کلمه جو
صفحه اصلی

latecomer


دیر آیند، کسی یا چیزی که دیر می آید

انگلیسی به فارسی

دیر آیند، دیر، کسی یا چیزی که دیر می‌آید


latecomer


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who arrives late.

• one who arrives late
a latecomer is someone who arrives after the time that they should have arrived.

جملات نمونه

1. Late-comers will not be allowed in.
[ترجمه محمد سعید] متاخرین اجازه ورود نخواهند داشت
[ترجمه ترگمان]دیر آمدن به اینجا اجازه ورود به آنجا را نخواهد داد
[ترجمه گوگل]اواخر مهمانی مجاز نخواهد بود

2. We regret that latecomers cannot be admitted until a suitable break in the performance.
[ترجمه ترگمان]ما متاسفیم که latecomers تا زمانی که یک وقفه مناسب در عملکرد وجود داشته باشد، پذیرفته نمی شود
[ترجمه گوگل]ما پشیمان می شویم که تاخیر در پذیرش نمی تواند تا زمان شکستن مناسب در عملکرد پذیرفته شود

3. The latecomers stood just outside at door and window.
[ترجمه ترگمان]تازه واردان بیرون در و پنجره ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]دیر آمدنها در داخل و خارج از پنجره ایستاده بودند

4. We left some food out for the latecomers.
[ترجمه ترگمان]یه مقدار غذا برای کسایی که تازه اومده بودن جا گذاشتیم
[ترجمه گوگل]ما برخی از غذا ها را برای افراد دیر آمیز ترک کردیم

5. Latecomers will not be admitted until the interval.
[ترجمه ترگمان]تا فاصله زمانی مجاز نخواهد بود
[ترجمه گوگل]اواخر قربانیان تا زمان بازپذیری مجاز نخواهند بود

6. Latecomers will be admitted at a suitable break in the performance.
[ترجمه ترگمان]Latecomers در یک وقفه مناسب در عملکرد پذیرفته خواهد شد
[ترجمه گوگل]اواخر دهه فجر، با شکست مواجه شد

7. Latecomers are admitted at the discretion of the manager.
[ترجمه ترگمان]Latecomers به صلاحدید مدیر پذیرفته می شوند
[ترجمه گوگل]اواخر قربانیان در اختیار مدیر قرار می گیرند

8. Latecomers, however, do make life difficult - and unnecessarily expensive.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Latecomers زندگی را دشوار و غیرضروری انجام می دهند
[ترجمه گوگل]با این حال، اواخر قربانیان، زندگی را دشوار می کنند و بی ارزش گران می شوند

9. Another relative latecomer was Microsoft, which only launched its Microsoft Network last August.
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از relative relative مایکروسافت بود که آگوست گذشته شبکه مایکروسافت را راه اندازی کرد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از نسل های گذشته، مایکروسافت بود که در ماه اوت ماه اوت مایکروسافت را راه اندازی کرد

10. A few latecomers are nosing gloomily around in case the professionals have left anything worth having.
[ترجمه ترگمان]چند نفر از کسانی که تازه متولد شده بودند با ناراحتی به این طرف و آن طرف سرازیر می شدند
[ترجمه گوگل]چند تا از دغدغه هایی که در مورد حرفه ای ها چیزی را که باید ارزشش را داشته باشند، از هم گسیخته اند

11. A latecomer listening only to the closing speeches might have been forgiven for thinking the two learned gentlemen were summarising different cases.
[ترجمه ترگمان]یک latecomer که فقط به سخنرانی های پایانی گوش می داد ممکن بود به خاطر فکر کردن به این که این دو مرد دانشمند در حال خلاصه کردن پرونده های مختلف بودند، بخشوده شده باشند
[ترجمه گوگل]به تدریج که اخیرا گوش دادن به سخنرانی های پایان یافته ممکن است برای تفکر دو آقایان متاهل مورد تقدیر قرار گیرند

12. Bakhtin is a latecomer on the anglophone critical scene.
[ترجمه ترگمان]Bakhtin یک latecomer در صحنه بحرانی anglophone است
[ترجمه گوگل]باختین در صحنه بحرانی انگلیسی آشنایی دارد

13. Latecomers hurriedly kneel and bow, trying to catch up with the group prayer in progress.
[ترجمه ترگمان]با شتاب زانو می زنم و تعظیم می کنم، سعی می کنم با دعای دسته جمعی در حال پیشرفت به آن ها برسم
[ترجمه گوگل]عقب افتاده ها به شدت زانو زده و تعظیم می کنند و سعی می کنند با نماز گروه در حال پیشرفت روبرو شوند

14. After the latecomers had been dealt with, the Headmaster commenced his tour of inspection, starting with Standard Two.
[ترجمه ترگمان]پس از این که تازه ازسر راه رسیدند، مدیر برنامه بازرسی خود را شروع کرد و شروع به کار کرد
[ترجمه گوگل]پس از اتخاذ تدابیر اخیر، سرپرست بازرسی خود را آغاز کرد، با شروع از استاندارد دو

15. The teacher directs the latecomers to some seats in the front, and he begins the lesson.
[ترجمه ترگمان]معلم، تازه واردان را به صندلی جلو هدایت می کند، و او درس را شروع می کند
[ترجمه گوگل]معلم به افرادی که دچار مصدومیت می شوند، به سمت برخی از کرسی ها در جلو هدایت می کند و درس او را آغاز می کند

پیشنهاد کاربران

تأخیر

تازه وارد

تاخیر کننده، آخری

متأخر

دیرآمده

متاخر


کلمات دیگر: