1. The situation raises important questions about solidarity among member states of the UN.
[ترجمه ترگمان]این وضعیت پرسش های مهم در مورد همبستگی میان کشورهای عضو سازمان ملل را مطرح می کند
[ترجمه گوگل]این وضعیت سوالات مهمی را درباره همبستگی بین کشورهای عضو سازمان ملل مطرح می کند
2. Drivers honked their horns in solidarity with the peace marchers.
[ترجمه ترگمان]رانندگان در همبستگی با راهپیمایی کنندگان صلح بوق خود را به صدا در آوردند
[ترجمه گوگل]رانندگان شاخ های خود را در همبستگی با رقیبان صلح صدا کرد
3. The conflict fostered solidarity among Arab oil states.
[ترجمه ترگمان]این درگیری اتحاد بین کشورهای نفت خیز عربی را تقویت کرد
[ترجمه گوگل]این درگیری موجب همبستگی میان کشورهای نفتی عرب شد
4. I come before you today to express my solidarity with the people of New York.
[ترجمه ترگمان]من امروز برای ابراز همبستگی خود با مردم نیویورک به اینجا آمده ام
[ترجمه گوگل]من امروز پیش شما می آیم تا همبستگی من با مردم نیویورک را بیان کنم
5. 'We must show solidarity with the strikers,' declared the student leaders.
[ترجمه ترگمان]رهبران دانش آموزان اعلام کردند: ما باید همبستگی خود را با اعتصاب کنندگان نشان دهیم
[ترجمه گوگل]رهبران دانشجویان اعلام کردند: 'باید همبستگی خود را با مهاجمان نشان دهیم '
6. The bitter split which has developed within Solidarity is likely to harden further into separation.
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل تلخ که در چارچوب همبستگی ایجاد شده است احتمالا بیشتر به جدایی ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]تقسیم تلخ که درون همبستگی پیشرفت کرده است احتمال دارد که به جدایی بیشتر برسد
7. There was a degree of solidarity and sisterhood among the women.
[ترجمه ترگمان]همبستگی و sisterhood بین زنان وجود داشت
[ترجمه گوگل]در میان زنان همبستگی و جدایی وجود داشت
8. He voiced his solidarity with the weak and defenceless.
[ترجمه ترگمان]همبستگی خود را با ضعفا و بی دفاع اعلام کرد
[ترجمه گوگل]او همبستگی خود را با ضعیف و بی دفاع ابراز کرد
9. Supporters want to march tomorrow to show solidarity with their leaders.
[ترجمه ترگمان]حامیان می خواهند فردا حرکت کنند تا همبستگی خود را با رهبران خود نشان دهند
[ترجمه گوگل]حامیان می خواهند فردا بر سر راه همبستگی با رهبران خود قرار بگیرند
10. Demonstrations were held as a gesture of solidarity with the hunger strikers.
[ترجمه ترگمان]تظاهرات به عنوان یک حرکت همبستگی با اعتصاب کنندگان گرسنگی برگزار شد
[ترجمه گوگل]تظاهرات به عنوان یک ژست همبستگی با مهاجمان گرسنگی برگزار شد
11. The strike fostered a sense of solidarity among the workers.
[ترجمه ترگمان]اعتصاب، حس همبستگی بین کارگران را پرورش داد
[ترجمه گوگل]این اعتصاب باعث ایجاد همبستگی میان کارگران شد
12. The lecturers joined the protest march to show solidarity with their students.
[ترجمه ترگمان]سخنرانان به تظاهرات اعتراضی پیوستند تا همبستگی خود را با دانش آموزان خود نشان دهند
[ترجمه گوگل]سخنرانان به پیروی اعتراض پیوستند تا همبستگی خود را با دانش آموزان خود نشان دهند
13. Orwell expressed his solidarity with the miners in the book.
[ترجمه ترگمان]اورول همبستگی خود را با معدنچیان در کتاب ابراز کرد
[ترجمه گوگل]اورول همبستگی خود را با معدنچیان در کتاب بیان کرد
14. The feeling of solidarity among the people really came through.
[ترجمه ترگمان]احساس همبستگی بین مردم واقعا از بین رفت
[ترجمه گوگل]احساس همبستگی میان مردم واقعا به وجود آمد
15. In an unexpected show of solidarity, the management and workers have joined forces to campaign against the closure of the factory.
[ترجمه ترگمان]در یک نمایش غیر منتظره اتحاد، مدیریت و کارگران به نیروهایی پیوسته اند که علیه بسته شدن کارخانه مبارزه می کنند
[ترجمه گوگل]در یک نمایش غیرمنتظره از همبستگی، مدیران و کارگران نیروهای خود را برای مبارزه علیه بسته شدن کارخانه متحد کردند