1- (با چشم بندی یا سحر و جادو) احضار کردن، 2- به یاد آوردن، به خاطر خطور دادن
conjure up
1- (با چشم بندی یا سحر و جادو) احضار کردن، 2- به یاد آوردن، به خاطر خطور دادن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to produce in the mind; evoke.
• مشابه: evoke
• مشابه: evoke
- Her books conjure up a world of fantastic beings with awesome powers.
[ترجمه ترگمان] کتاب های او دنیایی پر از موجودات خارق العاده با قدرت های خارق العاده دارد
[ترجمه گوگل] کتاب های او جهان را از موجودات فوق العاده با قدرت های بسیار جذاب فرا می گیرد
[ترجمه گوگل] کتاب های او جهان را از موجودات فوق العاده با قدرت های بسیار جذاب فرا می گیرد
• invoke, bring to mind
جملات نمونه
1. How am I expected to conjure up a meal for six of his friends with almost nothing in the fridge?
[ترجمه ترگمان]از کجا انتظار داشتم برای شش تا از دوستانش با تقریبا هیچ چیز در یخچال غذا درست کنم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان انتظار داشت که برای شش تن از دوستانش تقریبا هیچ چیز در یخچال نوشید؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان انتظار داشت که برای شش تن از دوستانش تقریبا هیچ چیز در یخچال نوشید؟
2. I can't simply conjure up the money out of thin air.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم به سادگی پول رو از هوای رقیق درست کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم پول را از هوا نازک کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم پول را از هوا نازک کنم
3. When we think of adventurers, many of us conjure up images of larger-than-life characters trekking to the North Pole.
[ترجمه ترگمان]وقتی در مورد ماجراجویان فکر می کنیم، بسیاری از ما تصاویری از شخصیت های زنده و بزرگ تر را یاد می گیریم که به قطب شمال سفر می کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما به ماجراجویان فکر می کنیم، بسیاری از ما تصاویری از کاراکترهای بزرگتر از زندگی را به قطب شمال هدایت می کنیم
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما به ماجراجویان فکر می کنیم، بسیاری از ما تصاویری از کاراکترهای بزرگتر از زندگی را به قطب شمال هدایت می کنیم
4. Unfortunately, I can't just conjure up the money out of thin air!
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، من نمی تونم پول رو از هوای رقیق درست کنم!
[ترجمه گوگل]متأسفانه من نمی توانم پول را از هوا نازک کنم!
[ترجمه گوگل]متأسفانه من نمی توانم پول را از هوا نازک کنم!
5. What does the word "feminist" conjure up for you?
[ترجمه ترگمان]واژه \"فمینیستی\" برای شما چه معنایی دارد؟
[ترجمه گوگل]کلمه 'فمینیست' چه چیزی برای شما تعریف می کند؟
[ترجمه گوگل]کلمه 'فمینیست' چه چیزی برای شما تعریف می کند؟
6. Dieting always seems to conjure up images of endless salads.
[ترجمه ترگمان]Dieting همیشه به نظر می رسد که تصاویری از سالاد بی پایانی را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که رژیم غذایی تصاویری از سالاد های بی پایان ایجاد کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که رژیم غذایی تصاویری از سالاد های بی پایان ایجاد کند
7. He strained to conjure up her face and voice, but they had vanished.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد قیافه و صدایش را به خود جلب کند، اما ناپدید شده بود
[ترجمه گوگل]او به چهره و صدای او التماس کرد، اما از بین رفت
[ترجمه گوگل]او به چهره و صدای او التماس کرد، اما از بین رفت
8. I cannot but conjure up the memories of the good old days.
[ترجمه ترگمان]خاطره روزه ای خوش قدیم را نمی توانم به یاد بیاورم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم خاطرات روزهای خوب را تحقیر کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم خاطرات روزهای خوب را تحقیر کنم
9. For some people, the word 'England' may still conjure up images of pretty gardens and tea parties.
[ترجمه ترگمان]برای برخی مردم، واژه انگلیسی هنوز هم می تواند تصاویری از باغ های زیبا و احزاب چای درست کند
[ترجمه گوگل]برای برخی از مردم، کلمه 'انگلستان' هنوز هم ممکن است تصاویری از باغ های زیبا و احزاب چای را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]برای برخی از مردم، کلمه 'انگلستان' هنوز هم ممکن است تصاویری از باغ های زیبا و احزاب چای را ایجاد کند
10. It is the business of a novelist to conjure up into existence the world of imagination.
[ترجمه ترگمان]آن کسب وکار یک رمان نویس است که دنیای تخیل را به وجود می آورد
[ترجمه گوگل]این کار یک رمان نویس است که جهان را از تخیل به وجود می آورد
[ترجمه گوگل]این کار یک رمان نویس است که جهان را از تخیل به وجود می آورد
11. Dieting always seems to conjure up images of endless cottage cheese salads.
[ترجمه ترگمان]Dieting همیشه به نظر می رسد که به یاد گرفتن عکس هایی از سالاد endless های بی پایان پنیر به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]همیشه به نظر می رسد که رژیم غذایی تصاویری از سالاد پنیر بی پایان داشته باشد
[ترجمه گوگل]همیشه به نظر می رسد که رژیم غذایی تصاویری از سالاد پنیر بی پایان داشته باشد
12. Somehow we have to conjure up another $000.
[ترجمه ترگمان]یه جورایی باید هزار دلار دیگه براش درست کنیم
[ترجمه گوگل]به هر حال ما باید یک دلار دیگر را جریمه کنیم
[ترجمه گوگل]به هر حال ما باید یک دلار دیگر را جریمه کنیم
13. The woman practising witchcraft claimed that she could conjure up the spirits of the dead.
[ترجمه ترگمان]اون زن practising ادعا کرد که می تونه ارواح مردگان رو زنده کنه
[ترجمه گوگل]زن جادوگری ادعا کرد که او می تواند ارواح مرده ها را احاطه کند
[ترجمه گوگل]زن جادوگری ادعا کرد که او می تواند ارواح مرده ها را احاطه کند
14. Can you conjure up a picture of the imperial life in ancient Egypt?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید تصویری از زندگی امپراطوری در مصر باستان را به نمایش بگذارید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تصویری از زندگی امپریالیستی در مصر باستان ایجاد کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تصویری از زندگی امپریالیستی در مصر باستان ایجاد کنید؟
15. Staring at his back, she tried to conjure up the image of him lover-like, tender, and failed.
[ترجمه ترگمان]به پشت خیره شده بود و سعی می کرد تصویر معشوق را که مانند او مهربان و شکست خورده بود مجسم کند
[ترجمه گوگل]سعی کرد او را در آغوش بگیرد و تصویر او را عاشق، مهربان و ناکام کرد
[ترجمه گوگل]سعی کرد او را در آغوش بگیرد و تصویر او را عاشق، مهربان و ناکام کرد
پیشنهاد کاربران
متصور کردن
متبادر کردن
مجسم کردن
حدس زدن
تداعی کردن
در آمریکا زیاد این کلمه به کار میره و ترجمه اش به فارسی این چنین میشه که : در مدت زمان خیلی کمی وعده غذایی درست کنی مثلا وقتی یهویی مهمون میاد خونتون و چیزی در یخچال ندارید
How can I conjure up a meal for guests . . .
How can I conjure up a meal for guests . . .
چیزی را با کمترین منابع خلق کردن
سرهم کردن، دست وپا کردن
سرهم کردن، دست وپا کردن
جنبل کردن
( به ذهن ) متبادر کردن
فراخواندن
کلمات دیگر: