کلمه جو
صفحه اصلی

initiatory


معنی : اولین، دخولی، واقع در اول، وابسته به ایین دخول
معانی دیگر : آغازین، مقدماتی، اولیه، به عنوان معرفی، معارفه ای

انگلیسی به فارسی

واقع در اول، اولین، دخولی، وابسته به ایین دخول


آغازگر، دخولی، اولین، واقع در اول، وابسته به ایین دخول


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: serving to begin or introduce; initial; introductory.

(2) تعریف: used in or serving as an initiation; initiating.

• introductory, initial, beginning, opening; serving to initiate, pertaining to an initiation

مترادف و متضاد

اولین (صفت)
initial, headmost, initiatory

دخولی (صفت)
initiatory

واقع در اول (صفت)
initiatory

وابسته به ایین دخول (صفت)
initiatory

جملات نمونه

1. In the condition that there are some initiatory information elements, it can utilize fully the parallel, feedback and the high solving efficiency.
[ترجمه ترگمان]در شرایطی که برخی عناصر اطلاعات initiatory وجود دارد، می تواند به طور کامل از بازخورد، بازخورد و کارایی بالای حل استفاده کند
[ترجمه گوگل]در شرایطی که برخی از عناصر اطلاعات ابتکاری وجود دارد، می تواند به طور کامل از موازی، بازخورد و کارایی بالا حل شود

2. Conclusion Chemokine MCP - 1 might play an initiatory role in the course of EAN.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری chemokine MCP - ۱ ممکن است نقش initiatory را در دوره of ایفا کند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: Chemokine MCP-1 ممکن است نقشی ابتکاری در دوره EAN داشته باشد

3. Some initiatory testing results show that the investigation and related results obtained are of significance to improve the performance of the mass flowmeter.
[ترجمه ترگمان]برخی نتایج آزمایش initiatory نشان می دهد که تحقیقات و نتایج مربوط به به دست آمده از اهمیت برای بهبود عملکرد جریان سنج جمعی برخوردار هستند
[ترجمه گوگل]برخی از نتایج آزمایش اولیه نشان می دهد که تحقیقات و نتایج مرتبط به دست آمده برای بهبود عملکرد جریان جرمی مهم است

4. Initiatory designing: Focus on the real condition of the customer, design the project initially.
[ترجمه ترگمان]initiatory طراحی: بر وضعیت واقعی مشتری تمرکز کنید، ابتدا پروژه را طراحی کنید
[ترجمه گوگل]طراحی اولیه: تمرکز بر شرایط واقعی مشتری، طراحی اولیه پروژه

5. Program exchanging : communicate with customer for the initiatory design and optimize it.
[ترجمه ترگمان]تبادل برنامه: ارتباط با مشتری برای طراحی initiatory و بهینه سازی آن
[ترجمه گوگل]تبادل برنامه: ارتباط با مشتری برای طراحی اولیه و بهینه سازی آن

6. The result is to produce the initiatory distribution of information elements.
[ترجمه ترگمان]نتیجه، تولید توزیع initiatory عناصر اطلاعات است
[ترجمه گوگل]نتیجه این است که توزیع اولیه اطلاعات عناصر تولید شود

7. Its result is to produce the initiatory distribution of information elements.
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن تولید توزیع initiatory عناصر اطلاعاتی است
[ترجمه گوگل]نتیجه آن تولید توزیع اولیه اطلاعات عناصر است

8. Initiatory textbooks are important vehicles of traditional culture.
[ترجمه ترگمان]کتاب های درسی حاوی وسایل نقلیه مهم فرهنگ سنتی هستند
[ترجمه گوگل]کتابهای درسی ابتدایی ابزارهای مهم فرهنگ سنتی هستند

9. The trace, that the feathers had left throughout the initiatory travel, became the Road of Silk, connecting the East to the Occident and allowing the exchange and the sharing of the knowledge.
[ترجمه ترگمان]این اثر، که پره ای سراسر سفر initiatory را ترک کرده بودند، به جاده ابریشم تبدیل شد، شرق را به غرب وصل کرد و به تبادل و تقسیم دانش کمک کرد
[ترجمه گوگل]ردیابی که پر در طی سفرهای اولیه آغاز شد، به جاده ابریشم تبدیل شد، که شرق را به غرب متصل می کرد و به تبادل و اشتراک دانش کمک می کرد

10. The temperature-time curve of the heated die cavity and the relation between temperature and time under different initiatory temperature were determined.
[ترجمه ترگمان]منحنی زمان دما جریان داغ داغ و رابطه بین دما و زمان تحت دمای initiatory مختلف تعیین شد
[ترجمه گوگل]منحنی دما و زمان حفره ی خرد شده و رابطه دما و زمان تحت دمای آغازگر مختلف تعیین شد

11. Non-physical harm is generated through electricity that often runs through humans at low initiatory levels, and such energy mutilates the field of another.
[ترجمه ترگمان]آسیب فیزیکی از طریق الکتریسیته تولید می شود که اغلب از طریق انسان ها در سطوح پایین سطح پایین انجام می شود و این انرژی میدان جنگ دیگری را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]آسیب غیر فیزیکی از طریق الکتریسیته تولید می شود که اغلب از طریق انسان در سطوح پایین آغاز می شود و چنین انرژی انرژی میدان دیگر را تحریک می کند

12. Lemuel Struthers, the widow of Struthers's Shoe-polish, who had returned the previous year from a long initiatory sojourn in Europe to lay siege to the tight little citadel of New York.
[ترجمه ترگمان]Lemuel Struthers، بیوه Shoe -، که سال پیش از یک اقامت طولانی در اروپا برگشته بود تا به محاصره شهر کوچک نیویورک ادامه دهد
[ترجمه گوگل]لامیل Struthers، بیوه از کفش لهستانی Struthers، که سال گذشته از یک اقامت طولانی آغاز شده در اروپا برای قرار دادن محاصره به قلعه کوچک نیویورک بازگشته است

13. The East Indian Gotheborg despite its claim of never trafficking opium to China, was actually the initiatory bootlegger.
[ترجمه ترگمان]Gotheborg شرقی هند علی رغم ادعای خود مبنی بر قاچاق تریاک به چین، در واقع the قاچاقچی مواد مخدر بود
[ترجمه گوگل]Gotheborg شرق هند با وجود ادعای هرگز قاچاق تریاک به چین، در واقع بوتلگر آغازگر بود

14. Our pods of map makers include other dolphins and whales of lower vibration and initiatory status.
[ترجمه ترگمان]دسته های نقشه کنندگان نقشه شامل دیگر دلفین ها و وال هایی هستند که نوسان پایین و وضعیت initiatory دارند
[ترجمه گوگل]غلافهای ما از سازندگان نقشه شامل دیگر دلفین ها و نهنگ های ارتعاشی پایین و وضعیت اولیه هستند

پیشنهاد کاربران

وابسته به آیین تشرفی
Initiation آیین تشرف

وابسه به مراسم پاگشایی، معارفه، تشرف


کلمات دیگر: