1. a funny story
داستانی خنده دار
2. the funny looks and acts of charlie chaplin
قیافه و حرکات خنده آور چارلی چاپلین
3. get funny with
(عامیانه) گستاخی کردن نسبت به،بی ادبی کردن
4. don't get funny with me!
حرف دهانت را بفهم ! (بی ادبی نکن !)
5. they have funny ideas about religion
آنها درباره ی مذهب عقاید عجیب و غریبی دارند.
6. he is a funny duck!
آدم بامزه ای است !
7. if there is funny business the deal is off
اگر دغلبازی در کار باشد معامله مان نخواهد شد.
8. she has a funny little way of smiling
لبخند با نمکی دارد.
9. she's a bit funny sometimes!
او بعضی وقت ها یه چیزش میشه !
10. his ad-libs were very funny
بذله گویی های (خارج از متن) او بسیار خنده دار بود.
11. he entertained the children with funny stories
او بچه ها را با داستان های خنده دار سرگرم می کرد.
12. his play is full of funny speeches
نمایش او پر از تک گویی های مضحک است.
13. the car engine is making a funny noise
موتور ماشین صدای عجیبی می کند.
14. His bottom waggles in a funny way when he walks.
[ترجمه ترگمان]وقتی راه می رفت، کف دستش به طرز مضحکی به هم می خورد
[ترجمه گوگل]او در حالی که پیاده روی می کند، در راه خنده دار حرکت می کند
15. The show was very funny - they were sending up sports commentators.
[ترجمه ترگمان]نمایش خیلی خنده دار بود - آن ها مفسران ورزشی را می فرستادند
[ترجمه گوگل]نمایش بسیار خنده دار بود - آنها ارسال مفسران ورزشی بود
16. 'What's so funny?' she demanded.
[ترجمه shiva_sisi] چه چیزی اینقد خنده دار است؟او یک خواستگار است ( اخطار برای اینکه کمی جدی باش )
[ترجمه ترگمان]چیش خنده دار بود؟ پرسید
[ترجمه گوگل]'چه چیزی اینقدر خنده دار است؟' او خواستار است
17. We were amused at his funny movements in doing morning exercises.
[ترجمه ترگمان]ما از حرکات مضحک او در انجام تمرین های روزانه اش تفریح می کردیم
[ترجمه گوگل]ما در انجام تمرینات صبحانه در حرکات خنده دار خود سرگرم شدیم
18. His funny stories begin to pall on his listeners after the second time of telling.
[ترجمه ترگمان]داستان های خنده دار او پس از دومین بار بازگو کردن شنوندگانش شروع به پخش می کند
[ترجمه گوگل]داستان های خنده دار او پس از بار دوم گفتن به شنوندگان خود می افتد
19. She told me a screamingly funny story about the time she got stuck in an elevator.
[ترجمه ترگمان]اون یه داستان خنده دار در مورد زمانی که تو آسانسور گیر کرده بود برام تعریف کرد
[ترجمه گوگل]او به من یک داستان فریاد خنده دار درباره زمانی که او در یک آسانسور گیر کرده بود به من گفت
20. I'll tell you a funny story,[sentence dictionary]if I may digress from my subject for a monent.
[ترجمه ترگمان]من یک داستان خنده دار به شما می گویم، [ فرهنگ لغت جمله ] اگر ممکن است از سوژه خود برای یک monent استفاده کنم
[ترجمه گوگل]اگر می توانم از موضوعم برای یک موننتد، موضوع داستان های خنده دار [واژه فرهنگ لغت] را به شما بگویم
21. It's funny how people always remember him.
[ترجمه ترگمان]جالب است که چطور مردم همیشه او را به خاطر دارند
[ترجمه گوگل]خنده دار است که مردم همیشه او را به یاد می آورند
22. It's not funny! Someone could have been hurt.
[ترجمه shiva_sisi] این اصلا خنده دار نیست، زیرا ممکن است کسی اسیب ببیند
[ترجمه سارینا] این خنده دار نیس. ممکنه صدمه ببینه
[ترجمه M] این اصلا خنده دار نیست! کسی ممکن بود کسی صدمه ببیند
[ترجمه ترگمان]اصلا خنده دار نیست! ممکن بود کسی آسیب ببیند
[ترجمه گوگل]این خنده دار نیست! کسی ممکن است صدمه ببیند
23. I overheard a very funny conversation on the bus this morning.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح یه گفتگوی خیلی خنده دار توی اتوبوس شنیدم
[ترجمه گوگل]امروز صبح گفتگو بسیار خنده دار در اتوبوس را شنیدم
24. She drew a wickedly funny caricature of the teacher.
[ترجمه ترگمان]او کاریکاتوری عجیب و غریب از معلم کشید
[ترجمه گوگل]او یک کاریکاتور وحشیانه از معلم کشید
25. My funny drawings amused the kids.
[ترجمه ترگمان]نقاشی خنده دار من بچه ها را سرگرم می کرد
[ترجمه گوگل]نقاشی های خنده دار من بچه ها را سرگرم کردند