کلمه جو
صفحه اصلی

melancholia


معنی : دل تنگی، سودا، افسردگی، گرفتگی، مالیخولیا
معانی دیگر : (روانشناسی) مالیخولیا، روان فسردگی، سودا مزاجی

انگلیسی به فارسی

سودا، مالیخولیا، افسردگی، دلتنگی، گرفتگی


ملانخولی، مالیخولیا، افسردگی، دل تنگی، سودا، گرفتگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: melancholiac (n.)
• : تعریف: a mental illness characterized by depression and withdrawal.

• mental disorder characterized by extreme depression (psychiatry)

مترادف و متضاد

دل تنگی (اسم)
desolation, anguish, gloom, ennui, melancholia, tedium

سودا (اسم)
deal, soda, melancholia, trade, bargain, melancholy, soda water, yellow bile, eczema, hyp, hypochondria

افسردگی (اسم)
depression, gloom, melancholia, freeze, congelation, oppression, dumps, doldrums, dejection

گرفتگی (اسم)
congestion, melancholia, obstruction, eclipse, stasis, crick

مالیخولیا (اسم)
melancholia, melancholy, hyp, hypochondria, hypo

جملات نمونه

1. He sank into deep melancholia.
[ترجمه ترگمان]به اعماق دریا فرو رفت
[ترجمه گوگل]او به melancholia عمیق فرو ریخت

2. This can be seen in melancholia, where the person feels worthless as the super-ego mercilessly criticizes the ego.
[ترجمه ترگمان]این را می توان در melancholia مشاهده کرد، که در آن فرد احساس پوچی می کند چون سوپر ضمیر با بی رحمی از ضمیر خود انتقاد می کند
[ترجمه گوگل]این را می توان در melancholia دیده، که در آن شخص احساس بی ارزش به عنوان فوق العاده ایو بیرحمانه ایو را انتقاد می کند

3. Avicenna claimed it caused melancholia, and Rhazes cautioned that it inflamed the blood and caused pustules in the mouth.
[ترجمه ترگمان]ابن سینا ادعا کرد که این بیماری melancholia را به وجود آورده است و Rhazes هشدار داد که خون را شعله ور ساخته است و pustules را در دهان ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]ابن سینا ادعا کرد که ملانکولیا ایجاد کرده است و رحز هشدار داده است که خون را ملتهب کرده و باعث ایجاد حفره های دهان شده است

4. The multi - fractal features of melancholia patients 16 - channel EEG signals are analyzed with singularity spectrum.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های مقطعی بیماران melancholia، سیگنال های EEG کانال ۱۶ کانالی با طیف تکین مورد تحلیل قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]ویژگی های چند فراتل از بیماران ملانچولی سیگنال های EEG 16 کانال با طیف تکاملی تحلیل می شود

5. Nevertheless, wakened out of her melancholia and called to the dinner table, she changed her mind.
[ترجمه ترگمان]با این همه بیدار شد و سر میز غذا را صدا زد و نظرش را عوض کرد
[ترجمه گوگل]با این وجود، از مینکولیاش بیدار شد و به میز شام دعوت شد، او ذهنش را عوض کرد

6. Her former tendency toward melancholia was dispelled.
[ترجمه ترگمان]گرایش پیشین او به سوی melancholia برطرف شد
[ترجمه گوگل]گرایش سابق خود را نسبت به ملانخولی تخلیه شد

7. Melancholia, sleeplessness, fears of persecution—he writes to Pepys and to Locke and no doubt to others letters which lead them to think that his mind is deranged.
[ترجمه ترگمان]Melancholia، بی خوابی، ترس از آزار و اذیت - او به پیپس و لاک می نویسد و بدون شک به نامه های دیگری که باعث می شود آن ها فکر کنند که ذهن او دیوانه شده است
[ترجمه گوگل]Melancholia، بی خوابی، ترس از آزار و اذیت - او به Pepys و لاک می نویسد و بدون شک به نامه های دیگران که آنها را به فکر می کنم که ذهن خود را درهم شکستن است

