1. a lover must be patient and kind
عاشق باید بردبار و مهربان باشد.
2. a lover of persian music
دوست دار موسیقی ایرانی
3. a lover of poetry
دوستدار شعر
4. my lover who was cruel and . . .
نگار من که جفا کار بود و . . .
5. a fickle lover
یار بی وفا
6. a fond lover
عاشق دلخسته
7. a inconstant lover
یار بی وفا
8. a lonely lover
عاشق در فراق
9. an urgent lover
عاشق سمج
10. the jilted lover commited suicide
عاشق جفا دیده خودکشی کرد.
11. his wife took a lover
زنش فاسق گرفت.
12. a married woman who has a lover
زن شوهر داری که فاسق دارد
13. his eloquent sigh upon seeing his lover
آه گویای او هنگام دیدن معشوق
14. parichehr was always accompanied by a chaperon and the poor lover could never find a chance to reveal his love
ندیمه ای همیشه پریچهر را همراهی می کرد و عاشق دلخسته هرگز فرصت اظهار عشق نیافت.
15. the thoughts that spring up in the head of a lover
اندیشه هایی که در سرعاشق به وجود می آیند
16. She eloped with her lover last week.
[ترجمه A.A] او با معشوق خود هفته گذشته فرار کرد
[ترجمه ترگمان]هفته پیش با معشوقش فرار کرد
[ترجمه گوگل]او هفته گذشته با عاشقش درگذشت
17. She was shot by her jilted lover.
[ترجمه A.A] او از معشوق شکست خورده اش تیر خورد
[ترجمه ترگمان]اون با معشوقه شکست خورده اون تیر خورده
[ترجمه گوگل]او توسط عاشق خاله اش شلیک شد
18. The court heard how she and her lover hatched a plot to kill her husband.
[ترجمه A.A] دادگاه چگونگی دسیسه به قتل رساندن شوهرش توسط او و معشوقش را استماع کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه شنیده بود که او و معشوقش قصد کشتن شوهرش را دارند
[ترجمه گوگل]دادگاه شنیده می شود که چگونه او و عاشق او یک طرح برای کشتن شوهرش را می کشند
19. They say he used to be her lover.
[ترجمه A.A] آنها میگویند او قبلا عاشقش بود
[ترجمه ترگمان] میگن که قبلا معشوقه اون بوده
[ترجمه گوگل]آنها می گویند او عاشق او بود
20. She ran away with her lover.
[ترجمه ترگمان]با معشوقش فرار کرد
[ترجمه گوگل]او با عاشقش فرار کرد
21. He boasted of his prowess as a lover.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک عاشق به شجاعت خود می بالید
[ترجمه گوگل]او از توانایی او به عنوان یک عاشق افتخار می کرد
22. He denied that he was her lover.
[ترجمه ترگمان]انکار کرد که عاشق اوست
[ترجمه گوگل]او انکار کرد که عاشق او بود