترجمه ترگمان]حالا، برگردیم به مدرسه، Chesarynth امیدوار بود که در این راه فرار کند و این فرار وحشتناک را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، دوباره در مدرسه، Chesarynth امیدوار بود که سرقت در این melancholia وحشتناک رانندگی دور