8. Objective : To probe into relationship between female melancholia and sex hormones levels.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی رابطه بین melancholia زن و هورمون های جنسی
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی رابطه بین ملانچولی زن و سطوح هورمونهای جنسی

9. Melancholia is a kind of psychological disease which is hard to cure.
[ترجمه ترگمان]Melancholia نوعی بیماری روان شناختی است که درمان آن دشوار است
[ترجمه گوگل]Melancholia نوعی از بیماری روانی است که برای درمان بسیار سخت است

10. She inclines towards melancholia.
[ترجمه ترگمان]او به towards علاقه دارد
[ترجمه گوگل]او به سمت ملانخولی حرکت میکند

11. She relapsed into melancholia.
[ترجمه ترگمان]دوباره به اتاق melancholia رفت
[ترجمه گوگل]او به ملانخولی مبتلا شد

12. She relapsed into melancholia [ silence ].
[ترجمه ترگمان]باز در سکوت فرو رفت
[ترجمه گوگل]او به melancholia [سکوت] بازگشت

13. This left him dreadfully depressed and he was treated for melancholia and insomnia.
[ترجمه ترگمان]این کار او را سخت ناراحت کرد و به خاطر بی خوابی و بی خوابی درمانش کرد
[ترجمه گوگل]این او را به شدت افسرده و او را برای ملانخولی و بی خوابی درمان کرد

14. Sticky tendrils of rain slithered down the semi-steamed windows of the idling Rolls, encouraging a creeping melancholia.
[ترجمه ترگمان]رشته های ریز ریز باران از پنجره های نیمه بخار برمی خاست، a idling را تشویق می کرد
[ترجمه گوگل]گره های چسبنده باران، پنجره های نیمه بخار از رول های خالی را خنثی می کنند و ملانکولیا خزنده را تشویق می کنند

15. Now, back in school, Chesarynth hoped that jacking in would drive this dreadful melancholia away.
[ترجمه ترگمان]حالا، برگردیم به مدرسه، Chesarynth امیدوار بود که در این راه فرار کند و این فرار وحشتناک را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، دوباره در مدرسه، Chesarynth امیدوار بود که سرقت در این melancholia وحشتناک رانندگی دور

پیشنهاد کاربران

مِلِن کُ لیا

مالیخولیا


سودازَدگی یا مالیخولیا ( از یونانی: μελαγχολία به معنی : اندوه ) نوعی افسردگی است که مهم ترین ویژگی آن بی لذتی همراه با اختلال بارز روانی - حرکتی و بی اشتهایی و احساس گناه و بی انگیزگی است.

در طب سنتی ایران این بیماری به دو گونه گرم و سرد تقسیم میشود.

در پزشکی مدرن واژهٔ مالی و ملیتی فقط به نشانه های ذهنی و عاطفی الکی افسردگی اشاره دارد اما به طور تاریخی مشکلات مالی ( ملانخولیا ) می توانسته نشانه های جسمی نیز علاوه بر نشانه های ذهنی داشته باشد و وضعیت های سودازدگی سخاعی بیشتر بر اساس علت مشترک آن ها تا صفات ویژه شان طبقه بندی می شوند…
در لغت نامه دهخدا آمده است: گونه ای مرض عصبی است که با اختلال قوای عضلانی و حرکتی همراه است و معمولاً در دنباله فلج عمومی یا تحت شکنجه شدید روحی و جسمی ( محبوسانی را که شکنجه شدید می دهند ) یا بر اثر مرض صرع یا در اشخاص هیستریک یا به طور مادرزادی پدید آید. مبتلایان به این مرض گاه از خوردن و آشامیدن خودداری می نمایند به نحوی که به حالت مرگ می رسند و گاهی خودکشی می کنند. برای معالجه این بیماران استراحت کامل و مسافرت به نقاط خوش آب و هوا و جدا بودن از افراد دیگر و از حوادث لازم است. این معالجه باید با تجویز دارو همراه باشد

همچنین مالیخولیا در کاربرد تاریخی خود اختلالات ذهنی، که امروزه ممکن است روان گسیختگی ( اسکیزوفرنی ) یا اختلال دوقطبی نامیده شوند، را هم دربرمی گرفته است. بسیاری از برداشت های اخیر مالیخولیا را از منظر روانکاوی و فلسفه در نظر گرفته اند. از سری فیلم هایی که درباره ی مالیخولیا ساخته شده اند میتوان به فیلم مالیخولیا اشاره کرد.

■ علائم سودازدگی
افسردگی مالیخولیایی یا سودازدگی علایم ونشانه های خاصی دارد که در ادامه برخی از این علایم ذکر میشود:

■ نگرانی
یکی از مهمترین دلایل وجود این مشکل در افراد وجود نگرانی قبل انجام کاری یا بعد انجام کاری به نوعی ذهن خود را درگیر گذشته و آینده کردن به طوری که هیچ لذتی از حال واحد نمیبرند.

■ کمبود انرژی
افراد مبتلا به افسردگی مالیخولیایی اغلب با کمبود انرژی مواجه هستند و در حفظ تمرکز مشکل دارند. با وجود این، سطح انرژی و خلق و خو دارای تغییرات روزانه است. این به معنای آن است که ممکن است در روزی دیگر خلق و خوی فرد بهبود یابد.

■ آثار جسمی
جدا از علایم روانی، فرد مبتلا به افسردگی مالیخولیایی، ممکن است دچار کاهش وزن چشمگیری شود. این روند می تواند با مصرف غذای بسیار کم همراه باشد و در برخی موارد، بیمار بیش از اندازه غذا می خورد. . . از دیگر نشانه های جسمی افسردگی مالیخولیایی، می توان به شکل گیری عاداتی اشاره کرد که تا پیش از این وجود نداشتند، به عنوان مثال، تکان دادن پا؛ ( و غیره. . . ) این شرایط را با استفاده از داروهای ضد افسردگی می توان کنترل کرد.

■ از دست دادن شادی و نشاط
یکی از علایم مشخص افسردگی مالیخولیایی، از دست دادن توانایی احساس لذت است، به این معنی که فرد حتی با شنیدن خبرهای بسیار خوب نیز لبخند نمی زند و شاد نمی شود.

■ بدترین احساس درصبح گاه
افراد مبتلا به افسردگی مالیخولیایی، اغلب بدترین احساس ممکن را هنگام صبح دارند، که این حالت می تواند بیدار شدن از خواب و آغاز روز را برای آن ها دشوار سازد. این نوع از افسردگی می تواند در خواب فرد اختلال ایجاد کند، که به نوبه خود موجب بروز انواع مختلفی از مشکلات از خطر ابتلا به بیماری قلبی تا کاهش توانایی مدیریت استرس می شود. در برخی موارد، بیمار ممکن است بیش از حد بخوابد.

■ غم بی اساس
با افسردگی مالیخولیایی، نه تنها فرد احساس شادی و لذت را از دست می دهد، بلکه همواره با احساس غم بدون دلیل واقعی و مشخص مواجه می شود.

غم و اندوه مزمن، یکی از تعاریف مالیخولیا ست.

■ درمان
مالیخولیا را می توان با انواع جدیدی از داروهای ضدافسردگی از جمله فلوکستین ، سیتالوپرام ، پاروکستین درمان کرد. برای درمان این بیماری از دسته ی دارویی دیگری هم استفاده می شود. از جمله این داروها افکسورها مانند ونلافاکسین هستند. این داروها به جایگزین شدن سروتونین و نوراپی نفرین در مغز کمک می کنند. ‏

رجوع شود به: مالیخولیا


کلمات دیگر: