1. spy out
(پس از مشاهده و بررسی) کشف کردن،کاشف به عمل آوردن
2. spy out the land
وضعیت را ارزیابی کردن،جوانب را سنجیدن
3. a spy plane
هواپیمای جاسوسی (آبشتی)
4. the spy was in the pay of a foreign country
جاسوس مزدور یک کشور خارجی بود.
5. the spy was unmasked by his wife
هویت واقعی آن جاسوس توسط زنش فاش شد.
6. a german spy
جاسوس آلمانی
7. i tailed the spy to the restaurant
من جاسوس را محرمانه تا رستوران تعقیب کردم.
8. there is a spy in our midst
در میان ما جاسوس وجود دارد.
9. they stripped the spy of all his medals and privileges
جاسوس را از کلیه ی مدال ها و امتیازات خود محروم کردند.
10. akbar always wants to spy into other people's private affairs
اکبر همیشه می خواهد از کارهای خصوصی دیگران سر در بیاورد.
11. the police followed the spy everywhere
پلیس همه جا در تعقیب آن جاسوس بود.
12. he was branded as a spy
به او تهمت جاسوسی زدند.
13. her theory that our neighbor was a spy
حدس او مبنی بر اینکه همسایه ی ما جاسوس بود
14. two detectives were assigned to shadow the russian spy everywhere
دو کارآگاه مامور شدند که جاسوس روسی را در همه جا تعقیب کنند.
15. one of the neighbors alleged that hassan is a spy
یکی از همسایگان ادعا کرد که حسن جاسوس است.
16. The spy wormed the true story out of a boy.
[ترجمه ترگمان]جاسوس داستان واقعی را از یک پسر بیرون آورد
[ترجمه گوگل]جاسوسی داستان واقعی را از پسر بیرون کشید
17. The spy stole secret government documents.
[ترجمه ترگمان]جاسوس اسناد محرمانه دولتی رو دزدیده
[ترجمه گوگل]جاسوسی اسناد دولتی مخفی را دزدیده است
18. The spy dodged with the lady.
[ترجمه ترگمان]جاسوس از کنار خانم رد شد
[ترجمه گوگل]جاسوسی با خانم ازدواج کرد
19. His former colleagues have denounced him as a spy.
[ترجمه ترگمان]همکاران سابق او او را جاسوس تلقی کرده اند
[ترجمه گوگل]همکاران سابق او او را به عنوان یک جاسوسی محکوم کرده اند
20. The spy was caught by a policewoman who posed as a prostitute.
[ترجمه ترگمان]جاسوس توسط کسی که به عنوان یک فاحشه ژست گرفته بود دستگیر شد
[ترجمه گوگل]جاسوسی توسط یک زن پلیس گرفتار شد که به عنوان یک فاحشه ظاهر شد
21. She delated him to the police for a spy.
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر یک جاسوس به پلیس نشان داد
[ترجمه گوگل]او او را به یک پلیس جاسوسی متهم کرد
22. It is said that he was a spy during the war.
[ترجمه ترگمان]گفته شده که در زمان جنگ جاسوس بوده
[ترجمه گوگل]گفته شده است که در طول جنگ جاسوس بود