کلمه جو
صفحه اصلی

go ahead


معنی : بفرمایید
معانی دیگر : adj : متهور، مترقی، پیش رونده، نشانه ترقی، n : light green : متهوردرکار، دلدار

انگلیسی به فارسی

شروع کردن، اجازه‌ی شروع، دستور آغاز


در حال پیشرفت بدون درنگ، پرفعالیت


برو جلو برو، بفرمایید


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a signal that it is all right to proceed.

- He gave the demolition crew the go-ahead.
[ترجمه ترگمان] اون به افراد تخریب حمله کرد
[ترجمه گوگل] او به خدمه تخریب به جلو رفت
صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) in sports, signifying a score that puts a team ahead.

- the go-ahead goal
[ترجمه ترگمان] هدف پیش رو
[ترجمه گوگل] هدف پیش رو

• go on, continue (internet)
if you give someone the go-ahead, you give them permission to do something.
a go-ahead person or organization tries hard to succeed, often by using new methods.
keep going!; go! forward!

مترادف و متضاد

بفرمایید (فعل)
go ahead

proceed


Synonyms: advance, begin, continue, dash ahead, edge forward, go forward, go on, move on, progress, shoot ahead


Antonyms: cease, discontinue, finish, halt, stop


جملات نمونه

1. It is unclear whether the meeting will go ahead as planned.
[ترجمه اذر پناهی] مشخص نیست که جلسه انطور که برنامه ریزی شده پیش می رود یا نه .
[ترجمه ترگمان]روشن نیست که آیا این ملاقات برنامه ریزی شده است یا خیر
[ترجمه گوگل]مشخص نیست که آیا جلسه به همان اندازه برنامه ریزی شده است یا خیر

2. You go ahead and tell him that I'm coming.
[ترجمه سوریاس] تو جلوتر برو و به او بگو من دارم میام.
[ترجمه ترگمان]تو برو و بهش بگو که من دارم می ام
[ترجمه گوگل]شما پیش بروید و به او بگو که من می آیم

3. You go ahead and I'll follow on.
[ترجمه Amir] شما ادامه دهید من همراهتان می ایم
[ترجمه ترگمان]تو برو و من ادامه می دم
[ترجمه گوگل]شما پیش بروید و من ادامه خواهم داد

4. The operation will go ahead as soon as a suitable donor can be found.
[ترجمه ترگمان]این عملیات به محض پیدا شدن یک دهنده مناسب انجام خواهد شد
[ترجمه گوگل]این عملیات به زودی به عنوان یک اهدا کننده مناسب پیدا خواهد شد

5. Wilde was emphatic that the event should go ahead.
[ترجمه ترگمان]وایلد با تاکید گفته بود که این رویداد باید ادامه پیدا کند
[ترجمه گوگل]وایلد مؤکد بود که این رویداد باید پیش برود

6. Who took the decision to go ahead with the project?
[ترجمه ترگمان]چه کسی تصمیم گرفته بود که با این پروژه پیش برود؟
[ترجمه گوگل]چه کسی تصمیم گرفت تا پروژه را ادامه دهد؟

7. The project will only go ahead if they can raise the necessary finance.
[ترجمه ترگمان]این پروژه تنها در صورتی ادامه خواهد یافت که آن ها بتوانند سرمایه لازم را افزایش دهند
[ترجمه گوگل]این پروژه تنها در صورتی امکان دارد که بتواند مالی لازم را به دست آورد

8. Notwithstanding some members' objections, I think we must go ahead with the plan.
[ترجمه ترگمان]با وجود برخی مخالفت های اعضا، فکر می کنم ما باید با این برنامه جلوتر برویم
[ترجمه گوگل]با وجود اعتراض برخی اعضا، من فکر می کنم ما باید این طرح را ادامه دهیم

9. We've received permission to go ahead with the music festival in spite of opposition from local residents.
[ترجمه ترگمان]ما با وجود مخالفت ساکنان محلی اجازه ورود به جشنواره موسیقی را گرفته ایم
[ترجمه گوگل]با وجود مخالفت ساکنان محلی، ما مجوز دریافت جشنواره موسیقی را در پیش گرفتیم

10. The rain has stopped, so the game will go ahead after all.
[ترجمه ترگمان]باران متوقف شده است، بنابراین همه چیز روبه راه خواهد شد
[ترجمه گوگل]باران متوقف شده است، پس بازی بعد از همه ادامه خواهد یافت

11. The building work will go ahead, despite protests from local residents.
[ترجمه ترگمان]علی رغم اعتراضات ساکنان محلی، کار ساختمان همچنان ادامه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]با وجود اعتراض های ساکنان محلی، کار ساخت و ساز ادامه خواهد یافت

12. Go ahead. I couldn't care less.
[ترجمه ترگمان] ادامه بده کم تر از این برایم مهم نبود
[ترجمه گوگل]برو جلو برو من نمی توانم کمکتان کنم

13. The exploration leader sent a fellow to go ahead to see if the road was clear.
[ترجمه ترگمان]رهبر اکتشافات یک نفر را به سمت جلو فرستاد تا ببیند جاده صاف است یا نه
[ترجمه گوگل]رهبر اکتشاف، یک شخص را برای رفتن به جلو آماده کرد تا ببیند آیا جاده روشن است یا خیر

14. You go ahead - I'll follow on later.
[ترجمه ترگمان]تو برو - بعدا میام دنبالت
[ترجمه گوگل]شما پیش بروید - بعدا خواهم رفت

پیشنهاد کاربران

بفرمایید جلو، برو جلو

بفرمایید جلو، بفرماید ، تشریف ببرید

پیش برو
ادامه بده
بفرما
جلو راه برو

پیش قدم و جلو دار بودن

If an event goes ahead, it happens
پیش رفتن . رخ دادن

. The festival is now going ahead as planned
جشنواره الان طبق برنامه در حال پیش رفتنه .

اگه دوست داشتید میتونید به کانال اینستاگرام من سر بزنید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر همراه با مثال. 😉
instagram. com/languageyar


یکم تلاش برای ان کار بکن
امتحانش کن
یک سَری بزن

برو بریم!

اجازه دادن به کسی برای انجام کاری

شروع کن


ادامه بده

آغاز کردن، شروع کردن

پیش رفتن. اتفاق افتادن

در حالت دستوری ( ادرس دادن ) مستقیم بروید

بفرما_حرکت کن_ادامه بده



و. . .
ممنون که لایک میکنید

بفرما برو

ادامه دادن، ( در مسابقه و . . . ) پیش افتادن، پیشاپیش رفتن، ( برای اجازه دادن به کسی که کاری را انجام دهد ) بفرمایید، ( هنگام آدرس دادن ) مستقیم بروید

دست به کار شدن

پیشرفت کردن
ترقی کردن
جلو رفتن
- هنگامی که می خواهیم درخواست دیگران را رد کنیم و او را از خود دور کنیم - بفرمایید.

مستقیم برو ( در آدرس دادن ) مثلا . go ahead for 200 meters then turn right
معنی جمله: 200 متر مستقیم به جلو برو بعد بپیچ سمت راست

Often used to give sb permission to do sth or use sth

پیشرو

ادامه بده ، برو جلو ، حرکت کن ، به کارت برس ( مواقعی که فاصله ای بین کار می افتد و یا اجازه دادن به طرف برای ادامه کاری که انجام می داده )

پیش بردن

تشریف بردن !

اجازه دادن به کسی برای رفتن یا تشویق کردن برای ادامه دادن

جلو بیفت

در نقش اسم به معنی اجازه که بهمراه got می اید به عنوان مثال :
Carrie just got the go - ahead from the city to add a second floor to the building
=
Carrie just got permission from the city to add a second floor to the building

بسم الله!

کاری را رو به جلو پیش بردن

انجامش بده

به استقبال چیزی رفتن امتحان کردن

اجازه رسمی برای انجام کاری

شروع کردن به انجام کاری


کلمات دیگر: