کلمه جو
صفحه اصلی

shrug off


معنی : تکان دادن، با بی اعتنایی تلقی کردن
معانی دیگر : با بی اعتنایی روبرو شدن یا تلقی کردن، ناچیز شمردن، خم به ابرو نیاوردن

انگلیسی به فارسی

تکان دادن، با بی اعتنایی تلقی کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to ignore or minimize.

- He shrugged off his pain and struggled on.
[ترجمه Shirinbahari] او به دردش کوچکترین اهمیتی نداد و با آن جنگید.
[ترجمه ترگمان] از درد شانه بالا انداخت و تقلا کرد
[ترجمه گوگل] او درد خود را از دست داد و در تلاش بود

(2) تعریف: to disclaim, give up, or rid oneself of (a burden, responsibility, or the like).

(3) تعریف: to slip out of (a garment worn on or over the shoulders).

مترادف و متضاد

تکان دادن (فعل)
agitate, twiddle, stir, move, hitch, hustle, shake, flick, wiggle, budge, shock, startle, impulse, pulsate, wag, shag, jar, concuss, convulse, jolt, jounce, shrug off

با بی اعتنایی تلقی کردن (فعل)
shrug off

جملات نمونه

1. I admire the way she is able to shrug off unfair criticism.
[ترجمه Shirinbahari] شیوه ی او به اهمیت ندادن به انتقاد ناعادلانه را تحسین می کنم.
[ترجمه ترگمان]من طرز نگاه کردن او را تحسین می کنم
[ترجمه گوگل]من تحسین می کنم که او قادر به انتقاد ناعادلانه است

2. You're a father and you can't simply shrug off your responsibility for your children.
[ترجمه ترگمان]تو پدر هستی و نمی تونی فقط به خاطر بچه ات شانه خالی کنی
[ترجمه گوگل]شما پدر هستید و نمیتوانید مسئولیت فرزندانتان را به سادگی از بین ببرید

3. I hope I can shrug off this cold before I go on holiday.
[ترجمه Shirinbahari] امیدوارم بتوانم از شر سرما خوردگی تا قبل از تعطیلات خلاص شوم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم قبل از رفتن به تعطیلات، از این سرما شانه بالا بزنم
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانم قبل از رفتن به تعطیلات این سرما را خفه کنم

4. The team have been able to shrug off their recent failures and perform well.
[ترجمه Shirinbahari] این تیم توانست شکست های اخیر خود را نادیده بگیرد و عملکرد خوبی داشته باشد.
[ترجمه ترگمان]این تیم توانست شکست های اخیر خود را بالا نگه دارد و عملکرد خوبی داشته باشد
[ترجمه گوگل]این تیم توانسته است شکست های اخیر خود را خنثی کند و عملکرد خوبی داشته باشد

5. The city is trying to shrug off its industrial image and promote itself as a tourist centre.
[ترجمه ترگمان]این شهر می کوشد تا تصویر صنعتی خود را بالا ببرد و خود را به عنوان یک مرکز توریستی ارتقا دهد
[ترجمه گوگل]این شهر تلاش می کند تا تصویر صنعتی خود را از بین ببرد و خود را به عنوان یک مرکز توریستی ارتقا بخشد

6. She wanted to shrug off his firm, proprietorial grasp but managed to resist.
[ترجمه ترگمان]او می خواست محکم شانه بالا بزند، اما نتوانست جلو خودش را بگیرد
[ترجمه گوگل]او می خواست از درک صاحب خود، خودداری کند اما توانست مقاومت کند

7. The royals will try to shrug off their problems and put on a good show for Margaret.
[ترجمه ترگمان]این خانواده سلطنتی سعی خواهند کرد تا مشکلات خود را بالا ببرند و یک برنامه خوب برای مارگارت قرار دهند
[ترجمه گوگل]سلطنتی سعی خواهد کرد مشکلات خود را از بین ببرد و یک نمایش خوب برای مارگارت انجام دهد

8. Meanwhile, the indestructible burial mound would shrug off the tempest like a great, ageless whale.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، آن پشته خاک فنا فنا ناپذیر همچون وال بزرگ کهن در میان طوفان فرو می رفت
[ترجمه گوگل]در همین حال، تپه ی دفن ناپذیری نیز مانند یک نهنگ بزرگ و بی نظیر از وسوسه ی خلع سلاح استفاده می کند

9. Yet constitutional monarchists would be foolish to shrug off the event.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بر خلاف قانون اساسی، از این رویداد دور بود
[ترجمه گوگل]با این حال، سلطنت طلبان قانون اساسی، احمقانه است که از این رویداد خجالت بکشند

10. She can shrug off her troubles and keep smiling.
[ترجمه Shirinbahari] می تواند از شر مشکلاتش خلاص شود و لبخند بزند.
[ترجمه ترگمان]او می تواند مشکلاتش را برطرف کند و لبخند بزند
[ترجمه گوگل]او می تواند مشکلات خود را خم کند و لبخند بزند

11. At national level, Labour is striving to shrug off its past.
[ترجمه ترگمان]در سطح ملی، حزب کارگر تلاش می کند گذشته خود را شانه بالا بیندازد
[ترجمه گوگل]در سطح ملی، کار تلاش می کند گذشته خود را خفه کند

12. And I can even shrug off the unjustifiable accuse the university education of the unemployment rate.
[ترجمه ترگمان]و من می توانم حتی شانه بالا می اندازم و باعث می شود که تحصیلات دانشگاهی نرخ بیکاری را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]و حتی می توانم تحصیلات دانشگاهی نرخ بیکاری را محکوم کنم

13. You tend to thrive on your own and shrug off most affection.
[ترجمه ترگمان]تو هم دوست داری خودت رشد کنی و بیشتر دوستت رو بالا ببری
[ترجمه گوگل]شما تمایل دارید به خودتان رشد کنید و بیشترین مهر و محبت را بکشید

14. The urban middle - class may shrug off rising food prices, but the poor are being hit harder.
[ترجمه ترگمان]طبقه متوسط شهری ممکن است بالا انداختن قیمت مواد غذایی را بالا ببرد، اما فقرا به شدت آسیب دیده اند
[ترجمه گوگل]طبقه متوسط ​​شهری می تواند قیمت مواد غذایی را افزایش دهد اما فقرا سخت تر از آن برخورد می کنند

پیشنهاد کاربران

به حداقل رساندن؛ کمینه ساختن

خم به ابرو نیاوردن

سرسری گرفتن ( کاری یا موضوعی را )

بی خیال شدن. بی اهمیت بودن نسبت به چیزهای کم کوچک

در آوردن لباس ( مانند کت یا پیراهن ) با حرکت شانه


کلمات دیگر: