کلمه جو
صفحه اصلی

by accident

انگلیسی به انگلیسی

• randomly, not on purpose, by chance

جملات نمونه

1. By accident he touched the hot metal, and yanked his hand away with a cry of pain.
[ترجمه ترگمان]با تصادف فلز داغ را لمس کرد و با فریادی از درد دستش را عقب کشید
[ترجمه گوگل]به طور تصادفی، او را به فلز داغ متصل کرد، و دست خود را با گریه از درد

2. Fleming discovered penicillin by accident in 192
[ترجمه ترگمان]Fleming پنی سیلین را در سال ۱۹۲ کشف کرد
[ترجمه گوگل]فلمینگ به طور تصادفی در سال 192 پنیسیلین را کشف کرد

3. I trod on his foot by accident.
[ترجمه ترگمان]پایش را روی پای او گذاشته بودم
[ترجمه گوگل]من به طور تصادفی به پا افتادم

4. I broke Mary's pen by accident, and in revenge she tore up my school work.
[ترجمه ترگمان]با تصادف قلم مری را شکستم و در انتقام کار مدرسه را پاره کردم
[ترجمه گوگل]من به طور تصادفی قلم مریم را شکستم و در انتقام او کار مدرسه من را از بین برد

5. She knocked the vase off by accident.
[ترجمه ترگمان] تصادفی گلدون رو از دست داد
[ترجمه گوگل]او به طور تصادفی از گلدان خارج شد

6. Did she fall off the cliff by accident,or was she pushed off?
[ترجمه ترگمان]اون به وسیله تصادف از صخره پرت شد، یا اون رو هل داد؟
[ترجمه گوگل]آیا او به طور تصادفی از صخره می افتاد، یا او تحت فشار قرار گرفت؟

7. The discovery was made almost by accident.
[ترجمه ترگمان]این کشف تقریبا به طور تصادفی انجام شد
[ترجمه گوگل]کشف تقریبا به صورت تصادفی انجام شد

8. I met Henry in the street by accident.
[ترجمه ترگمان]من هنری را تصادفی در خیابان ملاقات کردم
[ترجمه گوگل]من شخصا با خیال راحت هنری را در خیابان دیدم

9. I met Boca by accident in the cinema.
[ترجمه ترگمان]در سینما به Boca برخورد کردم
[ترجمه گوگل]من بوکا را با تصادف در سینما ملاقات کردم

10. We met by accident at the airport.
[ترجمه ترگمان]ما با تصادف در فرودگاه همدیگر را ملاقات کردیم
[ترجمه گوگل]ما با اتفاقی در فرودگاه ملاقات کردیم

11. She discovered the problem by accident.
[ترجمه ترگمان]او مشکل را با تصادف کشف کرد
[ترجمه گوگل]او تصادف را با مشکل مواجه کرد

12. We lighted upon the solution entirely by accident.
[ترجمه ترگمان]ما راه حل را کاملا تصادفی روشن کردیم
[ترجمه گوگل]ما به طور کامل به طور تصادفی روشن شده است

13. We shall never know whether this happened by accident or by design.
[ترجمه ترگمان]ما هرگز نمی دانیم که آیا این اتفاق توسط تصادف یا طراحی رخ داده است یا خیر
[ترجمه گوگل]ما هرگز نمی دانیم که آیا این اتفاقا به طور تصادفی و یا طراحی شده است

14. I fell into my job quite by accident.
[ترجمه ترگمان]کاملا تصادفی به شغلم برخورد کردم
[ترجمه گوگل]من به طور تصادفی به کارم افتادم

15. I met Jacob by accident in the cinema.
[ترجمه ترگمان]با تصادف در سینما با جیکوب آشنا شدم
[ترجمه گوگل]جاکوب را با تصادف در سینما ملاقات کردم

پیشنهاد کاربران

بهطور تصادف

شانسی، غیرعمدی

By chance not because you have planned it

تصادفی

به طور تصادفی

بطور اتفاقی

اتفاقی


کلمات دیگر: