(ارتش) میدان مین، زمین مین گذاری شده، ناحیه مین گذاری شده دردریا
minefield
(ارتش) میدان مین، زمین مین گذاری شده، ناحیه مین گذاری شده دردریا
انگلیسی به فارسی
(ارتش) میدان مین، زمین مین گذاری شده
میدان مین
انگلیسی به انگلیسی
• area filled with hidden explosives
a minefield is an area of land or water where explosive mines have been hidden.
if you describe a situation as a minefield, you mean that it is full of hidden dangers or problems.
area filled with hidden explosives
a minefield is an area of land or water where explosive mines have been hidden.
if you describe a situation as a minefield, you mean that it is full of hidden dangers or problems.
area filled with hidden explosives
جملات نمونه
1. They realized they had wandered into a minefield.
[ترجمه ترگمان]متوجه شدند که وارد میدان مین شده اند
[ترجمه گوگل]آنها متوجه شدند که در میدان معدن سرگردان شده اند
[ترجمه گوگل]آنها متوجه شدند که در میدان معدن سرگردان شده اند
2. Tax is a minefield for the unwary.
[ترجمه ترگمان] \"مالیات\" یه میدون مین برای افراد بی احتیاط
[ترجمه گوگل]مالیات یک میدان مین برای ناامن است
[ترجمه گوگل]مالیات یک میدان مین برای ناامن است
3. The whole subject is a political minefield.
[ترجمه ترگمان]کل موضوع یک میدان مین سیاسی است
[ترجمه گوگل]کل موضوع یک میدان معدن سیاسی است
[ترجمه گوگل]کل موضوع یک میدان معدن سیاسی است
4. They were skirmishing close to the minefield now.
[ترجمه ترگمان]حالا به میدون مین نزدیک شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها اکنون در حال نزدیک شدن به میدان معبد هستند
[ترجمه گوگل]آنها اکنون در حال نزدیک شدن به میدان معبد هستند
5. The legalisation of cannabis is a political minefield.
[ترجمه ترگمان]قانونی کردن شاهدانه، میدان مین سیاسی است
[ترجمه گوگل]قانونی سازی شاهدانه یک میدان معدن سیاسی است
[ترجمه گوگل]قانونی سازی شاهدانه یک میدان معدن سیاسی است
6. International law is a minefield for anyone not familiar with its complexity.
[ترجمه ترگمان]قانون بین المللی میدان مین است برای کسانی که با پیچیدگی آن آشنا نیستند
[ترجمه گوگل]حقوق بین الملل یک میدان مین برای هر کسی که با پیچیدگی آن آشنا نیست
[ترجمه گوگل]حقوق بین الملل یک میدان مین برای هر کسی که با پیچیدگی آن آشنا نیست
7. Those who successfully navigate this social minefield are accepted by the royal family.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که با موفقیت این میدان های اجتماعی را هدایت می کنند توسط خانواده سلطنتی پذیرفته می شوند
[ترجمه گوگل]کسانی که موفق به حرکت در این میدان مین های اجتماعی هستند توسط خانواده سلطنتی پذیرفته شده است
[ترجمه گوگل]کسانی که موفق به حرکت در این میدان مین های اجتماعی هستند توسط خانواده سلطنتی پذیرفته شده است
8. The Chinese offensive lineup can be a minefield for opposing blockers.
[ترجمه ترگمان]ترکیب تهاجمی چین می تواند یک میدان مین برای مسدود کننده های مخالف باشد
[ترجمه گوگل]ترکیب تهاجمی چین می تواند یک میدان مین برای مخالفان مسدود کننده ها باشد
[ترجمه گوگل]ترکیب تهاجمی چین می تواند یک میدان مین برای مخالفان مسدود کننده ها باشد
9. Tax can be a minefield for the unwary.
[ترجمه ترگمان] مالیات میتونه یه میدون مین برای افراد بی احتیاط باشه
[ترجمه گوگل]مالیات می تواند یک میدان مین برای ناخواسته باشد
[ترجمه گوگل]مالیات می تواند یک میدان مین برای ناخواسته باشد
10. This minefield is compounded by the moral nature of the problem; about what is and is not acceptable behaviour.
[ترجمه ترگمان]این میدان مین با ماهیت اخلاقی مشکل ترکیب شده است؛ در مورد آنچه هست و رفتار قابل قبولی نیست
[ترجمه گوگل]این مین های زمینی از لحاظ اخلاقی مشکل است؛ در مورد رفتار و رفتار قابل قبول نیست
[ترجمه گوگل]این مین های زمینی از لحاظ اخلاقی مشکل است؛ در مورد رفتار و رفتار قابل قبول نیست
11. Following that line, we were walking into a minefield.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن خط، ما وارد میدان مین شدیم
[ترجمه گوگل]به دنبال این خط، ما به یک میدان معدن راه می رفتیم
[ترجمه گوگل]به دنبال این خط، ما به یک میدان معدن راه می رفتیم
12. Too pricey-and a legal minefield according to our friends in the Police.
[ترجمه ترگمان]خیلی گران است - و یک میدان مین قانونی با توجه به دوستان ما در پلیس
[ترجمه گوگل]با توجه به دوستان ما در پلیس، بیش از حد گران و یک میدان معینی قانونی است
[ترجمه گوگل]با توجه به دوستان ما در پلیس، بیش از حد گران و یک میدان معینی قانونی است
13. The subject of abortion is a political minefield.
[ترجمه ترگمان]موضوع سقط جنین یک میدان مین سیاسی است
[ترجمه گوگل]موضوع سقط جنین یک میدان معدن سیاسی است
[ترجمه گوگل]موضوع سقط جنین یک میدان معدن سیاسی است
14. Mr Kinnock has been led through a minefield of interviews and policy statements without serious damage.
[ترجمه ترگمان]آقای Kinnock از طریق میدان های مصاحبه ها و بیانیه های سیاسی بدون آسیب جدی هدایت شده است
[ترجمه گوگل]آقای Kinnock از طریق یک میدان معدن مصاحبه ها و بیانیه های سیاست بدون آسیب جدی منجر شده است
[ترجمه گوگل]آقای Kinnock از طریق یک میدان معدن مصاحبه ها و بیانیه های سیاست بدون آسیب جدی منجر شده است
15. The big fellow was in a minefield without an exit sign.
[ترجمه ترگمان]اون مرد بزرگ تو میدون مین بود بدون علامت خروج
[ترجمه گوگل]همکار بزرگ در یک میدان معدن بدون نشانه خروج بود
[ترجمه گوگل]همکار بزرگ در یک میدان معدن بدون نشانه خروج بود
پیشنهاد کاربران
شرایط سخت ( برای تصمیم گیری )
میدان مین گذاری شده
قطعه معدن
موقعیتی که مشکلات و خطرات مخفی داره
موقعیت غیر قابل پیش بینی
کلمات دیگر: