کلمه جو
صفحه اصلی

intimacy


معنی : خودمانی، صمیمیت، خصوصیات، رابطه نامشروع جنسی، خصوصیت
معانی دیگر : نزدیکی، دوستی نزدیک، هم رازی، دمسازی، دانش ژرف، آشنایی کامل، تبحر، شناخت، رابطه ی جنسی نامشروع، خلوت

انگلیسی به فارسی

صمیمیت، خصوصیت، رابطه نامشروع جنسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: intimacies
(1) تعریف: the condition of being close in friendship or otherwise intimate.
مترادف: closeness, familiarity, friendship
مشابه: affection, belonging, camaraderie, companionship, fondness, relationship, warmth

- She was a reserved person who never developed much intimacy with anyone, but this time she needed someone to confide in.
[ترجمه ترگمان] او کسی بود که هرگز با کسی صمیمی نشده بود، اما این بار به کسی احتیاج داشت که به او اعتماد کند
[ترجمه گوگل] او یک فرد محفوظ است که هرگز ارتباط نزدیکی با کسی نداشته است، اما این بار او به کسی احتیاج داشت تا به او اعتماد کند

(2) تعریف: a particular act of being intimate, such as an act of sexual closeness or the sharing of personal details of one's life.
مشابه: admission, confidence, disclosure, endearment, familiarity, lovemaking, relations, revelation, sex, tete-a-tete

(3) تعریف: a close and detailed knowledge of something.
مترادف: acquaintance, conversance, familiarity, knowledge
مشابه: comprehension, experience, grasp

• profound closeness; close association; warm friendship; sexual relations; privacy
when there is intimacy between people, they have a very close relationship.

مترادف و متضاد

خودمانی (اسم)
familiarity, intimacy, particularity, friendliness

صمیمیت (اسم)
devotion, cordiality, confidence, sincerity, intimacy

خصوصیات (اسم)
friendship, feature, particular, specifications, intimacy, peculiarity, particularity

رابطه نامشروع جنسی (اسم)
intimacy

خصوصیت (اسم)
quality, intimacy, typicality

closeness between people


Synonyms: acquaintance, affection, affinity, close relationship, communion, confidence, confidentiality, experience, familiarity, friendship, inwardness, understanding


Antonyms: disagreement, incompatibility


جملات نمونه

his intimacy with British history

بصیرت او در تاریخ انگلستان


1. his intimacy with british history
بصیرت او در تاریخ انگلستان

2. their intimacy increased and they decided to get married
صمیمیت آنها زیادتر شد و تصمیم به زناشویی گرفتند.

3. he injected a note of intimacy into our conversations
او به مکالمات ما یک حالت خودمانی داد.

4. His claims to an intimacy with the President are somewhat exaggerated.
[ترجمه ترگمان]ادعاهای او نسبت به نزدیکی با رئیس جمهور تا حدی اغراق آمیز است
[ترجمه گوگل]ادعاهای وی نسبت به نزدیکی با رئیس جمهور تا حدودی اغراق آمیز است

5. She isn't capable of real intimacy.
[ترجمه ترگمان]او قادر به صمیمیت واقعی نیست
[ترجمه گوگل]او توانایی صمیمیت واقعی ندارد

6. His intimacy with Japan makes him the likely choice as ambassador to that country.
[ترجمه ترگمان]صمیمیت او با ژاپن باعث می شود که او به عنوان سفیر در آن کشور انتخاب شود
[ترجمه گوگل]نزدیکی او با ژاپن باعث می شود او به عنوان سفیر در این کشور انتخاب شود

7. Intimacy between teachers and students is not recommended.
[ترجمه ترگمان]صمیمیت بین معلمان و دانش آموزان توصیه نمی شود
[ترجمه گوگل]نزدیکی بین معلمان و دانش آموزان توصیه نمی شود

8. A writer must develop an intimacy with the subject at hand.
[ترجمه ترگمان]نویسنده باید با سوژه در دست دوستی ایجاد کند
[ترجمه گوگل]یک نویسنده باید صمیمیت با موضوع در دست داشته باشد

9. The noise destroyed the intimacy of their conversation.
[ترجمه ترگمان]سر و صدا the را از بین برد
[ترجمه گوگل]سر و صدا صمیمیت مکالمه خود را نابود کرد

10. We all unconsciously erect barriers against intimacy.
[ترجمه ترگمان]ما به طور ناخودآگاه موانع را بر ضد دوستی استوار می کنیم
[ترجمه گوگل]همه ما ناخودآگاه موانعی علیه صمیمیت ایجاد می کنیم

11. He enjoys an intimacy with the prime minister.
[ترجمه ترگمان]او از دوستی با نخست وزیر برخوردار است
[ترجمه گوگل]او با نخست وزیر ارتباط نزدیکی دارد

12. The borderline between friendship and intimacy is often hard to define.
[ترجمه ترگمان]تعریف مرز بین دوستی و صمیمیت اغلب دشوار است
[ترجمه گوگل]مرز بین دوستی و صمیمیت اغلب دشوار است

13. The old intimacy between them had gone for ever.
[ترجمه ترگمان]صمیمیت سابق بین آن ها همیشه از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]صمیمیت قدیمی بین آنها تا کنون رفته است

14. Jokes establish an intimacy between the teller and the hearer.
[ترجمه ترگمان]جوک ها نوعی صمیمیت بین گوینده و شنونده ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]جوک ها صمیمیت بین تاهل و شنونده برقرار می کنند

15. The truth was he did not feel like intimacy with any woman.
[ترجمه ترگمان]حقیقت این بود که او دوست نداشت با هر زنی ارتباط برقرار کند
[ترجمه گوگل]حقیقت این بود که او هیچ ارتباطی با هر زن نداشت

Their intimacy increased and they decided to get married.

صمیمیت آنها زیادتر شد و تصمیم به زناشویی گرفتند.


پیشنهاد کاربران

رابطه عاطفی

تعلق

رابطه ی بسیار عمیق و نزدیک مثل دو دوست بسیار نزدیک
رابطه جنسی
نزدکی مفرط
دوستان همه اینا میشه ولی تمرکز این واژه بیشتر روی مسائل جنسی و سکسیه. همون سکس خودمون میشه. نود درصد مواقع داره به رابطه جنسی اشاره میکنه
توجه کنید این واژه اسم هست

زندگی خصوصی
سری

Intimacy versus isolation
صمیمیت در برابر انزوا

رابطه جنسی! نامشروع چرا؟! خودتون توضیح انگلیسی ش رو زدید profound closeness, sexual relations کجاش بار منفی داره که شما از واژه نامشروع استفاده کردید. درضمن این کلمه مصداق ارتباط جنسی لزوما ندارد بلکه ارتباط نزدیک عاطفی و رمانتیک معنی می دهد. معمولا ازز واژه sexual intimacy برای مشخص کردن نزدیکی جنسی استفاده میشه.

رابطه عشقی یا جنسی بدون ازدواج ، روابط خیلی خصوصی و صمیمی .


کلمات دیگر: